حدیث 35189

35189- 1-[1] مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَنْ عَلیِّ بْنِ إبْراهیمَ عَنْ أبیهِ جَمیعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبوبٍ عَنْ أبی‌أیوبَ الْخَرّازِ عَنْ حُمْرانَ عَنْ أحَدِهِما ع قالَ: لا یقادُ والِدٌ بِوَلَدِهِ وَ یقْتَلُ الْوَلَدُ إذا قَتَلَ والِدَهُ عَمْداً.
——————————
[1]– الکافی 7- 297- 1، التهذیب 10- 236- 941.

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه یک است.
ثقةالاسلام الکلینی این حدیث را به چند طریق روایت کرده است.
1. از محمد بن یحیی العطار از احمد بن محمد بن عیسی الاشعری از حسن بن محبوب از ابوایوب الخزاز از حمران بن اعین
2. از علی بن ابراهیم القمی از پدرش از حسن بن محبوب به باقی سند
که همه از ثقات درجه یک هستند.
شیخ الطائفه هم شبیه این حدیث را به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به حسن بن محبوب که معتبر درجه یک است، به باقی سند روایت کرده است.
* * *

در این حدیث آمده است که والد، به جهت ولد، قصاص نمی‌شود، اما اگر ولدی، والدش را از روی عمد کشت، کشته می‌شود.
این حدیث چند نکته بسیار مهم دارد که یک به یک بررسی می‌کنیم.
1. این‌که والد و ولد را معنا نکردم، دلیلی داشت که عرض می‌کنم. اکثر قریب به اتفاق آقایان، والد را پدر معنا کرده‌اند و ولد را فرزند. یعنی در والد، فقط جنس مذکر را گرفته‌اند، اما در ولد، هر دو جنس را، در حالی که این برداشت، برخورد دوگانه است. اگر می‌گویند که والد، مذکر است، پس فقط شامل پدر می‌شود، باید بگویند که ولد هم مذکر است و فقط شامل پسر می‌شود و قتل عمدی دختر، توسط پدرش، در این روایت نیست. اگر هم ولد را شامل هر دو جنس می‌دانند، باید والد را شامل هر دو جنس بدانند.
بله! بنده قبول دارم که والد، مذکر است و مؤنث آن والده است، اما نباید فراموش کنیم که ولد هم مذکر است و مؤنث آن بنت می‌شود.
همه می‌دانیم که عرب، وقتی جنسیت برایش مهم نیست و می‌خواهد مطلبی را درباره ر دو جنس بگوید، از الفاظ و ضمائر و افعال مذکر استفاده می‌کند. مثلا رجل، مذکر است و مؤنث آن مرأة است، اما وقتی می‌خواهد مطلبی را برای هر دو جنس، بگوید، از رجل و رجال استفاده می‌کند، کما این‌که در این حدود 170 روایتی که تا الآن داشتیم، رجل به کار رفته بود، اما همه قبول داریم که این روایات، در صدد بیان حکم زن و مرد است و به این جهت رجل گفته است. خلاصه این‌که اگر مرأة یا نساء و مانند این‌ها بگوید بگوید، یا از ضمایر و افعال مؤنث استفاده کند، منظورش فقط زنان هستند، اما اگر رجل و رجال و مانند این‌ها بگوید، یا از ضمائر و افعال مذکر استفاده کند، ممکن است فقط مردان را مد نظر داشته باشد و ممکن است هر دو جنس را مورد نظر داشته باشد. حالا از کجا باید بفهمیم؟ از این‌جا که اگر قرینه داخلی یا خارجی بود که معلوم می‌کرد منظورش جنس مذکر است که تکلیف روشن است، اما اگر چنین قرینه‌ای نبود، باید هم مذکر را شامل آن دانست و هم مؤنث و هم مخنث و هم دو جنسیتی را. مثلا وقتی در آیه 34 سوره نساء می‌فرماید که «الرِّجالُ قَوّامونَ عَلَی النِّساءِ»، به قرینه النساء معلوم می‌شود که منظور از الرجال، مردان هستند. حالا این‌که معنی آیه چیست، بماند در جای خودش. ما در مباحثات جواز تقلید از بانوان، درباره معنای آیه صحبت کردیم و می‌توانید به آن‌جا مراجعه کنید. اما وقتی در آیه 23 سوره احزاب می‌فرماید: «وَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدوا اللهَ عَلَیْهِ، فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ ما یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلوا تَبْدیلاً»، همه قبول دارند که مؤمنین، رجال و ضمایر و افعال مذکر فقط مربوط به مردان نیست و همه مؤمنان، اعم از مذکر و مؤنث و غیر این‌ها را شامل می‌شود. یا مثلا در بخشی از آیه 33 سوره لقمان که می‌فرماید: «… یَوْماً لا یَجْزی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والدِهِ شَیْئاً …»، منظور پدر و پسر نیست، بلکه زاینده و زاییده‌شده است که از یک طرف پدر و مادر است و از طرف دیگر، فرزند دختر و پسر و غیر این‌ها.
جمع‌بندی این‌که اگر ما باشیم و فقط این روایت، والد، هم شامل پدر و مادر است و هم شامل پدربزرگ‌ها و مادربرگ‌ها و ولد، هم شامل هر فرزندی است، چه مذکر باشد، چه مؤنث و چه غیر این‌ها. مگر در آینده، قرینه‌ای پیدا شود که جنسیت را بیان کند.            
2. نکته دیگر این‌که فلسفه این حکم چیست؟ بعضی از آقایان فرموده‌اند که فرزند پاره تن پدر است و هیچ پدری در شرایط معمول، حاضر به قتل فرزندش نیست، لذا اگر چنین کرد، یعنی از حالت طبیعی خارج بوده و در نتیجه از قصاص معاف است. اگر بخواهیم این توجیه را بپذیریم، با چند مورد مواجه هستیم. مثل این‌که معمولا و متعارفا، شفقت مادر و بلکه پدربزرگ و خصوصا مادربزگ، اگر بیش‌تر از پدر نباشد، کم‌تر از او نیست، لذا این‌ها هم باید از قصاص معاف شوند که این می‌شود مؤید نظر فقهی ما. دیگر این‌که ما در مواردی با این موضوع مواجه هستیم که پدر، با برنامه و یا دلایل واهی و درنتیجه تعصبات بی‌جا، فرزند را به قتل می‌رساند، پس اگر کسی بخواهد این توجیه را که خالی از وجه هم نیست، بپذیرد، باید این پدری را که نشانه‌های رأفت و مهربانی و شفقت پدارانه ندارد، از قصاص معاف ندارد.
توجیه دیگر آقایان این است که با قصاص پدر، مصیبت دیگری به این خانواده داغدیده وارد می‌شود، لذا او، از قصاص معاف شده است.  اگر بخواهیم این توجیه را بپذیریم، نَه تنها مادر، پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها هم باید از قصاص معاف شوند، بلکه خواهر و برادرها و شاید حتی اقربای دیگر مانند عمو، عمه، خاله، دایی و … هم معاف شوند، در حالی که آقایان معمولا حتی زیر بار معاف شدن مادر هم نمی‌روند.
توجیه دیگر که قرابتی با توجیه قبل دارد، این است که این خود پدر است که بیش‌ترین آسیب را از قتل فرزندش می‌بیند، پس از قصاص معاف شده است. این‌جا هم باید گفت که مادر اگر بیش‌تر از پدر آسیب نبیند، کم‌تر از او تحت تأثیر منفی اقدام خود نیست، در نتیجه اولا باید حداقل مادر را هم از قصاص معاف بدارند و ثانیا اگر بر قاضی معلوم شد که پدری از قتل فرزندش آسیب روحی ندیده است، کما این‌که در همین دوره خودمان دیده‌ایم که مشعوف است و تهدید به تکرار آن، درباره سایر فرزندان هم می‌کند، نباید از قصاص معاف شود.
توجیهات دیگری هم گفته‌اند که اگر موردی مد نظر شما است، بفرمایید تا مرور کنیم.
به نظر من بعضی از این توجیهات، خالی از وجه نیست، لذا شاید بتوان آن‌ها پذیرفت، اما طبیعتا باید دنباله‌های آن، مانند معافیت مادر و بعضی دیگر از اقربا مانند پدربزرگ و مادربزرگ را هم پذیرفت. همین‌طور این‌که اگر این موضوع در پدری نبود، نباید او را از قصاص معاف دانست.
نکته آخر را هم در این باب را هم ضمن بند بعدی عرض می‌کنم.
3. می‌دانید که ما تا این‌جا، بر اساس آیات قرآن و روایات معتبر، بر این جمع‌بندی هستیم که قصاص و جان‌گیری، مطلوب شارع مقدس نیست و به هر بهانه‌ای می‌خواهد این اتفاق نیفتد، لذا در این‌جا هم والدها را به دلایلی مانند بعضی از آن‌چه ذکر شد، از قصاص معاف کرده است، اما نباید فراموش کنیم که فلسفه‌های مجازات، از جمله بازدارندگی برای خود قاتل و حتی دیگران را نباید از نظر دور داشت. اگر پدری، جاهلانه فرزند خود را به عمد کشت و ما احتمال عقلایی می‌دادیم که ممکن است باز هم این کار را بکند، یا عدم مجازات او باعث می‌شود دیگرانی هم دست به این اقدام وحشیانه بزنند، یا به واسطه این جنایت، امنیت روحی جامعه آسیب دیده است و قس علی هذا، باید مجازاتی را در نظر بگیریم که بازدارندگی لازم از این دست امور را داشته باشد، اما حتی الامکان این مجازات نباید گرفتن جان کسی باشد. این‌که عرض می‌کنم حتی الامکان به این معنا است که اگر چاره و جای‌گرین مناسبی نبود، می‌توان این کار را انجام داد.
فکر کنم فعلا به همین مقدار کافی باشد، تا ببینیم روایات بعدی، تغییری در این موارد ایجاد می‌کند، یا خیر.

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه