حدیث 2893
(2893) الفقیه (ح 4213): رَوَی عَبْدُالْعَظیمِ بْنُ عَبْدِاللهِ الْحَسَنیُ عَنْ أبیجَعْفَرٍ، مُحَمَّدِ بْنِ عَلیٍّ الرِّضا علیهماالسلام أنَّهُ قالَ: «سَألْتُهُ عَ«مّا أُهِلَ لِغَیْرِ اللهِ» بِهِ. فَقالَ: «ما ذُبِحَ لِصَنَمٍ أوْ وَثَنٍ أوْ شَجَرٍ، حَرَّمَ اللهُ ذَلِکَ کَما حَرَّمَ الْمَیْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزیرِ، «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إثْمَ عَلَیْهِ» أنْ یَأْکُلَ الْمَیْتَةَ.»» قالَ: «فَقُلْتُ لَهُ: «یا ابْنَ رَسولِ اللهِ! مَتَی تَحِلُّ لِلْمُضْطَرِّ الْمَیْتَةُ؟» قالَ: «حَدَّثَنی أبی عَنْ أبیهِ عَنْ آبائِهِ علیهمالسلام أنَّ رَسولَ اللهِ صلیاللهعلیهوآله سُئِلَ، فَقیلَ لَهُ: «یا رَسولَ اللهِ! إنّا نَکونُ بِأرْضٍ فَتُصیبُنا الْمَخْمَصَةُ، فَمَتَی تَحِلُّ لَنا الْمَیْتَةُ؟» قالَ: «ما لَمْ تَصْطَبِحوا أوْ تَغْتَبِقوا أوْ تَحْتَفِئوا بَقْلاً، فَشَأْنَکُمْ بِها.»»» قالَ عَبْدُالْعَظیمِ: «فَقُلْتُ لَهُ: «یا ابْنَ رَسولِ اللهِ! «ما مَعْنَی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إثْمَ عَلَیْهِ»؟» قالَ: «الْعادی، السّارِقُ وَ الْباغی الَّذی یَبْغی الصَّیْدَ بَطَراً أوْ لَهْواً، لا لِیَعودَ بِهِ عَلَی عیالِهِ. لَیْسَ لَهُما أنْ یَأْکُلا الْمَیْتَةَ إذا اضْطُرّا. هیَ حَرامٌ عَلَیْهِما فی حالِ الِاضْطِرارِ، کَما هیَ حَرامٌ عَلَیْهِما فی حالِ الِاخْتیارِ وَ لَیْسَ لَهُما أنْ یُقَصِّرا فی صَوْمٍ وَ لا صَلاةٍ فی سَفَرٍ.»» قالَ: «فَقُلْتُ: «فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقوذَةُ وَ الْمُتَرَدّیَةُ وَ النَّطیحَةُ وَ ما أکَلَ السَّبُعُ إلّا ما ذَکَّیْتُمْ.»؟» قالَ: ««الْمُنْخَنِقَةُ» الَّتی انْخَنَقَتْ بِأخْناقِها حَتَّی تَموتَ وَ «الْمَوْقوذَةُ» الَّتی مَرِضَتْ وَ قَذَفَها الْمَرَضُ حَتَّی لَمْ یَکُنْ بِها حَرَکَةٌ وَ «الْمُتَرَدّیَةُ» الَّتی تَتَرَدَّی مِنْ مَکانٍ مُرْتَفِعٍ إلَی أسْفَلَ أوْ تَتَرَدَّی مِنْ جَبَلٍ أوْ فی بِئْرٍ فَتَموتُ وَ «النَّطیحَةُ» الَّتی تَنْطَحُها بَهیمَةٌ أُخْرَی فَتَموتُ وَ «ما أکَلَ السَّبُعُ» مِنْهُ فَماتَ وَ «ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ» عَلَی حَجَرٍ أوْ صَنَمٍ، إلّا ما أُدْرِکَ ذَکاتُهُ، فَیُذَکَّی.» قُلْتُ: «وَ أنْ تَسْتَقْسِموا بِالْأزْلامِ؟» قالَ: «کانوا فی الْجاهِلیَّةِ. یَشْتَرونَ بَعیراً فیما بَیْنَ عَشَرَةِ أنْفُسٍ وَ یَسْتَقْسِمونَ عَلَیْهِ بِالْقِداحِ وَ کانَتْ عَشَرَةً، سَبْعَةٌ لَها أنْصِباءُ وَ ثَلاثَةٌ لا أنْصِباءَ لَها. أمّا الَّتی لَها أنْصِباءُ، فَالْفَذُّ وَ التَّوْأمُ وَ النّافِسُ وَ الْحِلْسُ وَ الْمُسْبِلُ وَ الْمُعَلَّی وَ الرَّقیبُ وَ أمّا الَّتی لا أنْصِباءَ لَها، فَالسَّفیحُ وَ الْمَنیحُ وَ الْوَغْدُ. فَکانوا یُجیلونَ السِّهامَ بَیْنَ عَشَرَةٍ، فَمَنْ خَرَجَ بِاسْمِهِ سَهْمٌ مِنَ الَّتی لا أنْصِباءَ لَها، أُلْزِمَ ثُلُثَ ثَمَنِ الْبَعیرِ. فَلا یَزالونَ بِذَلِکَ حَتَّی تَقَعَ السِّهامُ الثَّلاثَةُ الَّتی لا أنْصِباءَ لَها إلَی ثَلاثَةٍ مِنْهُمْ. فَیُلْزِمونَهُمْ ثَمَنَ الْبَعیرِ. ثُمَّ یَنْحَرونَهُ وَ یَأْکُلُهُ السَّبْعَةُ الَّذینَ لَمْ یَنْقُدوا فی ثَمَنِهِ شَیْئاً وَ لَمْ یَطْعَموا مِنْهُ الثَّلاثَةَ الَّذینَ نَقَدوا ثَمَنَهُ شَیْئاً. فَلَمّا جاءَ الْإسْلامُ، حَرَّمَ اللهُ تَعالَی ذِکْرُهُ ذَلِکَ فیما حَرَّمَ، فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ أنْ تَسْتَقْسِموا بِالْأزْلامِ ذلِکُمْ فِسْقٌ» یَعْنی حَراماً.»»
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام، معتبر درجه یک است.
شیخ صدوق این حدیث را به طریق خود در الفقیه به عبدالعظیم الحسنی که معتبر مشروط است، روایت کرده است.
* * *
مجلسی اول: فی القوی کالصحیح کالشیخ.
عبدالعظیم بن عبدالله الحسنی از ابوجعفر، محمد بن علی الرضا (امام صادق) علیهالسلام روایت کرد: «از ایشان درباره «ما أُهِلَ لِغَیْرِ اللهِ»، سؤال کردم. پس فرمودند: «آنچه برای صنم یا وثن یا درخت ذبح شده باشد، الله آن را حرام نمود همانگونه که مردار و خون و گوشت خوک را حرام کرد، پس کسی که مضطر غیر یاغی و غیر تجاوزگر است، پس گناهی بر او نیست که مردار بخورد.»» (راوی) گفت: «پس به ایشان عرض کردم: «ای فرزند رسول الله! چه زمانی برای مضطر، مردار حلال میشود؟» فرمودند: «پدرم از پدرش از پدرانش علیهمالسلام برای حدیث کرد که از رسول الله صلیاللهعلیهوآله سؤال شد، پس به ایشان عرض شد: «ای رسول الله! ما در سرزمینی هستیم که گرفتار مخمصه میشویم، پس چه زمانی مردار برای ما حلال میشود؟» فرمودند: «چنانچه صبح چیزی نیابید یا شب هم چیزی نیابید یا گیاهی بکنید، پس شما به آن مجاز هستید.»»» عبدالعظیم گفت: «پس به ایشان عرض کردم: «ای فرزند رسول الله! معنای کلام او عز و جل: «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَلا إثْمَ عَلَیْهِ» چیست؟» فرمودند: «عادی، سارق است و باغی کسی است که از روی سرکشی یا سرگرمی صید انجام میدهد و نه برای برگرداندن آن بر خانوادهاش. پس برای این دو نیست هنگامی که مضطر شدند، مردار بخورند. آن در حال اضطرار هم برای آن دو حرام است، همانگونه که در حال اختیار برای آن دو حرام است و بر آن دو نیست که در روزه و نه در نماز در سفر تقصیر.»» (راوی) گفت: «پس عرض کردم: «پس کلام او عز و جل: «وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقوذَةُ وَ الْمُتَرَدّیَةُ وَ النَّطیحَةُ وَ ما أکَلَ السَّبُعُ إلّا ما ذَکَّیْتُمْ.»؟» فرمودند: ««المنفخة» آن است که راه تنفسش را ببندند تا بمیرد و «الموقوذة» آن است که بیمار شود و بیماری او را از پای درآورد تا به واسطه آن نتواند حرکت کند و «المتردیة» آن است که از مکانی بلند به پایین پرتاب میشود یا از کوهی پرتاب میشود یا در چاهی، پس میمیرد و «النطیحه» آن است که چهاپایی دیگر او را شاخ بزند و بمیرد و آنچه درندگان از آن خوردهاند و مرده است و «ما ذبح علی النصب» بر سنگی یا صنمی (ذبح شود)، مگر آنچه ذبح شرعیش میسر شود، پس پاک شده است.» عرض کردم: ««وَ أنْ تَسْتَقْسِموا بِالْأزْلامِ؟»؟» فرمودند: «در (زمان) جاهلیت بود. شتری میخریدند در آن چه بین ده نفر بود و بر آن تیرهایی تقسیم میکردند، برای هفت تای آن نشانی بود و سه تا برایش نشانی نبود. اما آنها که نشانی نداشتند، پس فذ و توأم و نافس و حلس و مسبل و معلی و رقیب بودند و اما آنها که نشانی برایش نبود، پس سفیح و منیح و وغد بودند. پس تیرها را بین ده نفر میگرداندند، پس هرکس به نام تیری خارج شد که نشانی بر آن نبود، به یک سوم بهای شتر ملزم میشود. پس آن را ادامه میدادند تا تیر سومی که نشانی بر آن نبود، به سه نفر از آنها قرار گیرد. پس آنها را به بهای شتر ملزم میکردند. پس او را نحر میکردند و هفت تایی که در بهای آن چیزی نپرداخته بودند، آن را میخوردند و سه تایی که چیزی از بهای آن پرداخته بودند، از آن اطعام نمیشدند. پس هنگامی که اسلام آمد، الله تعالی ذکره آن را حرام کرد بین آنچه حرام کرد، پس (الله) عز و جل فرمود: «وَ أنْ تَسْتَقْسِموا بِالْأزْلامِ ذلِکُمْ فِسْقٌ» یعنی حرام است.»»