الحدیث 47 / 1
47/1- محمد بن یعقوب: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن أبینصر، عن حماد بن عثمان، عن أبیعبیدة الحذاء، قال: سألت أباجعفر علیهالسلام عن الاستطاعة و قول الناس. قال- و تلا هذه الآیة: وَ لا یَزالونَ مُخْتَلِفینَ، إلّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ[1]-: «یا أباعبیدة، الناس مختلفون فی إصابة القول و کلهم هالک.» قال: قلت: قوله: إلّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ؟ قال علیهالسلام: «هم شیعتنا و لرحمته خلقهم و هو قوله: وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ یقول [عز و جل]: لطاعة الإمام. الرحمة التی یقول: وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیءٍ)[2] یقول: علم الإمام. و وسع علمه- الذی هو من علمه- کُلَّ شَیءٍ، هو شیعتنا.» ثم قال: «فَسَأکْتُبُها لِلَّذینَ یَتَّقونَ یعنی ولایة غیر الإمام و طاعته.» ثم قال: «یَجِدونَهُ مَکْتوباً عِنْدَهُمْ فی التَّوْراةِ وَ الْإنْجیلِ یعنی النبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم، و الوصی، و القائم علیهالسلام یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْروفِ- إذا قام- وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ و المنکر من أنکر فضل الإمام و جحده، وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ أخذ العلم من أهله، وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ و الخبائث قول من خالف، وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إصْرَهُمْ و هی الذنوب التی کانوا فیها قبل معرفتهم فضل الإمام، وَ الْأغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ و الأغلال ما کانوا یقولون مما لم یکونوا أمروا به من ترک فضل الإمام. فلما عرفوا فضل الإمام وضع عنهم إصرهم و الإصر: الذنب و هی الآصار. ثم نسبهم فقال: فَالَّذینَ[3] آمَنوا بِهِ یعنی بالإمام: وَ عَزَّروهُ وَ نَصَروهُ وَ اتَّبَعوا النّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ أولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحونَ یعنی الذین اجتنبوا الجبت و الطاغوت أن یعبدوها، و الجبت و الطاغوت فلان و فلان، و العبادة طاعة الناس لهم. ثم قال: وَ أنیبوا إلی رَبِّکُمْ وَ أسْلِموا لَهُ (مِنْ قَبْلِ …)[4]. ثم جزاهم فقال: لَهُمُ الْبُشْری فی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فی الْآخِرَةِ[5] و الإمام یبشرهم بقیام القائم علیهالسلام و بظهوره و بقتل أعدائهم و بالنجاة فی الآخرة و الورود علی محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم و الصادقین علی الحوض.»[6]
—————————————-
[1]. هود (11): 119- 120.
[2]. اعراف (7): 157.
[3]. [در مأخذ: الذین.]
[4]. زمر (39): 55.
[5]. یونس (10): 65.
[6]. کافی 1: 429 [کتاب الحجة، باب فیه نکت و نتف … 108، ح 83]. حدیث بدین صورت آمده است. نیمه نخست این آیه در قرآن چنین است:\i و الذین اجتنبوا الطاغوت أن یعبدوها و أنابوا إلی الله لهم البشری …\E زمر (39): 18.
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام معتبر درجه یک است.
این حدیث را ثقةالاسلام الکلینی در الکافی (ح 1170) از عدة من اصحابنا از احمد بن محمد بن ابینصر از حماد بن عیسی از ابوعبیده الحذاء روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند. در نتیجه طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام معتبر درجه یک است.
علامه مجلسی طریق این حدیث را در کتاب مرآة العقول (ج 5، ص 107)، صحیح میداند.
اما نکات این روایت؛
از این قسمت با ترجمه خودم تطبیق و اصلاح شود.
1- راوی در ابتدای روایت درباره استطاعت و سخن و نظر مردم در اینباره سؤال میکند. معمولاً منظور از «الناس» در اینگونه روایات، عامه مردم هستند که در آن زمان اکثریت را داشتند. البته در زمان ما هم همینگونه است و اکثریت با آنها است. به تعبیری بهتر میتوان گفت منظور از مردم، در اینگونه روایات، پیروان مکتب خلفا هستند. عامه در این دست از روایات، به معنای عموم مردم به معنای مطلق آن نیست، بلکه به معنای پیروان مکتب خلفا است. استطاعت هم در اینجا به معنای توانی است که الله تعالی به بندگانش بخشیده تا کارها را انجام دهند. این بحث مربوط به جبر و اختیار است یا عبارت درستتر، مربوط به جبر و تفویض است و اینکه آیا الله تعالی، بندگان را مجبور به انجامهای کارهای نیک و بد کرده است، یا استطاعت و توانایی هر دو را داده و فرد در انتخاب خود، اختیار دارد. بحث ما در اینجا، جبر و تفویض نیست، لذا به همین مقدار عرض کنم که دلایل عقلی نشان از امرٌ ین الامرین دارد و این همان چیزی است که آیات و روایات هم آن را تأیید میکند. یعنی نظارت بر زندگی ابنای بشر از گذشتههای دور تا زمان خودمان، نشان از آن دارد که نَه جبر مطلق است و نَه اختیار مطلق، بلکه الله تعالی ضمن آنکه قادر متعال است و همه چیز در ید قدرت او است، اما اموری را به مخلوقات تفویض کرده است و این همان چیزی است که معصومین علیهمالسلام نیز به آن رهنمون بودهاند.
2- امام باقر علیهالسلام در پاسخ، به بخشی از آیه 118 و 119 سوره هود اشاره میکنند که الله تعالی میفرماید: «لا یَزالونَ مُخْتَلِفینَ إلّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ»، یعنی «همواره مختلفین هستند. مگر کسی را که رحم کند پروردگارت و برای آن خلق کرد آنها را». مختلفین را دو گونه میتوان معنا کرد. یکی اختلاف کنندگان و دیگری کسانی که در رفت و آمد هستند که در اینجا نشان از حیرانی است. سپس میفرمایند که مردم در رسیدن به واقعیت کلام حق، اختلاف کردهاند و همه آنها هلاک شدهاند. البته مختلفین را به صورت دیگری هم میتوان معنا کرد. یکی دیگر از معانی مختلفین این است که در آمد و شد هستند. در اینجا میتواند به نوعی نشان از حیرت باشد که نمیدانند حق چیست و مکررا از سویی به سوی دیگر میروند و در تشخیص حق بلاتکلیف هستند. با این حساب میتوان این عبارت را اینگونه معنا کرد که مردم همواره در سرگردانی و حیرت هستند، مگر کسانی که الله به آنهها رحم کند و برای همین خلق شدهاند. در اینجا هم «الناس» افرادی هستند که پیرو فرمایشان اهل بیت علیهمالسلام نیستند. در ضمن از روایات معلوم میشود که منظور از «لِذلِکَ خَلَقَهُمْ» این است که آنها برای رحمت خود خلق کرده است. یعنی مطلوب الله تعالی این است که افراد مشمول رحمت او شوند.
3- راوی میگوید که منظور از «إلّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ» چه کسانی هستند که امام علیهالسلام، آنها را شیعیان خود معرفی میکنند. با حساب ترجمه دومی که در قبل عرض کردم، یعنی شیعیان هستند که گفتار حیرت و سرگردانی نمیشوند. تأکید میکنم که منظور از شیعه، شیعه اسمی نیست، بلکه شیعه واقعی است که حقیقت آن، در رفتار و اطاعت افراد و در نتیجه پیروی از اهل بیت علیهمالسلام نمود دارد و معلوم میشود.
4- در ادامه میفرمایند که الله تعالی آنها برای رحمتش خلق کرد و سپس برای این مطلب خود به ادامه آیه استناد میکنند که «وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ». در این جا سؤال یکی از دوستان مطرح شد که «هُمْ شیعَتُنا وَ لِرَحْمَتِهِ خَلَقَهُمْ»، یعنی شیعیان برای رحمتش خلق شدند، یا رحمتش را برای شیعیان خلق کرد؟ در جواب باید عرض کرد که در اصل رحمتش را برای همه خلق کرده است، اما فقط افراد خاصی آن را کسب میکنند. پس میتوان گفت که الله تعالی در اینجا منظور خاصی دارد و آن این است که اشاره به رحمتی خاص دارد. بزرگوارانی که در جلسات تفسیر سوره فاتحةالکتاب و سوره اخلاص حضور داشتند، به خاطر دارند که ذیل تفسیر بسم الله الرحمن الرحیم، وقتی به «الرحمن الرحیم» رسیدیم، نکاتی را درباره این دو کلمه و تفاوتهایشان عرض کرده و احادیثی را در این زمینه روایت کردم و ضمن آنها دیدیم که رحم الله تعالی انواعی دارد که بعضی از آنها برای همه موجودات است و بعضی از آنها مخصوص مخلوقات خاصی است که از جمله آن، مؤمنان هستند. اینجا هم به نظر میرسد که امام باقر علیهالسلام میخواهند بفرمایند که رحمت خاصی از جانب الله تعالی، شامل شیعیان است.
5- ایشان در ادامه عبارت قرآنی «وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ» میفرمایند که علت این خلقت، یا بهتر است بگوییم فلسفه این خلقت، برای اطاعت امام معصوم است. چیزی شبیه علت یا بهتر است بگوییم فلسفه خلقت جن و انس است که الله تعالی در آیه 56 سوره ذاریات میفرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإنْسَ إلاَّ لِیَعْبُدونِ»، یعنی: «و خلق نکردیم جن و انس را مگر برای آنکه بندگیم کنند». الله تعالی در این آیه علت یا فلسفه خلقت جن و انس را بیان میکنند، یعنی اگر جن و انس می خواهند به فلسفه وجودی خود برسند، باید الله تعالی را بندگی کنند. حالا ممکن است عدهای از جن و انس، تخطی و عصیان کنند که البته نتیجهاش را هم خواهند دید. در عبارت مورد بحث ما که بخشی از آیه 119 سوره هود است هم همینگونه است و بنا به فرمایش امام علیهالسلام، معلوم میشود که علت و فلسفه وجودی خلقت اینها، اطاعت از امام بر حق است، حالا اینجا هم ممکن است، عدهای تخطی و عصیان کنند که اینها هم نتیجهاش را هم خواهند دید.
6- سپس امام باقر علیهالسلام در توضیح یکی از رحمتهای الهی و رابطه آن با علم امام معصوم علیهالسلام، به آیه 156 سوره اعراف اشاره میکنند که الله تعالی میفرماید: «وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیءٍ»، یعنی: «رحمت من وسعت گرفته بر همه چیز». ایشان میفرمایند که منظور از رحمت الله در این آیه، همان علم امام است که همه چیز را فرا گرفته است. از ادامه توضیح امام علیهالسلام معلوم میشود که منظور از همه چیز، مطلق همه چیز نیست، بلکه منظور همه شیعیان اهل بیت علیهمالسلام هستند. با این حساب، تأیید میشود که علم امام معصوم علیهالسلام از آن انواع رحمتهای الهی است که شامل همه نمیشود، نَه از این باب که الله تعالی، عدهای را از آن محروم کرده است، بلکه به این جهت جهت که عدهای خود را از آن محروم کرده و سراغ علم ائمه نمیروند. چیزی که در بین مسلمانان، هم در بین پیروان مکتب خلفا میبینیم و هم متأسفانه در بین خودمان حتی در همین علوم به اصطلاح حوزوی هم میبینیم.
7- سپس اشاره به ادامه آیه 156 سوره اعراف دارند که الله تعالی میفرماید: «فَسَأکْتُبُها لِلَّذینَ یَتَّقونَ»، یعنی: «پس مقرر خواهیم کرد آن را برای کسانی که تقوا پیشه میکنند». امام علیهالسلام در توضیح تقواپیشگان مورد نظر در این آیه، میفرمایند که منظور کسانی هستند که از ولایت غیر امام و اطاعت از این افراد تقوا پیشه میکنند و زیر بار ولایت اطاعت آنها نمیروند. در اینجا نکتهای را درباره مشتقات ریشه «کتب» عرض کنم که در فهم آیات و روایات بسیار مهم است. کتب در اصل به معنای جمع کردن و قطعی کردن است و نوشتن را از این جهت کتابت گفتهاند که حروف و کلمات را کنار هم جمع میکنند و با نوشتن قطعیت مییابد. کتاب نیز چیزی است که در آن، حروف کلمات کنار هم جمع و قطعی شدهاند. شاید به جهت همین جمع و قطعی شدن کنار هم باشد که گاهی به قرآن هم کتاب گفته شده است. فراموش نکنیم که قرآن هر چند در زمان خود رسول الله صلیاللهعلیهوآله بوده، اما با تأخیر از زمان نزول انجام میشده، اما باز هم به آن کتاب الله گفته میشده است. یکی از معانی اصطلاحی که در مشتقات این ریشه دیده میشد، امر مقرر شده، قطعی، واجب و مانند اینها است. رابطه این معانی با معناهای قبل در این است که کتابت امری، آن چیز قطعی و مقرر میشود و فرد نمیتواند به راحتی آن را انکار کند و به نوعی موجب لزوم و وجوب است. حال در آیه مورد بحث ما، میتوان این عبارت «فَسَأکْتُبُها لِلَّذینَ یَتَّقونَ» را به چند گونه معنا کرد. یکی همان است که حقیر عرض کردم و دیگری این است که بگوییم: «پس خواهم نوشت آن را برای کسانی که تقوا پیشه میکنند.» علی ای حال! معنای هر دو یکی است، اما به نظر حقیر، معنای اول گویاتر است.
8- امام باقر علیهالسلام در ادامه به فرازهای آیه 157 سوره اعراف اشاره کرده وتفسیر و تأویلهایی از آن را بیان میفرمایند که آنچه مکتوب یا قطعی نزد آنها، یعنی اهل کتاب، در تورات و انجیل است، پیامبر و وصی و قائم است. یعنی هم نشان پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله در تورات و انجیل است، هم نشان ائمه علیهمالسلام و هم نشان قائم آل محمد عجلاللهتعالیفرجهالشریف که ایشان وقتی قیام کنند، آنها را، یعنی اهل کتاب را که ظاهرا علاوه بر یهود نصارا، شامل مسلمانان که آنها هم اهل کتاب هستند میشود، امر به معروف و نهی از منکر میکنند. سپس یکی از مصادیق منکر را معرفی میکنند که انکار و جحد فضل امام است. فرق انکار و جحد در اینجا این است که حجد شدیدتر و غلیظتر است. مثلاً، حجد عالمانه است، یعنی فرد حقانیت چیزی را میداند، اما باز هم آن آن را انکار میکند، در حالی که انکار ممکن است جاهلانه باشد و فرد نمیداند و انکار میکند. در مورد وجود نشانههای نبی مکرم اسلام و اوصیای ایشان را بعضی از اهل تحقیق در کتابهایی جمعآوری کردهاند که یکی آنها کتاب بشارات عهدین است که مرحوم آقای صادقی تهرانی که از فقهای معاصر ما هستند، نوشتهاند.
9- در ادامه تأویلی از طیبات در آیه 157 سوره اعراف را بیان میفرمایند که منظور علم است، البته به شرط آنکه از اهلش گرفته شود و اهلترین افراد، برای اخذ علم، از نظر شیعیان، اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام هستند. این اصل که انسان باید علم را از اهلش بگیرد، یک اصل عقلی است، فقط نکته در شناسایی اهل آن است. حال برای کسانی که خود را پیرو مکتب اهل بیت علیهمالسلام میدانند، چه کسی اهلتر از ایشان در دریافت معارف الهی وجود دارد؟! پس چرا عدهای از کسانی که خود را شیعه اهل بیت علیهمالسلام میدانند، حتی در علوم دینی، سراغ غیر اهل بیت علیهمالسلام میروند، واقعاً جای تأمل دارد. این بحث خیلی مفصل است و چند باری تفصیلی به آن پرداختهایم و با توجه به موضوع فعلی، قرارمان به ورود به این بحث نیست، فقط نکته آخری را عرض کنم و برویم سراغ ادامه روایت. با توجه به اینکه ما در زمانه و شرایطی هستیم که دسترسی مستقیم به این اهل نداریم، ناچاریم سخنان و فرمایشات ایشان را، باز هم از اهلش بگیریم که نمونه این اهل، رواتی هستند که وثاقت و قابل اعتماد بودن آنها به گونهای برای ما محرز است و نَه هر کسی.
10- امام باقر علیهالسلام در ادامه هم با اشاره به بخشی دیگر از آیه 157 سوره اعراف کرده و معلوم میکنند که مصداقی از خبائث، قول و نظر مخالفان اهل بیت است. ایشان درباره «اصر» یا همان سنگینی که از دوششان بر میدارد، فرمودهاند منظور گناهانی است که قبل از معرفت نسبت به فضل امام به آن گرفتار بودند. ایشان درباره «اغلال» هم میفرمایند که اغلال یا قل و زنجیری هم که گرفتارش بودند، همان چیزهایی است که به واسطه نشناختن فضل امام، قائل به آن بودند. سپس ادامه میدهند که چون فضل امام معصوم را شناختند، این سنگینی گناه و قل و زنجیرها از آنها برداشته میشود. پس آنها که به امام ایمان آوردهاند و او را گرامی داشتهاند و یاریش کردهاند و نوری را که همراه او نازل شده است، پیروی کردهاند، آنها همان رستگاران هستند.
11- امام علیهالسلام در ادامه، با اشاره به بخشهایی از آیه 17 سوره زمر میفرمایند که این رستگارانی که در آخر آیه 157 سور اعراف نشانههای آنها گفته شد، کسانی هستند که از بندگی جبت و طاغوت اجتناب میکند. ایشان بدون آن که نامی از کسی ببرند، اشاره به سه مورد از مصادیق جبت و طاغوت میکنند و در توصیه عبادت آنها یا به عبارت درستتر در فارسی، بندگی آنها، میفرمایند که عبادت و بندگی، همان اطاعت مردم نسبت به آنها است. در اینجا دو نکته را عرض کنم.
اول درباره این فلانیها؛ اگر این عبارات از جانب امام باقر علیهالسلام باشد، معلوم میشود که این سه نفر برای مخاطب که ابوعبیده الحذاء است، شناخته شدهاند و امام علیهالسلام به دلیلی مانند تقیه، نام آنها را به صراحت نبردهاند. البته این امکان هم وجود دارد که امام علیهالسلام آنها را نامبردهاند و ابوعبیده الحذاء، به دلیلی مانند تقیه از نام بردن آنها صرفنظر کرده است.
نکته دوم، درباره عبادت است. این مطلب را هم در مباحث فقه و هم در عقائد به کرات اشاره کردهام و اینجا به اجمال عرض میکنم که عبادت الله تعالی، خواندن نماز و گرفتن روزه و انجام اینگونه عبادات مصطلح در فقه نیست، بلکه همان بندگی و اطاعت الله عز و جل است. فرقش چیست؟ در این است که گاهی اطاعت الله تعالی در انجام دادن چیزی است و گاهی در انجام ندادن آن. مثلاً کسی که به جهت بیماری یا سفر یا معذوریتهای خاص بانوان، یا هر چیز دیگری، روزه برایش حرام شده است، عبادتش در نگرفتن آن است. یعنی همانطور که روزه گرفتن در شرایط عادی برای مرد و زن، به قصد قربت، عبادت محسوب میشود، روزه نگرفتن برای حائض و بیمار و مانند آن، به قصد قربت، عبادت محسوب میشود، چرا که هر دو دارند فرمان الهی را اطاعت میکنند. این مطلب در همه عبادات مصطلح جاری است.
12- ایشان در پایان این عبارات، با اشاره بخشهایی از آیه 54 سوره زمر که الله تعالی میفرماید: «به سوی پروردگارتان بازگردید و تسلیم او شوید»، میفرمایند که در این صورت پاداش میگیرند.
13- و در نهایت، با اشاره به آیه 64 سوره یونس که الله عز و جل میفرماید: «بشارت درحیات دنیا و آخرت برای آنها است»، میفرمایند که امام آنها را به قیام قائم و ظهور او بشارت میدهد و نیز به کشته شدن دشمنانشان که این یکی از مصادیق بشارت در حیات دنیوی است و دیگری نجات و رستگاری در آخرت و اینکه بر نبی مکرم اسلام و اهل بیت ایشان در حوض وارد میشوند که این هم میشود بشارت در حیات اخروی. إن شاء الله در فرصتی مناسب در مورد حوض که بارها درروایات ما آمده است، مفصلاً صحبت خواهیم کرد. فقط اینجا به همین مقدار بسنده کنم که این حوض، مقام و جایگاهی خاص در بهشت است که هر کسی به این درجه و جایگاه نمی رسد.
