حدیث 2178

(2178) الکافی (ح 13384) و التهذیب (ج 9، ح 103): عَلیُّ بْنُ إبْراهیمَ عَنْ أبیهِ عَنِ ابْنِ أبی‌عُمَیْرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عیسَی عَنْ یونُسَ جَمیعاً عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ قالَ: «قُلْتُ لِزُرارَةَ: «إنَّ أُناساً حَدَّثونی عَنْهُ یَعْنی أباعَبْدِاللهِ علیه‌السلام وَ عَنْ أبیهِ علیه‌السلام بِأشْیاءَ فی الْفَرائِضِ، فَأعْرِضُها عَلَیْکَ، فَما کانَ مِنْها باطِلاً، فَقُلْ هَذا باطِلٌ وَ ما کانَ مِنْها حَقّاً، فَقُلْ هَذا حَقٌّ وَ لا تَرْوِهِ وَ اسْکُتْ.» وَ قُلْتُ لَهُ: «حَدَّثَنی رَجُلٌ عَنْ أحَدِهِما علیهماالسلام فی أبَوَیْنِ وَ إخْوَةٍ لِأُمٍّ أنَّهُمْ یَحْجُبونَ وَ لا یَرِثونَ.» فَقالَ: «هَذا وَ اللهِ! هُوَ الْباطِلُ وَ لَکِنّی سَأُخْبِرُکَ وَ لا أرْوی لَکَ شَیْئاً وَ الَّذی أقولُ لَکَ هُوَ وَ اللهِ الْحَقُّ. إنَّ الرَّجُلَ إذا تَرَکَ أبَوَیْهِ، فَلِلْأُمِّ الثُّلُثُ وَ لِلْأبِ الثُّلُثانِ فی کِتابِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ. فَإنْ کانَ لَهُ إخْوَةٌ، یَعْنی لِلْمَیِّتِ، یَعْنی إخْوَةً لِأبٍ وَ أُمٍّ أوْ إخْوَةً لِأبٍ، فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ وَ لِلْأبِ خَمْسَةُ أسْداسٍ وَ إنَّما وُفِّرَ لِلْأبِ مِنْ أجْلِ عیالِهِ وَ أمّا الْإخْوَةُ لِأُمٍّ لَیْسوا لِأبٍ، فَإنَّهُمْ لا یَحْجُبونَ الْأُمَّ عَنِ الثُّلُثِ وَ لا یَرِثونَ وَ إنْ ماتَ رَجُلٌ وَ تَرَکَ أُمَّهُ وَ إخْوَةً وَ أخَواتٍ لِأُمٍّ وَ أبٍ وَ إخْوَةً وَ أخَواتٍ لِأبٍ وَ إخْوَةً وَ أخَواتٍ لِأُمٍّ وَ لَیْسَ الْأبُ حَیّاً، فَإنَّهُمْ لا یَرِثونَ وَ لا یَحْجُبونَها، لِأنَّهُ لَمْ یورَثْ کَلالَةً.»»

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام، معتبر درجه یک است.
ثقةالاسلام الکلینی این حدیث را به چند طریق روایت کرده است.
از علی بن ابراهیم القمی از پدرش از ابن ابی‌عمیر از عمر بن اذینه
از علی بن ابراهیم القمی از محمد بن عیسی بن عبید از یونس بن عبدالرحمن از عمر بن اذینه
که ابن عبید از ثقات مشروطی است که البته مشکلی در این‌جا ایجاد نمی‌کند و سایرین همه از ثقات درجه یک هستند.
در بین این حدیث عمر بن اذینه مطلبی را از فردی ناشناس و در جایی دیگر از افرادی روایت می‌کند و درباره آن از زراره سؤال می‌کند که با انکار زراره مواجه می‌شود و معلوم می‌گردد که این افراد ضعیف هستند.
شیخ‌الطائفه نیز شبیه این حدیث را به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به ثقةالاسلام الکلینی که معتبر درجه یک است، به باقی سند روایت کرده است.
* * *
علامه مجلسی: صحیح.

عمر بن اذینه روایت کرد: «به زراره گفتم: «همانا مردمانی مرا از او یعنی ابوعبدالله (امام صادق) علیه‌السلام و پدرش علیه‌السلام به چیزهایی از واجبات حدیث می‌کنند، پس آن‌ها را به تو عرضه می‌کنم، پس آن‌چه از آن باطل است، پس بگو این باطل است و آن‌چه از آن حق است، پس بگو این حق است و آن را روایت نکن و ساکت باش.» و به او گفتم: «فردی از یکی از آن دو علیهماالسلام برایم حدیث کرد درباره پدر و مادر و برادران مادری که آن‌ها محجوب می‌شوند و ارث نمی‌برند.» پس گفت: «قسم به الله! این باطل است ولیکن تو را خبر کنم و چیزی برایت روایت نکنم و قسم به الله! چیزی که برایت می‌گویم، همان حق است. به یقین فرد هنگامی که پدر و مادرش را ترک می‌کند، پس برای مادر، یک‌سوم و برای پدر، دوسوم در کتاب الله عز و جل است. پس اگر برای او، یعنی برای مرده، برادرانی باشد، یعنی برادران پدری و مادری یا برادران پدری، پس برای مادرش، یک‌ششم است و برای پدرش، پنج‌ششم و این است و جز این نیست که زیاد شود برای پدر به جهت خانواده‌اش و اما برادران مادری که برای پدر نیستند، پس به یقین آن‌ها مادر را از یک‌سوم مانع نشوند و ارث نمی‌برند، و اگر فردی بمیرد و ترک کند مادرش را و برادران و خواهران پدری و مادریش را و برادران و خواهران پدری و برادران و خواهران مادری، در حالی که پدر زنده نیست، پس به یقین آن‌ها ارث نمی‌برند و او (یعنی مادر) را مانع نمی‌شوند، چرا که کلاله ارث نمی‌برد.»

کلیدواژه‌ها:

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه