حدیث 35147
35147- 1-[1] مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقوبَ عَنْ عَلیِّ بْنِ إبْراهیمَ عَنْ أبیهِ عَنِ ابْنِ أبیعُمَیْرٍ عَنْ حَمّادٍ عَنِ الْحَلَبی عَنْ أبیعَبْدِاللهِ ع قالَ: أیما رَجُلٍ قَتَلَهُ الْحَدُّ فی الْقِصاصِ فَلا دیَةَ لَهُ وَ قالَ أیما رَجُلٍ عَدا عَلَی رَجُلٍ لِیضْرِبَهُ فَدَفَعَهُ عَنْ نَفْسِهِ فَجَرَحَهُ أوْ قَتَلَهُ فَلا شَیءَ عَلَیْهِ وَ قالَ أیما رَجُلٍ اطَّلَعَ عَلَی قَوْمٍ فی دارِهِمْ لِینْظُرَ إلَی عَوْراتِهِمْ[2] فَفَقَئوا عَینَهُ أوْ جَرَحوهُ فَلا دیَةَ عَلَیْهِمْ[3] وَ قالَ مَنْ بَدَأ فَاعْتَدَی فَاعْتُدی عَلَیْهِ فَلا قَوَدَ لَهُ.
وَ رَواهُ الصَّدوقُ بِإسْنادِهِ عَنْ حَمّادٍ إلَی قَوْلِهِ فَلا شَیءَ عَلَیْهِ[4].
——————————
[1]– الکافی 7- 290- 1، و التهذیب 10- 206- 813، و الاستبصار 4- 278- 1055، و أورد قطعة منه فی الحدیث 7 من الباب 25 من هذه الأبواب.
[2]– فی المصدر زیادة- فرموه.
[3]– فی المصدر- له.
[4]– الفقیه 4- 103- 5189 من- أیما رجل عدا … فلا شیء علیه.
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام معتبر درجه یک است.
ثقةالاسلام الکلینی این حدیث را از علی بن ابراهیم القمی از پدرش از محمد بن ابیعمیر از حماد بن عثمان از عبیدالله بن علی الحلبی روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
شیخ صدوق هم شبیه این حدیث را به طریق خود در الفقیه به حماد بن عثمان که معتبر درجه یک است، روایت کرده است که این هم معتبر درجه یک میشود.
شیخ الطائفه هم شبیه این حدیث را به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به علی بن ابراهیم القمی که معتبر درجه یک است، به باقی سند الکافی روایت کرده است.
* * *
علامه مجلسی: حسن (مر).
* * *
مجلسی اول: فی الصحیح و الشیخان فی الحسن کالصحیح (رو).
این حدیث چند فراز دارد که در هر کدام آنها، موردی از قصاص استثنا شده است. این موارد را یک به یک مرور میکنیم و اگر نکتهای داشت، عرض میکنم.
1. اگر کسی به واسطه اجرای حد در قصاص، کسی را کشت، از دیه معاف است. این مورد را در روایات قبل هم داشتیم و امری طبیعی است.
2. فردی، ب فردی حمله کرد که او را بزند، پس این فردی که مورد هجوم قرار گرفته، او را دفع میکند و در این راه، مهاجم، یا مجروح میشود، یا مقتول، امام علیهالسلام میفرمایند که چیزی بر او نیست. عنایت داشته باشید که در اینجا، مهاجم است، قصد عدوانی دارد که از «عدا علی رجل» به وضوح معلوم است. پس این ضرب از روی تنبیه، شوخی و مانند آن نبوده است. و یا فقط یک ضرب عادی نبوده است، عدوانا میزده و مضروب قصد دفع آن را داشته و از قضای روزگار، موجب آسیب یا قتل ضارب مهاجم شده است.
در اینجا لازم است نکتهای را عرض کنم. اگر ما باشیم و فقط بخواهیم به ظاهر این روایت حکم کنیم، باید بگوییم مطلق آن را بپذیریم، اما اگر مجموعه آیات و روایات قصاص را در نظر داشته باشیم، ناچاریم تفصیل قائل شویم و بگوییم اگر فردی مورد تهاجم قرار گرفته، متعارفا چارهای نداشت، قصد قتل هم نداشت و مانند اینها، حالا آمدیم و از قضای روزگار، مهاجم کشته شد، چیزی بر او نیست، و الا اگر میتوانست مهاجم را بدون کشتن دفع کند، اما کبریت را با بیل خاموش کرد و به جای آنکه مهاجم را بدون کشتن دفع کند، شدت عمل بیجا به کاربرد و مهاجم را کشت، یا قبلا قصد کشتن او را داشته و این جا بهانه به دستش افتاده و با اینکه میتوانسته او را فقط دفع کند، اما از فرصت استفاده کرده و او را به قتل رسانده است، آن وقت، شاید قصاص لازم باشد، البته اگر شرایط قصاص که پیش از این گفتیم، باشد، یا دیه لازم باشد. خلاصه اینجا هم به همین راحتی نیست که به استناد همین یک روایت، حکم کنیم.
در مورد جراحت و دیه، هم همین وضعیت است که فعلا از آن میگذریم و میگذاریم برای بحث دیات.
3. مورد سوم در مورد دیه است، اما ما آن را در مورد قصاص هم عرض میکنیم. میفرماید که کسی در خانه کسی سرک کشید تا به ناموس اهل خانه، یا هر چیزی که پنهان و محرمانه است و اهل خانه نمیخواهند دیگران آن را ببیند، دید بزند و به سمت چشمش چیزی پرتاب کردند و آن را مجروح کردند، دیه ندارد. من عرض میکنم، با توجه به مجموعه آیات و روایات، به جرأت میتوان گفت چه مجروح شود، چه حتی موجب قتل شود، مثلا چشمش آسیب ببیند، عفونت کند و از عفونت فوت کند، یا بر اثر این پرتاب از بلندی بیافتد و بمیرد، یا چیزی که پرتاب کردهاند، به سر طرف بخورد و او را بکشد، با ملاحظه چیزهایی مانند آنچه در بند قبلی عرض شد، ممکن است، چیزی بر او نباشد، ممکن هم هست که دیه یا قصاص داشته باشد.
این را عرض کنم که در بعضی نسخ «فرموه» آمده است، یعنی چیزی به آن پرتاب کنند و در بعضی نسخ هم «ففقئوا عینه» آمده، یعنی چشمش را بشکافند یا همان مجروح کنند که علی ای حال! تفاوتی در معنا ندارد.
4. مورد آخر هم درباره آغازگر تجاوز است که حتی میتوان موارد بالا را هم ذیل همین مورد و مصادیقی از آن دانست. کسی که آغازگر تجاوز و جنگ و دعوا است، اگر مورد تجاوز و تهاجم قرار بگیرد و در این بین آسیبی ببیند، ولو کشته هم شود، قودی بر او نیست، یعنی قصاص نمیشود. این جا هم همان ملاحظات قبلی را باید در نظر داشت.
مطلب آخر را عرض کنم و برویم سراغ روایت بعدی. بارها از من شنیدهاید وقتی میخواهیم باورهای دینی و همینطور احکام تکلیفی خود را متوجه شویم، باید در نظر داشته باشیم که با منظومهای از دادهها طرف هستیم. این دادهها شامل آیات قرآن، روایات معتبر و عقل است و مجموعه اینها مانند یک پازل، در کنار هم، تصویر درستی به ما ارائه میکند و اگر یک قطعه پازل را برداریم، تصویری که در منظر ما قرار میگیرد، نَه تنها کامل نیست، بلکه ممکن است فریبنده و گمراهکننده هم باشد.
یکی مصادیق مسأله فوق، احتیاط در دماء است و آن هم اشد احتیاطا است که به راحتی نباید سراغ قصاص و کشتن افراد رفت، از آن طرف هدر نشدن خون و جان افراد است که باید، به راحتی آن را نادیده گرفت. از سوی دیگر نمیتوان بدون دلیل کسی را جریمه مالی کرد، مثلا دیه یا غرامت گرفت، یا عمر او را در زندان هدر داد. پس قاضی کار سختی دارد و باید خیلی دقت کند. اگر دلیل قاطع بر قصاص بود و جایگزینی هم نداشت، حکم به قصاص کند، اگر دیهای بود که باید از قاتل میگرفت، بگیرد، اگر شک داشت، چه بسا باید دیه را از بیت المال بدهد و قس علی هذا.