14- نکتهای هم درباره معنای معنای دنیا و آخرت بگویم. دنیا از ریشه «دنی» یا «دنو» است به معنای نزدیک است و آخرت از ریشه أخر یعنی چیزی که بر چیز دیگر، تأخر دارد. به همین جهت به این عالم که به ما نزدیکتر است، دنیا گفته و به عالم دیگر که بعد از این دنیا است و بر آن تأخر دارد، آخرت گفتهاند. البته گاهی مشتقات دنی یا دنو معنای اصطلاحی هم دارند که به معنای پست، خست، اندک و ناچیز و مانند آن. به همین جهت کلماتی مانند «أدنی»، گاهی به معنای نزدیکتر است و گاهی به معنای پستتر یا خسیستر و مانند آن، که باید بر اساس قبل و بعدش، معنای درست آن را تشخیص داد. با توجه به این که حیات دنیا در مقابل حیات آخرت آمده است، معنای ریشهای درست است. یعنی هر چند حیات دنیوی پستتر از حیات اخروی است، اما مناسب است آن را حیات نزدیک معنا کنیم تا در مقابل حیات آخرت، یعنی حیاتی که پس از این حیات اولی است، معنای درست داشته باشد. البته همه کلمات دنیا در نصوص ما به معنای این عالم نزدیک نیست، بلکه گاهی معانی دیگری دارد. مثلا در آیه 42 سوره انفال که میفرماید: «إِذْ أَنْتُمْ بِالْعُدْوَةِ الدُّنْيا وَ هُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوى»، یعنی هنگامی که شما در حاشیه نزدیکتر بودید و آنها به حاشیه دورتر که اشاره به نزدیکی و دوری از مدینه النبی دارد.
ابوعبیده الحذاء روایت کرد: «از ابوجعفر (امام باقر) علیهالسلام درباره استطاعت و کلام مردم سؤال کردم. پس در حالی که این آیه: «وَ لا یَزالونَ مُخْتَلِفینَ إلّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ» را میخواندند، فرمودند: «ای ابوعبیده! مردم در برخورد کلام (به حق) مختلف هستند و همگی آنها در هلاکت هستند.»» (راوی) گفت: «عرض کردم: «إلّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ»؟» فرمودند: «آنها شیعیان ما هستندو برای رحمتش آنها را خلق کرد و آن کلام او: «وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ»، میفرماید برای اطاعت امام (آنها را خلق کردیم). رحمتی که میفرماید: «وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ»، میفرماید علم امام است و علم او (یعنی علم امام) که از علم او (یعنی علم الله تعالی) است، همه چیز را فرا میگیرد، آنها شیعیان ما هستند.» سپس فرمودند: ««فَسَأکْتُبُها لِلَّذینَ یَتَّقونَ»، یعنی ولایت غیر امام و اطاعت از او.» سپس فرمودند: «یَجِدونَهُ مَکْتوباً عِنْدَهُمْ فی التَّوْراةِ وَ الْإنْجیلِ»، یعنی نبی صلیاللهعلیهوآله و وصی و قائم که چون قیام کرد، آنها را به معروف امر میکند و از منکر نهیشان مینماید و منکر کسی است که فضل امام را (بدون علم) انکار کند یا با علم انکار کند و «یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ»، گرفتن علم است از اهلش و «یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ» و خبائث قول کسی است که مخالفت کرد و «یَضَعُ عَنْهُمْ إصْرَهُمْ» و همان گناهانی است که قبل از معرفتشان نسبت به فضل امام در آن بودند و «الْأغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ» و اغلال، آن چیزی است که میگفتند از آن چیزی که به آن امر نشده بودند از ترک فضل امام، پسهنگامی که فضل امام را شناختند، سنگینشیان از آنها برداشته شد و سنگینی، گناه است و همان سنگینیها است. سپس به آنها نسبت داده، پس فرمود: «فَالَّذینَ آمَنوا بِهِ»، یعنی به امام و «عَزَّروهُ وَ نَصَروهُ وَ اتَّبَعوا النّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ أولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحونَ»، یعنی کسانی که از جبت و طاغوت اجتناب میکنند که آن را بندگی کنند و جبت و طاغوت، فلانی و فلانی و فلانی هستند و بندگی همان اطاعت مردم برای آنها است. سپس فرمود: «أنیبوا إلی رَبِّکُمْ وَ أسْلِموا لَهُ»، سپس آنها را پاداش داد، پس فرمود: «لَهُمُ الْبُشْری فی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فی الْآخِرَةِ» و امام بشارت میدهد آنها را به قیام قائم و به ظهور او و به قتل دشمنانشان و به نجات در آخرت و ورود بر محمد صلی الله علی محمد و آله الصادقین بر حوض.»»