حدیث 35167

35167- 2-[1] وَ بِإسْنادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبوبٍ عَنْ أبی‌أیوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أبی‌جَعْفَرٍ ع قالَ: عَوْرَةُ الْمُؤْمِنِ عَلَی الْمُؤْمِنِ حَرامٌ وَ قالَ مَنِ اطَّلَعَ عَلَی مُؤْمِنٍ فی مَنْزِلِهِ فَعَیناهُ مُباحَةٌ لِلْمُؤْمِنِ فی تِلْکَ الْحالِ وَ مَنْ دَمَرَ[2] عَلَی مُؤْمِنٍ[3] بِغَیرِ إذْنِهِ فَدَمُهُ مُباحٌ لِلْمُؤْمِنِ فی تِلْکَ الْحالَةِ الْحَدیثَ.
——————————
[1]– الفقیه 4- 104- 5192.
[2]– دمر- دخل بغیر إذن.” الصحاح (دمر) 2- 659″.
[3]– فی المصدر زیادة- فی منزله.

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه یک است.
شیخ صدوق این حدیث را به طریق خود در الفقیه به حسن بن محبوب که معتبر درجه یک است، از ابوایوب الخزاز از محمد بن مسلم القفی روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
* * *
مجلسی اول: فی الصحیح (رو).

این حدیث، چند فراز دارد که یک به یک مرور می‌کنیم.
1. در بند اول آمده است که عورت مؤمن بر مؤمن حرام است. به نظرم خوب است روی دو کلمه تمرکز کنیم. یکی عورت و دیگری مؤمن. عورت، از ریشه عور و به معنای چیزی است که فرد از ظاهر و عیان شدن آن شرم دارد، یا ناخشنود است، یا از آن ترس دارد و شاید معانی دیگر. مثلا گاهی خانه‌ها را عورت گفته‌اند، کما این‌که در آیات قرآن هم هست، یا مرزها را عورت گفته‌اند، چرا که در آن بیم حمله و هجوم است. در سوره احزاب آمده است: «یَقولونَ إنَّ بُیوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِیَ بِعَوْرَةٍ إنْ یُریدونَ إلاّ فّرارا» که قاعدتا یعنی خانه‌های ما بی‌حفاظ و شکننده است و از هجوم به آن بیم داریم، الله تعالی هم می‌فرماید که این‌ها بهانه است و … در آیه 31 سوره نور هم عورات النساء داریم که علی التحقیق منظور جاهایی است که خانم‌ها تمایل ندارند، دیده شود، البته نظرات دیگری هم در مورد این آیه هست که بماند برای بحث ستر و پوشش. در همین سوره ثلاث عورات هم داریم که کنایه از زمان‌های خاصی است که انسان دوست دارد در معرض دید همگان نباشد. این بحث مفصل است و فعلا می‌گذاریم برای بحث پوشش و حجاب. به نظر حقیر در روایت مورد نظر ما، عورت به قرینه حرام، یعنی جاهایی که انسان نمی‌خواهد و نباید در معرض دید هر کسی قرار دهد، پس این‌که بگوییم منظور بانوان هستند، وجهی ندارد.
کلمه مهم دوم، مؤمن است. به نظر حقیر، مؤمن را در این جا دو معنای مناسب دارد که شامل هم می‌شوند. مؤمن، یعنی کسی که خود را در ایمنی قرار می‌دهد. پس کسی که می‌خواهد عورتش در ایمنی باشد، باید بر عورت مؤمن دیگر مراقبت کند. اگر مؤمن را اصطلاحی هم معنا کنید، همین می‌شود. مثلی در فارسی داریم چیزی که بر خودت نمی‌پسندی، بر دیگران هم نپسند. وقتی می‌خواهی عورت خودت در امن و امان باشد، برای عورت مؤمن دیگر، حریم قائل شو.
2. ابتدا فراز سوم را بررسی کنیم، تا به درک بهتری از فراز دوم برسیم. در فراز سوم، در بعضی نسخ «من دمر» آمده است و در بعضی نسخ «من دخل». من دمر علی مؤمن، یعنی کسی که قصد هلاکت مؤمنی را دارد، در حالی که من دخل علی مؤمن، یعنی که بر مؤمنی وارد شود. بنده به قطع عرض می‌کنم که «من دمر» قابل قبول نیست و «من دخل» درست است، چرا؟ چون در ادامه «بغیر إذنه» آمده است. اگر من دمر را بگیریم، یعنی کسی که بخواهد مؤمنی را بدون اجازه‌اش هلاک کند که این معنا ندارد، حالا اگر خواست به اذنش هلاکت کند، می‌شود؟ مؤمن، بلکه مسلم، بلکه هیچ انسانی را نمی‌توان با اجازه یا بدون اجازه هلاک کرد. پس من دخل صحیح است و با این حساب، معنای تحت‌اللفظی این فراز این می‌شود که اگر کسی بدون اجازه بر مؤمنی وارد شد، پس خونش مباح است. قطعا چنین نیست، در این حدود دویست روایتی که تا این جا خواندیم و آیاتی که پیش از آن بررسی کردیم، معلوم است که به صرف ورود به منزل مؤمنی، خون وارد شونده بر کسی مباح نمی‌شود. پس باید این عبارات را اصطلاحی معنا کرد، یعنی همانی که ما در فارسی می‌گوییم، اگر کسی بدون اجازه شد، هر چه دید از چشم خودش ببیند، هر بلایی سرش آمد، تقصیر خودش است. اگر آسیبی دید، بر عهده خودش است. تازه همین معنا هم کامل و مطلق نیست. اگر صاحب‌خانه عامدانه و مغرضانه آسیبی زد که لازم نبود، پایش گیر است و مثلا نمی‌تواند بگوید که طرف تنگش گرفته بود و وارد خانه من شد که برود دست‌شویی و من هم به استناد این روایت، خونش مباح است و من هم زدم کشتمش.
حتی اگر بیاییم و همان «من دمر» را هم بگیریم، پیش از این دیدیم که به صرف این‌که کسی قصد هلاکت کسی را دارد، طرف مجاز به قتل او نیست، بلکه اگر می‌تواند او را بترساند، یا زخم بزند و خلاصه بدون کشتن، خود را هلاکت نجات دهد، موظف است چنین کند. بله! اگر قصد هلاکت داشت و نَه گریزی بود و نَه گزیری، جز کشتن مهاجم، سلمنا، اگر کشت، خونش مباح است.           
با این توضیحات برویم سراغ فراز دوم. تحت اللفظی آن این می‌شود که کسی که اگر کسی بر ‌مؤمنی در خانه‌اش سرک بکشد، پس در این حال، چشمانش بر آن مؤمن، مباح است، گویی می‌شود زد و عامدانه او را کور کرد. این‌جا هم مانند بند قبل است. یعنی اگر کسی سرک کشید و برای بازداشتنش راهی جز آسیب به چشمان او نبود، یا طرف خواست مانع شود، اما ناغافل و بدون قصد و غرض ضارب، چشم فرد سرک‌کشنده آسیب دید، ولو کور هم شد، تقصیر خودش است و صاحب‌خانه معاف است.
نکته آخر را هم عرض کنم و برویم سراغ روایت بعدی. این روایت، فراز دیگری هم دارد که هر چند ربطی به ما نحن فیه ندارد، اما بسیار مهم است و اگر عمری باشد و الله تعالی اراده کند، به آن‌ها هم خواهیم پرداخت.

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه