حدیث 633

633- 3-[1] وَ عَنْهُ عَنْ فَضالَةَ بْنِ أیوبَ عَنْ مُعاویةَ بْنِ عَمّارٍ قالَ: قالَ أبوعَبْدِاللهِ ع إنَّ الشَّیطانَ یَنْفُخُ فی دُبُرِ الْإنْسانِ حَتَّی یُخَیَّلَ إلَیهِ أنَّهُ قَدْ خَرَجَ مِنْهُ ریحٌ وَ لا یَنْقُضُ الْوُضوءَ إلّا ریحٌ تَسْمَعُها أوْ تَجِدُ ریحَها.
وَ رَواهُ الْکُلَینی عَنْ عَلی بْنِ إبْراهیمَ عَنْ أبیهِ عَنِ ابْنِ أبی‌عُمَیرٍ عَنْ مُعاویةَ بْنِ عَمّارٍ مِثْلَهُ[2].
——————————
[1]– التهذیب 1- 347- 1017، و الاستبصار 1- 90- 289.
[2]– الکافی 3- 36- 3.

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه یک است.
شیخ الطائفه این حدیث را به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به حسین بن سعید الاهوازی که معتبر درجه یک است، از فضاله بن ایوب از معاویه بن عمار روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
ثقةالاسلام الکلینی این حدیث را از علی بن ابراهیم القمی از پدرش از محمد بن ابی‌عمیر از معاویه بن عمار روایت کرده است که این‌ها هم از ثقات درجه یک هستند.
* * *
علامه مجلسی: حسن (مر). صحیح (مل)

1. این‌که شیطان در دبر انسان می‌دمد تا خیال کند که بادی از او خارج شده است، کنایه از وسوسه و وسواس است. یعنی گاهی انسان به نادرست یا به وسواس تصور می‌کند که بادی از معده او خارج شده است، در حالی که چنین نیست. ما در مباحث تفسیر گفتیم که شیطان، نام دیگر ابلیس نیست، بلکه در لسان آیات قرآن و روایات معتبر، شیاطین، هر موجود یا حتی پدیده‌ای هستند که زندگی متعارف دنیوی یا اخروی انسان را تهدید می‌کنند و برای آن مضر هستند. به همین جهت انسان‌هایی که به زندگی متعارف انسان‌ها در دنیا یا سعادت اخروی آن‌ها آسیب می‌زنند هم به عنوان شیطان معرفی شده‌اند. همین‌طور خیلی از پدیده‌های طبیعی، مانند شهاب‌سنگ‌ها که اگر به زمین برخورد کنند، باعث نابودی می‌شوند و …
2. در این‌جا هم می‌فرمایند هر بادی که از مقعد خارج شود، ناقض وضو نیست و فقط در صورتی ناقض وضو است که شنیده شود، یا بو داشته باشد. چند روز پیش با یکی از دوستان متخصص پزشکی تماس داشتم و در این‌باره مشورت می‌گرفتم. ایشان گفتند در بعضی بیماری‌ها، این تصور نادرست برای بیمار پیش می‌آید که حبابی از مقعد او خارج شده است، در حالی تنها یک خیال و توهم است. این‌جا مطلب، قابل فهم‌تر می‌شود. خلاصه این‌که انسان در نقض وضو، نباید به خیال خود توجه کند و باید یقین داشته باشد.
3. سؤالی که در این‌جا مطرح می‌شود، مربوط به بند آخر روایت است و آن این‌که آیا صدا یا بو، به جهت یقین از خروج باد است، یا خودشان مهم هستند؟ در جواب عرض کنم که شاید در ابتدا این به نظر آید که این دو نشانه برای جلوگیری از وسواس هستند، اما با عنایت به روایت قبل و روایات متعدد بعد و این‌که به هر حال در بسیاری از موارد، فرد یقین دارد بادی که از مقعد او خارج شده است، اما نَه بو دارد و نَه صدا، به نظر می‌رسد، این روایت فقط در صدد راهی برای جلوگیری از وسواس نیست، بلکه وجود خود این دو نشانه هم در ناقض وضو بودن، مهم است.
4. نکته آخر که شیخ احمد نزار بیان کردند این است که شاید علت این دستورات، که اگر چنین شد، وضو بگیرید، اگر چنان شد وضو بگیرد، همین‌طور درباره غسل‌ها، این باشد که انسان‌ها را موظف به تمیزی چندین و چند باره در طول روز کند. ایشان در تأیید حرف خود گفتند که عرب‌های هزار و چهارصد سال قبل، خیلی به نظافت خود نمی‌رسیدند و شاید این احکام از این باب بوده که آن‌ها در طول روز به تمییزی خود توجه کنند. نَه یک بار که بارها و بارها، شست و شوی قابل ملاحظه‌ای از دست‌ها و صورت و … داشته باشند. یکی از دوستان مهمان جلسه هم اضافه کرد که همین الآن هم، خیلی از افراد در طول روز نهایتا یک بار دست و صورت خود را می‌شویند و اگر خیلی مقید باشند، نهایتاً قبل از غذا، آن هم فقط دست‌ها تا بالای مچ را می‌شویند و من اضافه می‌کنم که این در حالی است که یک مسلمان مقید به نماز، اگر درست وضو بگیرد و طهارتی را که در آخر آیه به آن اشاره کرده است، رعایت کند، حداقل روزی سه تا پنج بار موظف است، دست و وصورت را تا آرنج، خوب بشوید و تمیز کند. اگر در وضو، شستن پا را لازم بدانیم که مطلب دیگر خیلی خاص‌تر می‌شود. آن وقت انسان وقتی به منزل بر می‌گردد، یا در نمازخانه‌ها و مساجد، دیگر با بوی بد پا مواجه نخواهد بود. البته نمی‌خواهم بگویم حتما باید در وضو پا را شست، خیر، هنوز به این بحث نرسیده‌ایم که ببینیم چه می‌شود، بلکه عرضم این است که در این صورت نظر شیخ نزار، بیش‌تر تأیید می‌شود. فعلا این فرضیه را هم داشته باشیم، تا ببینیم در نهایت به کجا می‌رسیم.

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه