15. چند نکته پایانی در این قسمت و مقدمه ورود به روایات
1. ابتدا به جهت نگرانی که دارم، مجدداً یادآوری میکنم که این جمعبندیها، نهایی نیست و با توجه به اینکه ما باورمند به ثقلین هستیم، لازم است ببینیم موضوع روایات معتبر در قبال این جمعبندیها چیست.
2. همانطور که در جریان هستید، ما شرط اولیه اعتبار حدیث را در اعتبار سند آن میدانیم و اگر سند معتبر بود، روی متن متمرکز شده و آن را مستند خود قرار میدهیم. به عبارت دیگر، شرط لازم اعتبار سند است و شرط کافی، فهم درست متن و منظور معصوم علیهالسلام.
3. برای اعتبار سندی، پنج شرط داشتیم که عبارت بودند از:
- با توجه به اینکه دوران استماع حدیث گذشته است، روایت در کتابی از کتب محدثین و علمای ما موجود باشد.
- انتساب کتاب به صاحب کتاب، معتبر باشد.
- صاحب کتاب در نقل خبر، ثقه یعنی مورد اعتماد باشد.
- روایت در آن کتاب به صورت مسند و متصل باشد. یعنی سلسله رجال آن تا معصوم علیهالسلام، مشخص و پیوسته باشد. البته بعضی روایات مرسل بعضی افراد از این قاعده استثنا شدند که آنها را در توثیقات عام بررسی کردیم.
- همه رجال موجود در سند روایت به گونهای در نقل روایت، ثقه یا مورد اعتماد باشند.
حالا اگر همه این شرایط وجود داشت، انتساب حدیث یا گزارش به معصوم علیهالسلام معتبر میشود و باید سراغ متن رفت.
5. در فهم متن هم باید به نکات زیر توجه کرد:
- حدیث از روی تقیه نبوده و معصوم علیهالسلام در صدد بیان حکم یا مطلب واقعی بوده باشند که گفتیم قرار نیست حدیثی از روی تقیه باشد، مگر شرایط تقیه فراهم بوده و محقق باشد.
- دلالت متن حدیث بر موضوع مورد نظر درست باشد که این ناشی از مهارت در فهم و دقت در آن است.
- چند شرط تکمیلی هم داشتیم که عبارت بودند از:
- روایت مخالف عقل نباشد.
- مخالف قرآن نباشد
- با سنت قطعیه رسول الله و سایر معصومین یا شأن ایشان مخالف نباشد.
- با تاریخ قطعی و سایر علوم، به شرط قطعیت آنها مخالف نباشد.
ما بحثهای مفصل و به نظرم جامعی درباره این شروط داشتیم که مضبوط است و میتوانید به آن مراجعه کنید. در ضمن بحثهای آینده هم شاید به بعضی از آنها پرداختیم.
6. ما آمدیم و روایات را به پنجدسته تقسیم کردیم. این تقسیمبندی، ابتکار حقیر بود و شاید جای دیگری قبل از من پیدا نشود، اما برای من بسیار معتبر است و بحث مفصلش در جلد دوم کتاب علم الحدیث آمده است.
- روات ضعیف: افرادی هستند که در مراتب مختلف، دلایل قابل قبولی وجود دارد که نمیتوان به سخن آنها اعتماد کرد.
- روات مجهول یا مهمل: افرادی هستند که در مورد اعتماد به نقل خبرشان بلاتکلیف هستیم. نه میتوانیم آنها را به ثقات ملحق کنیم و نه به ضعفا و در نتیجه نمیتوان به سخن آنها هم اعتماد کرد.
- ثقات درجه یک: افرادی هستند که دلایل معتبر بر ثقه بودن آنها داریم، به گونهای که آرامش قلبی بالایی داریم که اینها در نقل خبر، قابل اعتماد میباشند.
- ثقات درجه دو: این افراد، در ابتدا مجهول یا مهمل بودهاند، اما شواهد و قرائنی هست که میتوان به سخن آنها اعتماد کرد، لیکن این شواهد و قرائن به اندازهای نیست که آن آرامش قبلی مطرح شده در ثقات درجه یک را داشته باشد. در ضمنِ این، وثاقت این افراد بسیار شکننده است و ممکن است به افراد مهمل، یا حتی ضعیف ملحق شوند، کما اینکه از بین بیش از هزار نفر، حداقل در مورد دو نفر این اتفاق افتاده است.
- ثقات مشروط یا مقید: افرادی هستند که ثقه میباشند، اما ویژگیهایی دارند که باید در آنها دقت شود. مثلاً از ضعفا بسیار حدیث میکردند یا به مراسیل اعتماد داشتند. یا زندگیشان دارای چند مرحله بود، ابتدا از ثقات بودند و بعد منحرف شدند و مانند اینها.
7. نکته آخر و بسیار مهمی که در پایان این مقدمات باید عرض کنم، این است که هم احادیث معتبر درجه یک و هم درجه دو، معتبر هستند و میتوانند مستند ما قرار گیرند و اگر تعارضی بین آنها بود، باید تلاش در جمع کرد. اگر جمع ممکن نبود، اما تناقضی وجود نداشت، قائل به تخییر شدیم. اما اگر تناقض وجود داشت، باید معتبر درجه دو را کنار گذاشت و دنبالههای آن را در نظر داشت.
8. اما ضمن بحثهای مفصل و متعددی که با دوستان مختلف داشتیم، به این نتیجه رسیدیم که در بحثهایی که درباره جان انسانها، آبروی آنها، امور ناموسی، حق الناس و مانند اینها میشود که نزد الله تعالی، اهمیتی بسیار بیشتر از عبادات متعارف دارند، روایت معتبر درجه دو را اگر منجر به گرفتن جان، هتک آبرو، حلال شدن ناموس، گرفتن حق مردم و … میشود، کنار بگذاریم، اما اگر در مقابل آن است، در نظر بگیریم و به آن استناد کنیم. نمیدانم این تفکیک در بحث قصاص تأثیری دارد یا خیر، اما لازم بود قبل از ورود به بحث تکلیف آن را روشن کنیم تا در ضمن بحث، خدای ناکرده، گرفتار استانداردهای دوگانه نشویم.
قصد داشتیم از اینجا وارد روایات شویم، اما سه دسته آیه دیگر هم پیدا کردیم که به نوعی به قصاص مربوط میشود. این سه دسته را هم بررسی کنیم و ببینیم در جمعبندیهای قبل تأثیری دارد یا خیر، تا بعد به روایات وارد شویم.