حدیث 698

698- 12-[1] وَ بِإسْنادِهِ عَنْ أیوبَ بْنِ الْحُرِّ عَنْ عُبَیدِ بْنِ زُرارَةَ قالَ: سَألْتُ أباعَبْدِاللهِ ع عَنْ رَجُلٍ أصابَهُ دَمٌ سائِلٌ قالَ یتَوَضَّأُ وَ یعیدُ قالَ وَ إنْ لَمْ یکُنْ سائِلاً تَوَضَّأ وَ بَنَی قالَ وَ یصْنَعُ ذَلِکَ بَینَ الصَّفا وَ الْمَرْوَةِ.
أقولُ: یأْتی تَأْویلُهُ[2].
——————————
[1]– الاستبصار 1- 84- 267، و التهذیب 1- 350- 1032.
[2]– یأتی تاویله فی ذیل الحدیث 13 من هذا الباب.

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه یک است.
شیخ الطائفه این حدیث را به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به ایوب بن حر که معتبر درجه یک است، از عبید بن زراره روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
* * *
علامه مجلسی: صحیح (مل).

در این حدیث، بر خلاف احادیث قبل، آمده است که خون‌ریزی چه سایل باشد و چه غیر سائل، نیاز به وضو هست. ماه حداقل سه راه پیش رو داریم. اول این‌که این دستور را حمل بر استحباب کنیم. دوم این‌که حمل بر تقیه کنیم، البته اگر شرایط تقیه باشد و سوم این‌که بگوییم این حکم، خاص بین صفا و مرده است.
این حدیث، از مصادیق خوب احادیث تقیه‌ای است. همه شرایط تقیه در این حدیث هست. راوی درباره فردی سؤال می‌کند که گرفتار خون جاری است. امام علیه‌السلام می‌فرمایند که وضو بگیر و اعاده کن. بعد می‌فرمایند که حتی اگر جاری هم نبود، وضو بگیر و بنا کن. بعد می‌فرمایند این کار را بین صفا و مروه انجام بده. این روایت با روایات قبلی که خون را ناقض وضو نمی‌دانست، در ظاهر مخالف دارد. اما نکته در این است که امام علیه‌السلام می‌فرمایند این حکم مربوط به بین صفا و مروه است، یعنی جایی که در معرض دید عامه است و عامه هم چنین نظری دارند که خون، ناقض وضو است. حالا این وسط اگر آمدی و خونی از تو آمد و اعاده وضو نکردی و کسی این میان فهمید که تو شیعه هستی، معلوم نیست در آن گیر و دار صفا و مروه، چه بلایی سر تو می‌آید. پس وضو جدید بگیر و خود را معرض مهلکه قرار نده.
این را اضافه کنم که وقتی روایات را مرور می‌کنیم، گویی مردم مکه آن عصر تعصب شدید نسبت به بعضی احکام داشته‌اند و مخالفت با آن را بر نمی‌تافتند. شاید هم چون محل اجتماع مردمان مختلف، خصوصا در ایام حج بوده است، چنین باشد. اگر دوستانی در مباحث متعه بوده باشند، احتمالا یادشان هست که چنین چیزی را چند بار در آن احادیث هم داشتیم.
خلاصه این که حدیث تقیه‌ای است و امام علیه‌السلام در صدد بیان اصلی حکم نیستند و در جای خاص خودش کاربرد دارد.
ناگفته نماند که بعضی بزرگان، حکم گفته شده در این روایت را حمل بر استحباب کرده‌اند که به نظر حقیر وجهی ندارد.

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه