الحدیث 77 / 3

77/3- محمد بن یعقوب، عن أبی‌علی الأشعری: عن محمد، عن ابن فضال و الحجال، عن داود بن فرقد، قال: سمع رجل من العجلیة هذا الحدیث، قوله: «ینادی مناد: «ألا إن فلان بن فلان و شیعته هم الفائزون» أول النهار، و ینادی آخر النهار: «ألا إن عثمان و شیعته هم الفائزون» [قال: و ینادی أول النهار منادی آخر النهار].» فقال الرجل: فما یدرینا أیما الصادق[1] من الکاذب؟ فقال: «یصدق [ه علیها] من کان یؤمن بها قبل أن ینادی. إن الله عز و جل یقول: أ فَمَنْ یَهْدی إلَی الْحَقِّ أحَقُّ أنْ یُتَّبَعَ أمَّنْ لا یَهِدّی إلّا أنْ یُهْدی؟ فَما لَکُمْ؟ کَیْفَ تَحْکُمونَ؟.»[2]
——————————
[1]. در متن: أی الصادق.
[2]. روضه کافی: 209 [ح 253].

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه دو است.
طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر مشروط است.
این حدیث را ثقةالاسلام الکلینی در الکافی (ح 15069) از احمد بن ادریس القمی از حسن بن علی بن فضال و محمد بن عبدالله الحجال از داود بن فرقد از فردی از عجلیه روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند، مگر این فرد عجلیه که ابتداء مجهول است، اما به واسطه داود بن فرقد، توثیق درجه دو می‌شود. البته بعید نیست بتوان گفت که این فردی عجلیه در سند روایت نیست و داود بن فرقد شاهد این ماجرا بوده است که در این صورت، حدیث معتبر درجه یک می‌شود. ما روایت را بر همین اساس ترجمه کردیم.
«عن محمد» که در ابتدای سند آمده، اشتباه است و در اصل مربوط به بعد از ابن فضال و متعلق به الحجال است، یعنی محمد بن حجال.
نکته دیگر درباره با این حدیث مضمره است و اگر بپذیریم ضمیر «ه» در قوله به امام معصوم بر می گردد، روایت معتبر درجه دو می‌شود، اما اگر مطمئن نباشیم، این حدیث از اعتبار می‌افتد. با توجه به این‌که روایان این حدیث و به خصوص داود بن فرقد، همه از اجلای ثقات هستند، به نظر حقیر می‌توان این فرمایشات را از جانب معصوم علیه‌السلام دانست.
علامه مجلسی طریق این حدیث را در کتاب مرآة العقول (ج 26، ص 127)، صحیح مضمر أو موقوف می‌داند.
عجلیه، گروهی از تبار عجل بن لجیم بن صهب از قبیله بنی‌ربیعه بن نزار هستند که البته این مطلب، دخلی به اعتبار یا عدم اعتبار حدیث ندارد.

در این حدیث، توضیح مختصری درباره دو صیحه‌ای که در حدیث شماره 75 و 76 به آن اشاره شد، بیان می‌کند که چند نکته‌ای را درباره آن عرض کنم.
1- منادی اول، فلان بن فلان و شیعیاش را از رستگاران می‌داند و منادی دوم عثمان و پیروانش را از رستگاران می‌داند که با این حساب قاعدتا منظور از فلان بن فلان، علی بن ابی‌طالب است. قرائن خارجیه از سایر روایات هم داریم که همین مطلب را تأیید می‌کند، اما این‌که چرا امام علیه‌السلام، یا فرد عجلیه یا یکی از روات بعدی، به جای بردن نام اصلی، از فلان استفاده کرده‌اند، قاعدتاً چیزی جز تقیه نیست.
2- نکته دیگر این‌که در این روایت، ندای اول را در ابتدای روز و ندای دوم را در آخر روز می‌داند. این مطلب در بعضی روایات دیگر مانند روایت شیخ صدوق در کتاب کمال الدین (ج 2، ص 652)، از محمد بن موسی بن متوکل از عبدالله بن جعفر الحمیری از ابن عیسی الاشعری از حسن بن محبوب از ابوحمزه الثمالی که همه از ثقات درجه یک هستند، بدون اشاره به آیه مورد نظر، هم آمده است. در روایت کمال الدین، منادی اول روز را ندادهنده به حقانیت علی و شیعیانش می‌داند و ندای آخر روز را ندای شیطانی که سفیانی و شیعیانش را حق می‌داند و این در حالی است که درباره زمان این دو ندا، دو دسته روایت معتبر دیگر هم هست.
* دسته اول، روایات محمد بن ابراهیم النعمانی در کتاب الغیبة (ص 265)، از ابن عقده از علی بن حسن بن فضال از محمد بن عبدالله بن زراره از ابن ابی‌عمیر از هشام بن سالم که همه از ثقات درجه یک هستند، می‌باشد که ندای اول را آسمانی و در ابتدای شب می‌داند و ندای دوم را از جانب ابلیس و در آخر شب دوم.
* دسته دوم، روایت محمد بن ابراهیم النعمانی در کتاب الغیبة (ص 261)، از ابن عقده از علی بن حسن بن فضال از عمرو بن عثمان الخزاز از حسن بن محبوب از عبدالله بن سنان است که این‌ها هم از ثقات درجه یک هستند و هر چند زمان ندای اول را که به حقانیت علی بن ابی‌طالب و شیعیان او ندا می‌دهد، مشخص نمی‌کند، اما در ادامه می‌گوید «فإذا کان من الغد، صعد ابلیس فی الهواء، ثم ینادی ألا إن الحق عثمان بن عفان و شیعته …». الغد در اصل به معنای بامداد است که گاهی به معنای فردا و زمان آینده نزدیک هم اطلاق می‌شود که معلوم می‌شود این دو ندا، در دو روز مختلف هستند. مرحوم نعمانی در ادامه این روایت می‌فرمایند که شبیه این حدیث را ابن عقده از محمد بن مفضل بن ابراهیم و سعدان بن اسحاق بن سعید و احمد بن حسین بن عبدالملک و محمد بن احمد بن حسن القطوانی از حسن بن محبوب از عبدالله بن سنان نیز روایت کرده است که سعدان بن اسحاق بن سعید و محمد بن احمد بن حسن القطوانی از ثقات درجه دو هستند که در عرض ثقات درجه یک قرار دارند و سایرین هم از ثقات درجه یک می‌باشند. هم ایشان در کتاب الغیبة، در همین صفحه (ص 261)، از ابن عقده از قاسم بن محمد بن حسن بن حازم از عبیس بن هشام الناشری از عبدالله بن جبله از عبدالصمد بن بشیر که قاسم بن محمد بن حسن بن حازم از ثقات درجه دو و سایرین از ثقات درجه یک هستند، روایتی دارد که باز هم صدای دوم را در «الغد» می‌داند.
شاید در ابتدا این روایت، متعارض به نظر بیایند، اما اگر دقت کنیم، جمع بین این دو دسته روایت، کار سختی نیست و می‌توان گفت که ندای اول، در اواخر روز اول یا اوایل شب اول بوده و ندای دوم، بعد از نیمه شب بوده و در اواخر آن، مثلا نزدیک صبح بوده که جزء روز دوم است. این دو روایت با قسمت دوم روایت مورد بحث ما که ندای دوم را آخر شب می‌داند هم هماهنگ است، اما با قسمت اول که ندای اول را ابتدای روز می‌داند، هماهنگ نیست. حقیر بهترین راهی که برای برای حل این مشکل سراغ دارم و آن این‌که بگوییم شاید در روایت مورد بحث ما که معتبر درجه دو هم بود، اول روز نبوده، بلکه روز اول بوده و در نقل روایت سهوی رخ داده است. البته ممکن است کسی بگوید که حدیث مورد بحث، به جهت ابهامات سندی که دارد، مثلاً این‌که مضمره است، کنار گذاشته شود که هر چند حقیر این کار را بلا وجه می‌دانم، اما مشکل ما موقتاً حل می‌شود، چرا که گفتیم این مطلب، در حدیث شیخ صدوق در کتاب کمال الدین (ج 2، ص 652) که معتبر درجه یک است، هم آمده است و حتی اگر حدیث مورد بحثمان را کنار هم بگذاریم، مشکلی به کلی حل نمی‌شود. ممکن است کسی هم بگوید که این نداها، بیش از دو تا است که این با ظاهر سیاق این مجموعه روایات هماهنگ نیست. این چیزی است که ذهن من رسید و اگر شما هم چیزی به ذهنتان رسید، بفرمایید تا بررسی کنیم.
3- علی ای حال یه امر در همه این روایات معلوم و مشترک است و آن این‌که ندای اولی حق است و ندام دومی، باطل.
4- علاوه این‌که ندا به حقانیت امیر مؤمنان و شیعیان ایشان، به قرائن خارجیه هم برای ما قطعی است و این همان است که در ادامه این روایت و دو روایت قبل، به نوعی بیان می‌شود که آن‌که هدایت یافته است، صدای حق را از باطل تشخیص می دهد.
5- نکته‌ای را هم پیرو فرمایش یکی از عزیزان عرض کنم. این‌که ممکن است منظور از فلان بن فلان، حجة بن الحسن یا مشابه آن باشد و نَه علی بن ابی‌طالب که هر چند از خود این حدیث معلوم نیست، به قرینه روایاتی که در بند دوم اشاره کردم، به نظر می‌رسد علی بن ابی‌طالب، ارجح است. البته دلایل دیگری هم بر این‌که منظور از فلان بن فلان، علی بن ابی‌طالب است، می‌توان برشمرد، اما به نظرم همین مقدار کافی است و در نهایت هم، حداقل از نظر معرفتی، فرقی چندانی نمی‌کند کدام یک باشند و در نهایت کلهم نور واحد هستند. البته این را هم اضافه کنم که از حدیث شیخ صدوق که در شماره بعدی، یعنی حدیث شماره 78 روایت خواهیم کرد، شاید بتوان گفت که منظور از فلان بن فلان، نام امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف است که بعد از روایت حدیث مورد نظر، خواهیم دید راه جمع مقبولی وجود دارد و آن این که حتی اگر منظور از فلان بن فلان، در روایت دوم، امام قائم باشد، منادی اول ضمن این‌که علی بن ابی‌طالب و شیعه خود را حق می‌داند، به امامت امام عصر هم شهادت می‌دهد و آن فلان بن فلان، با این فلان بن فلان، فرق دارند و دو نفر هستند، یکی امام اول که سرسلسله هستند و دیگری امام آخر که قرار است قیام کنند.
6- در این روایت مضمره، محتوای ندای دوم، حقانیت عثمان و پیروان او است که این با روایت معتبر محمد بن ابراهیم النعمانی در کتاب الغیبة (ص 261) که در نهایت از عبدالصمد بن بشیر روایت کرده و پیش از این، سند آن را گفتیم و دیدیم که معتبر درجه یک است، هماهنگ است. البته در این روایت، به حقانیت شیعیان عثمان تصریح نشده است، بلکه به کشته شدن مظلومانه او و اینکه باید انتقامش را گرفت، اشاره شده است. لیکن دیدیم روایت دیگری هم داریم که ظاهرا با این روایت هماهنگ نیست. مرحوم شیخ صدوق در کتاب کمال الدین (ج 2، ص 652) که پیش از این هم چند باری اشاره کردیم، آورده است که در ندای دوم بر حقانیت سفیانی و شیعیان او ندا داده می‌شود. در این جا هم حقیر چند راه سراغ دارم.
اول این‌که این‌جا هم بگوییم، شاید ندای باطل، بیش ازیک بار است و یک بار بر حقانیت عثمان و این‌که باید انتقامش را گرفت، ندا می‌دهد و یک بار بر حقانیت سفیانی و پیروان او.
راه دیگر این است که روایت مورد بحث را به جهت ابهامات سندی کنار بگذاریم.
دیگر این‌که بگوییم که منادی باطل، بر حقانیت سفیانی و شیعیانش و این‌که عثمان، مظلوم کشته شد و باید انتقام خونش را گرفت، ندا می‌دهد که با اموی بودن سفیانی توجیه قابل قبولی است و با متن روایات هم هماهنگ.
راه دیگر این‌که بگوییم، نام سفیانی، عثمان است که در بعضی روایات ما که البته تا آن‌جا حقیر سراغ دارم، از باب سند معتبر نیستند، تصریح به این مطلب شده است که نام او عثمان، فرزند عنبسه و از اولاد یزید بن معاویه است.
راه‌های دیگری هم شاید باشد که فعلاً به ذهنم نمی‌رسد و خودتان زحمت بکشید آن‌ها را استخراج کنید.

ترجمه: داود بن فرقد روایت کرد: «شنید فردی از عجلیه این حدیث را که سخن او است: «ندا می‌دهد  منادی: «بدانید همانا فلان فرزند فلان و شیعه او، آن‌ها رستگاران هستند.» ابتدای روز و ندا می‌دهد آخر روز: «بدانید همانا عثمان و شیعه او، آن‌ها رستگاران هستند.»» [گفت: «و ندا می‌دهد اول روز منادی آخر روز.»] پس گفت آن فرد: «پس چگونه می‌فهمیم کدام صادق است از کاذب؟» پس فرمودند: «تصدیق می‌کند آن را کسی که ایمان آورده به آن قبل آن‌که ندا می‌دهد. به یقین الله عز و جل می‌فرماید: «أ فَمَنْ یَهْدی إلَی الْحَقِّ أحَقُّ أنْ یُتَّبَعَ أمَّنْ لا یَهِدّی إلّا أنْ یُهْدی؟ فَما لَکُمْ؟ کَیْفَ تَحْکُمونَ؟».»»

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه