1. آیه 178 و 179 سوره بقره (بحث قصاص)
یا أیُّها الَّذینَ آمَنوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فی الْقَتْلی الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثی بِالْأُنْثی فَمَنْ عُفیَ لَهُ مِنْ أخیهِ شَیْءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْروفِ وَ أداءٌ إلَیْهِ بِإحْسانٍ ذلِکَ تَخْفیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدی بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ ألیمٌ (178) وَ لَکُمْ فی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أولی الْألْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقونَ (179)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! نوشته شد است بر شما قصاص در به قتل رسیدهها. فرد آزاد به فرد آزاد و بنده به بنده و زن به زن. پس کسی که مورد عفو قرار گیرد از (جانب) برادرش چیزی، پس پیروی از معروف (شایسته است) و (لازم است) ادای (دیه از جانب قاتل) به سوی او (یعنی ولی مقتول) به نیکی. آن تخفیفی است از (جانب) پروردگارتان و نیز رحمتی. پس کسی که تجاوز کند بعد از آن پس برای او است عذابی بسیار دردناک. (178) و برای شما در قصاص، زندگی است ای صاحبان خرد، باشد که تقوا پیشه کنید. (179)
ای کسانی که ایمان دارید! شما را، در باره کشتگان، قصاص مقرر شد، آزاد به آزاد، بنده به بنده و زن به زن. و هر که از [خون] برادر [مقتولش] چیزی باو بخشنده شود، رعایت عرف باید و پرداخت [خونبهای] شایسته به خونخواه این تخفیفی است و مرحمتی از پروردگارتان و هر که پس از این تجاوز کند عذابی الم انگیز دارد (۱۷۸) شما را، در قصاص، ای خردمندان! زندگی ای هست، شاید پرهیزگاری کنید (۱۷۹)
ای کسانی که ایمان آوردهاید، در باره کشتگان، بر شما [حق] قصاص مقرر شده: آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن. و هر کس که از جانب برادر [دینی] اش [یعنی ولی مقتول]، چیزی [از حق قصاص] به او گذشت شود، [باید از گذشت ولی مقتول] به طور پسندیده پیروی کند، و با [رعایت] احسان، [خونبها را] به او بپردازد. این [حکم] تخفیف و رحمتی از پروردگار شماست پس هر کس، بعد از آن از اندازه درگذرد، وی را عذابی دردناک است. (۱۷۸) و ای خردمندان، شما را در قصاص زندگانی است، باشد که به تقوا گرایید. (۱۷۹)
ای کسانی که ایمان آوردهاید، بر شما درباره کشتهشدگان (به عمد، حکم) قصاص نوشته و مقرر شده: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن. پس هر که (هر قاتلی که) از جانب برادر (دینی) خود (ولیی مقتول) مورد چیزی از عفو قرار گرفت (همه حق قصاص یا بعضی از آن را بخشید یا تبدیل به دیه نمود) پس (بر عفوکننده است نسبت به بقییه یا گرفتن دیه) پیروی از معروف، و (بر قاتل است) پرداخت دیه به او به نیکی و احسان. این (دستور که قصاص حکم تخییری است نه واجب معین) تخفیف و رحمتی است از جانب پروردگارتان. پس هر که بعد از عفو، تجاوز کرد (قاتل را کشت) او را عذابی دردناک خواهد بود. (۱۷۸) و برای شما- ای صاحبان خرد- در قصاص، زندگی است (در پیاده کردن حکم قصاص زندگی جامعه است) شاید (از خونریزی به ناحق) پرهیز کنید. (۱۷۹)
آیات متعددی داریم که مستقیم یا غیر مستقیم به قصاص مربوط میشوند، اما این دو آیه را به عنوان آیات قصاص معرفی کردهاند. قرار ما بر این است که آیات را به ترتیب قرآنهای فعلی پیش برویم، لذا همین ابتدا به آیات قصاص میپردازیم. طبق معمول ابتدا آیات را به تنهایی بررسی نموده و مطالب آن را استخراج میکنیم و بعد سراغ روایات میرویم تا ببینیم آنچه از آیات درآوردیم، چه نیازی به اصلاح و تکمیل دارند. البته ما در مباحثات فقهی که ذیل مسألههای کتاب عروه داشتیم، بعد از بررسی آیات، ابتدا روایات تفسیری را بیان میکردیم و بعد سراغ سایر روایات میرفتیم. اگر خاطرتان باشد، روایات تفسیری را آن روایاتی دانستیم که مستقیماً به آیهای اشاره داشتند و الا همه روایات تفسیری هستند. سایر روایات را هم تبیینی نام گذاشتیم. اما در اینجا که قرارمان مباحثه ذیل روایات وسائل الشیعة است و قرار شد به ترتیب هم پیش برویم، ناچاریم از این قاعده خودمان عدول کنیم و روایات تفسیری و تبیینی را به ترتیب وسائل الشیعة پیش برویم. البته طبق روال قبلی، ابتدا روایات معتبر از غیر معتبر را جدا میکنیم، روایات غیر معتبر را کنار میگذاریم و صرفاً بر روایات معتبر متمرکز میشویم. علت هم که بارها گفتهایم، اهمیت روایت در صحت انتسابش به معصوم علیهالسلام است و روایات غیر معتبر، این شرط را ندارند، لذا حجت نیست و از این باب به کار نمیآیند.
* و اما مطالب مربوط به این دو آیه؛
1. اختلاف قرائتی در این آیه که موجب اختلاف در معنا شود نیست و نهایتاً در قواعد تجویدی و لهجه و مانند آن، یا شماره آیه است.
2. مخاطب این آیه مؤمنان هستند. لذا در همین ابتدا، نکاتی را در این باره عرض کنم. در مباحثات تفسیری گفتیم که اسلام با ایمان فرق دارد. اینجا قصد نداریم همان مباحث را تکرار کنیم، لذا فقط یکی دو مورد را اجمالاً مرور میکنیم. یکی اینکه اسلام به معنای تسلیم شدن است و طبق دلایل معتبری که داریم، اظهار آن، ولو به ظاهر باشد، مایه حفظ جان، مال و آبروی فرد اسلام آورده بوده و امتیازات اجتماعی را برای او به وجود میآورد. مثلاً باعث میشود از مسلمان دیگری ارث ببرد، ازدواج با او مجاز باشد و … خلاصه شامل یک سری امتیازات اجتماعی میشود، در حالی که ایمان، مرتبهای بالاتر است که با اعمالی حاصل میشود و نتیجه آن امن بودن در دنیا و آخرت است. البته بعضی امنیتها مربوط به دنیا است، بعضی مربوط به آخرت و بعضی هم مربوط به هر دو که مصادیق اینها را باید بر اساس شواهد و قرائن شناسایی کرد. در ضمن دیدیم که بر اساس روایات معتبر متعدد، رابطه اسلام و ایمان، رابطه عموم و خصوص مطلق است، یعنی هر مؤمنی، مسلمان هست، اما هر مسلمانی، لزوماً مؤمن نیست. در آینده خواهیم دید که ایمان مورد نظر در این آیه، مربوط به امنیت در دنیا است که بعدها درباره این موضوع سخن خواهیم گفت. إن شاء الله. اما نکته مهم دیگر اینکه آیا مخاطب آیه، فقط افراد مؤمن هستند، یا همه را شامل میشود؟ می شود کلی بحث عقلی و نقلی کرد، کما اینکه خود ما با بعضی از دوستان مکرراً به آن ورود پیدا کردیم، اما روایت الکافی تکلیف نهایی را روشن کرده و ما را از بحثهای مطول نجات میدهد. مرحوم ثقةالاسلام الکلینی در کتاب الکافی (ح 2919) روایت کردهاند که عَلیُّ بْنُ إبْراهیمَ عَنْ أبیهِ عَنِ ابْنِ أبیعُمَیْرٍ عَنْ جَمیلٍ قالَ: «کانَ الطَّیّارُ یَقولُ لی: «إبْلیسُ لَیْسَ مِنَ الْمَلائِکَةِ وَ إنَّما أُمِرَتِ الْمَلائِکَةُ بِالسُّجودِ لآِدَمَ علیهالسلام، فَقالَ إبْلیسُ: «لا أسْجُدُ»، فَما لِإبْلیسَ یَعْصی حینَ لَمْ یَسْجُدْ وَ لَیْسَ هُوَ مِنَ الْمَلائِکَةِ.»» قالَ: «فَدَخَلْتُ أنا وَ هُوَ عَلَی أبیعَبْدِاللهِ علیهالسلام». قالَ: «فَأحْسَنَ وَ اللهِ فی الْمَسْألَةِ»، فَقالَ: «جُعِلْتُ فِداکَ! أ رَأیْتَ ما نَدَبَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إلَیْهِ الْمُؤْمِنینَ مِنْ قَوْلِهِ «یا أیُّها الَّذینَ آمَنوا» أ دَخَلَ فی ذَلِکَ الْمُنافِقونَ مَعَهُمْ؟» قالَ: «نَعَمْ وَ الضُّلّالُ وَ کُلُّ مَنْ أقَرَّ بِالدَّعْوَةِ الظّاهِرَةِ وَ کانَ إبْلیسُ مِمَّنْ أقَرَّ بِالدَّعْوَةِ الظّاهِرَةِ مَعَهُمْ.» یعنی: جمیل که در اینجا ابن دراج است، روایت کرد: «(جعفر بن محمد) الطیار به من گفت: «ابلیس از ملائکه نبود و این است و جز این نیست که ملائکه بر سجده به آدم امر شدند، پس (ابلیس) گفت: «سجده نمیکنم»، پس ابلیس زمانی که سجده نکرد، چه گناهی کرده است در حالی که او از ملائکه نبود.»» (جمیل بن دراج) گوید: «پس من و او (خدمت) ابوعبدالله (امام صادق) علیهالسلام داخل شدیم». (او) گفت: «قسم به الله که مسأله را نیکو بیان کرد». پس گفت: «فدایت شوم! به نظرتان آنجا که الله عز و جل با عبارت «یا أیُّها الَّذینَ آمَنوا»، مؤمنان را مخاطب میسازد، منافقان نیز (به این خطاب) داخل میشود؟» فرمودند: «آری! و گمراهان و هر که به ظاهر اقرار به قبول میکند و ابلیس هم همراه آنها به ظاهر اقرار به قبول کرده بود.» میبینیم که به تصریح امام، نَه تنها هر کس اقرار به قبول کرده است، ولو منافق باشد را شامل میشود، بلکه گمراهان را هم مخاطب «یا أیها الذین آمنوا» قرار میدهد، لذا حقیر تأسیس اصلی در تفسیر کردهام که هر جا این عبارت یا شبیه آن بود، منظور همه انسانها و به طور خاص مؤمنان هستند، مگر به قرینهای خلاف آن معلوم شود. پس تلازم مومن و مسلم از روایاتِ معتبر قابل استنباط است و با این حساب هر کس، ولو به ظاهر اسلام را پذیرفته و بالطبع از مزایای آن بهرهمند باشد، مخاطب آیه است. با این حساب اگر ما باشیم و فقط این آیه، حق قصاص برای همگان است و مؤمن و غیر مؤمن ندارد، مگر بعدها به دلیلی، چیز دیگری معلوم شود و لازم باشد این برداشن اولیه را اصلاح کنیم.
یکی از عزیزان بر خلاف نظر حقیر، بر این نظر بودند که در اینجا منظور از اهل ایمان، معنای خاص است و منظور این است که حق قصاص فقط برای مؤمنان به معنای خاص میباشد و نَه همه مسلمانان و نیز غیر مسلمانان و اگر کسی مثلاً به ظاهر مسلمان بود، اما هیچ تقیدی نسبت به دستورات دینی نداشت، حق قصاص کسی را ندارد. ایشان توضیحاتی هم دادند که بماند خودشان در جایی تقریر کنند، اما به نظر من قابل قبول نبود. البته بعضی قسمتهای فرمایش ایشان را قبول داشتم. مثل اینکه فرمودند مخاطب «یا أیها الذین آمنوا» با «یا أیها الناس» فرق دارد و اینجا «یا أیها الذین آمنوا» است، لذا حق قصاص برای همه انسانها نیست که درست هم فرمودند و با برداشتی هم که بنده داشتم و حدیثی هم روایت کردم، مخالفتی ندارد. آری حداقل بر اساس اینآیه حق قصاص برای همه انسانها نیست، بلکه برای افراد خاصی است که پیش از این عرض شد.
3. قصاص از ریشه قصص و به معنای پیگیری اثر چیزی است. همینطور برای اموری که پشت سر هم و در نتیجه هم بیایند از مشتقات این ریشه استفاده میشود. قصه هم از همین معنا گرفته شده است. قصاص هم در اصطلاح قتلی است که در اثر قتلی دیگر پیش میآید.
4. با توجه به ضمیر «کم» در عبارت «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ» معلوم میشود. این حکم برای مسلمانان هم مقرر شده است. یکی دیگر از دوستان در اینجا مطلبی را بیان کردند که به نظرم خوب آمد. گاهی حق برای تک تک افراد است و گاهی برای بدنه جامعه و نَه تک تک افراد. اگر ما باشیم و این آیه، معلوم نیست که الله تعالی این حق را برای تک تک افراد جامعه در نظر گرفته است، یا برای بدنه جامعه. در صورت اول، هر کس که مقتولی داشت و شرایط قصاص محرز شد، حق قصاص دارد، اما در صورت دوم، حق قصاص یک حق فردی نیست، بلکه حق جامعه است و مثلاً حاکم یا حاکمان آن جامعه حق دارند که قصاص را جاری کنند، یا بر اساس ادامه آیه، گذشت کنند یا … این نکته ظریفی است که در این آیه برای ما مبهم است و باید ببینیم بر اساس آیات دیگر و روایات معتبر به کدام میرسیم.
5. سؤالی که پیش میآید اینکه آیا قصاص واجب است، یا مجاز. پیش از این هم گفتیم که «کُتب»، «مکتوب» و مانند اینها گاهی ظهور در جواز دارد و گاهی ظهور در وجوب و جمعبندی ما در بحث اوامر و نواهی اصول فقه، بر این شد که ابتداء ظهور در جواز دارد و برای وجوب، نیاز یه قرینه است. پس اگر ما باشیم و تا اینجای این آیه، قصاص فقط مجاز است و نَه واجب.
6. در ادامه بعضی از احکام قصاص مشخص شده است. از جمله اینکه فرد آزاد در قبال فرد آزاد قصاص میشود و برای قصاص برده، باید برده را قصاص کرد. همینطور در ازای کشته شدن بانویی، باید بانویی را قصاص کرد. آیه در مورد اینکه اگر زنی قاتل مردی بود، یا برعکس، یا آزادی بردهای را کشت، یا بر عکس چیزی نگفته است. یعنی این آیه هم مانند بسیاری دیگر از آیات الاحکام، مفصل حکم را نمیگوید، بلکه اجمالی از آن را بیان میکند که برای تفصیل آن ناچاریم به حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله و سایر حجج الهی مراجعه کنیم.
7. در ادامه، یک عبارت کلیدی و مهم آمده است که در آینده هم زیاد با آن سر و کار داریم. سخن من درباره عبارت «فَمَنْ عُفیَ لَهُ مِنْ أخیهِ شَیْءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْروفِ وَ أداءٌ إلَیْهِ بِإحْسانٍ» است. درباره دو عبارت «فاتباع بالمعروف» و نیز عبارت «أداء ألیه بإحسان» چند نظر وجود دارد. بعضی گفتهاند این دو درباره عفو است. یعنی عفو از قصاص، تبعیت از معروف است و ادای احسان به او که قاتل باشد. در مقابل بعضی گفتهاند که هر دو به فرد عفو شده بر میگردد، یعنی او تبعیت معروف کند و ادای به احسان. بعضی هم گفتهاند که اولی به عفو کردن بر میگردد و دومی به قاتل عفو شده، یعنی عفو کردن، اتباع به معروف است و در مقابل، فرد عفو شده هم باید ادای به احسان کند. هر سه اینها قابل قبول است و با این حساب عبارت تا اینجا برای ما مبهم است، مگر روایات معتبر نقل شده از مفسران اصلی قرآن که ائمه علیهمالسلام هستند، تکلیف ما را روشن کند. علی ای حال! ما هر سه حالت را در بندهای مستقلی بررسی میکنیم.
8. اگر هر دو عبارت به عفو شده برگردد، یعنی در مقابل عفو، رفتار خوبی داشته باشد و به نیکی محبت عفوکننده را جبران کند.
9. اگر هر دو عبارت به عفو کردن، برگردد، یعنی الله تعالی میفرمایند که کسی برادرش را عفو کند، این کار تبعیت از معروف است، یعنی کار خوب و مورد پسند الله تعالی را انجام داده است و این نشان میدهد، قصاص و قتل قاتل، البته تازه با شرایطی که بعداً به آن خواهیم رسید، با اینکه مجاز است، اما مطلوب شارع نیست. خوب دقت بفرمایید، در آینده خواهیم دید که هر قاتلی مستحق قصاص نیست، بلکه قاتلهای خاصی را میتوان قصاص کرد. حالا همین قاتل خاص را که میشود به قتل رساند، الله تعالی میگوید اگر عفو کنید، مطلوب من است. حالا بیایید و این را مقایسه کنید با عملکرد افرادی از جامعه خودمان که ادعای مذهبیبودن و حزباللهی بودن میکنند، اما در به در دنبال بهانهای هستند که به بهانه آیه قصاص، قاتل را به قتل برسانند. اینها اگر واقعاً دنبال رضای الله تعالی هستند، با این برداشت از آیه، باید در به در برای عفو قاتل تلاش کنند و دنبال بهانه باشند. اگر فرزندشان کشته شده، اگر پدر یا مادرشان کشته شده، اگر همسر، یا خواهر و برادر و دیگر کس و کار یا دوست و رفیقشان کشته شده است و قاتل شرایط قصاص را هم دارد، اگر اهل مقتول هستند و دنبال اجرای مطلوب الله تعالی، باید هر چه میکنند، دنبال قتل قاتل نباشند. اگر هم اهل مقتول نیستند، باید تمام تلاششان را بکنند تا بلکه رضایت بگیرند و قاتل را از کشته شدن نجات دهند. خوب دقت بفرمایید، اگر حکم قرآن را قبول دارند و از این باب میخواهند قصاص اجرا شود، با این برداشت، باید ادامه آن را هم قبول داشته باشند. باید مراقب باشند از مصادیق آنها که «یَقولونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُریدونَ أنْ یَتَّخِذوا بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً» نباشند. ایمان به بعض کتاب و کافر شدن به بعض کتاب، شاخ و دُم ندارد. اینها نکتههای مهمی است. اگر هم قصد انتقام و دلخنک شدن و اینها را دارند و حکم قرآنی قصاص را بهانه میکنند، حسابشان جدا است که در آیه بعدی به آن خواهیم رسید. البته این بایدها که من گفتم، فعلا بایدهای وجوبی نیست، بایدهایی است که یک فرد متدین و مدعی مذهب باید به آن توجه کند. در آیات بعدی و روایات معتبر به این موضوع خواهیم رسید که اگر کسی به جهت انتقامجویی یا همان دشمنی، خنک شدن دل یا همان هوای نفس و مانند اینها، به دنبال قصاص باشد، چطور می شود. حرف اینجا زیاد دارم، ولی فعلا میگذریم، چرا که در جاهای دیگر هم به این موضوع خواهیم رسید. در اینجا «اداء إلیه بإحسان» هم تکمیلی بر مطالبی است که عرض شد.
10. حالت سوم این بود که «فاتباع بالمعروف» به عفوکننده برگردد و «أداء إلیه بإحسان» به فرد عفو شده. در این مطالب قسمت اول همان است که در بند قبل گفته شد و در عبارت دوم وظیفه عفو شده بیان میشود که حالا که عفو شدی، به نیکی جبران کن. البته به روایات که برسیم، خواهیم دید که هر چند هیچ کدام از این سه حالت، به صورت مطلق درست نیست و مرجع عبارت اول، غیر اینها است و اصلاً با سیاق عبارات آیه هماهنگ نیست، اما به حالت سوم که در همین بند گفتیم، نزدیکتر است.
11. نکته دیگری را هم عرض کنم که جالب است. با اینکه این آیه هم مانند بسیاری دیگر از آیات الاحکام، مفصل حکم را نمیگوید، بلکه اجمالی از آن را بیان میکند، مثلاً میگوید آزاد به آزاد، برده به برده و زن به زن باید قصاص شود، اما حکم حالتهای ضربدری را بیان نمیکند، با این حال مسأله «اتباع بمعروف» و «اداء إلیه بإحسان» را مطرح میکند که نشانگر اهمیت این دو است.
12. با توجه به اینکه رسم عرب و غیر عرب در بسیاری ممالک آن زمان و حتی زمان نزدیک ما که خصوصا در بین بعضی عشیرهها دیده شده، بر این بود که اگر کسی کشته میشد، نَه تنها به دنبال قتل قاتل بودند، بلکه دنبال کشتن تیر و طایفهاش هم بودند. گویی تا دلشان آرام نمیگرفته، دست از کشتن وابستگان قاتل بر نمیداشتند. حالا بماند که گاهی اصلاً برایشان مهم نبوده که قاتل، قتل را از روی عمد انجام داده یا فقط یک حادثه غیر مترقبه و ناخواسته بوده است. با این توضیح اگر بگوییم منظور از عبارت «الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثی بِالْأُنْثی» این است که در ازای یک نفر، فقط یک نفر را میتوان قصاص کرد، آن هم با رعایت تناسب، خالی از وجه نیست، اما در آینده خواهیم دید که صرفاً این مطلب منظور آیه شریفه نیست.
13. نکته جالب دیگر در این بخش آیه، کلامه «أخیه» است. میگوید او برادر تو است. یعنی باید نگاه برادرانه به او داشته باشی. انسان نسبت به برادر و خواهر خودش، احساس عاطفه و محبت دارد، نسبت به او مهربان است و اهل گذشت. شاید الله تعالی میخواهد بگوید فرض کن قاتل برادر خود تو است، آیا به راحتی کشته شدن برادرت را میپذیری؟ ولو خطا کرده باشد؟ معمولا انسان به راحتی زیر بار کشته شدن برادرش نمیرود. در به در دنبال بهانهای است که از کشته شدن او جلوگیری کند. این نکته را خیلی دقت کنید و روی آن تأمل کنید. این مطلب در فهم آنچه بنده به آن رسیدهام و در آینده به مرور عرض میکنم، خیلی خوب است.
14. در ادامه میفرماید که این حکم، یعنی قصاص، عفو کردن، اتباع به معروف و جبران به احسان، تخفیفی و رحمتی از جانب الله است. تخفیف و رحمت بودن عفو و ادای به احسان که واضح است. تحفیف و رحمت بودن خود قصاص هم با توجه به آنچه درباره رسم عرب در خونخواهی و کشتن بی حد و و حساب گفتیم، معلوم میشود.
15. پس علاوه بر قصاص و ادای به احسان، گذشتن از قاتل هم رحمت الله تعالی است و ما که ادعای تدین و تشرع داریم، که باشیم که دست رد به رحمت الله تعالی بزنیم.
16. در انتهای آیه اول هم که الله تعالی خط و نشان میکشد که اگر کسی از این احکام تعدی کند، گرفتار عذاب بسیار دردناکی میشود. یعنی از هر آنچه تا اینجا از آیه معلوم میشود، از خود قصاص، تا عفو، تبعیت به معروف و ادای به احسان تعدی و تجاوز شود، موجب گرفتار شدن به بدترین عذابها است که در اینباره در آیات بعد و روایات، بیشتر سخن خواهیم گفت.
17. درباره آیه دوم هم باید توجه کرد که واقعاَ در قصاص و احکام آن، حیات بشر نهفته بوده است. اگر قرار بود همچنان به ازای یک نفر، یا چند نفر، افراد متعددی کشته شوند، چهها که نمیشد. قصاص همین مقدار که کشتن افراد و انتقامجویی را کنترل کرد، موجب حیات بود. یک حکم بسیار روشنفکرانه و متمدنانه است، آن هم در آن عصر تاریکی سرزمین های عربی. حکمی که قرنها طول کشید تا در بسیاری جوامع غربی و حتی شرقی که ادعای تمدن داشتند، جایگیر شود. حالا اگر عفو از قصاص، اتباع به معروف و ادای به احسان را هم به آن اضافه کنیم، واقعاً درخشانتر میشود. همه اینها واضحاً مایه حیات است.
18. در انتهای آیه هم که اولوالالباب یعنی خردمندان را مخاطب قرار میدهد. اولوالاباب یعنی انسانهای اهل اندیشه، یا همان خردمندان. اینها مرتبه بالایی از تعقل را دارند و انسانهای عاقلی را شامل میشود که دقتنظرهای بیش از حد معمول و متعارف دارند. این نشان میدهد مسأله قصاص و ملحقات آن، امر سادهای نیست، نیاز به توجه جدی دارد. نمیخواهم مطول حرف دیگران را تکرار کنم، لذا به همین مقدار بسنده میکنم که فهم اینکه احکام قصاص، مایه حیات است را ممکن است هر کسی به خوبی درک نکند و نیاز به خردورزی داشته باشد.
19. عبارت «لَعَلَّکُمْ تَتَّقونَ» مانند سایر جاهای قرآن وقتی میآید که الله تعالی پیشبینی میکند که بسیاری از افراد به این حکم دل نمیدهند، اگر متشرع نباشند، از آن گذر میکنند و اگر خود را متشرع بدانند، سعی در فرار از آن دارند. خلاصه تقواپیشگان در آن مسأله زیاد نیستند.
19. در پایان دو نکته تفسیری را به اجمال عرض کنم و برویم سراغ آیه بعدی. نکته اول درباره مشتقات «امن»، مانند مؤمن، اهل ایمان و … است. در فهم اینها باید به معنای ریشهای آن که امنیت و آرامش است، توجه کرد. این امنیت گاهی صرفاً مربوط به زندگی دنیوی است و گاهی صرفاً مربوط به زندگی اخروی و گاهی هم مربوط به هر دو که بر اساس قرائن باید آن را تشخیص داد. در مشتقات «وقی»، مانند تقوا، متقی، تقیه و … هم باید معنای لغوی و ریشهای را که نوعی سپرگرفتن و محافظت در برابر خطر است را در نظر گرفت. گاهی این محافظت در امور دنیوی است، گاهی اخروی و گاهی هر دو.
فکر میکنم صحبت درباره این آیه به همین اندازه کفایت کند. البته بحثهای لغوی، ادبی و معرفتی زیادی میشود درباره این آیه مطرح کرد، اما قرار ما در اینجا تفسیر همه جانبه این آیه و آیات بعدی نیست، بلکه قرار است آیات و روایات را با نگاه فقهی و در تشخیص احکام قصاص و ملحقات آن بررسی کنیم.