الحدیث 101 / 2

101/2- الشیخ، فی مجالسه: قال: أخبرنا الحسین بن إبراهیم القزوینی، قال: أخبرنا[1] أبوعبدالله محمد بن وهبان، قال: حدثنا أبوالقاسم علی بن حبشی، قال: حدثنا أبوالفضل العباس بن محمد بن الحسین، قال: حدثنا أبی، قال: حدثنا صفوان ابن یحیی، عن الحسین بن أبی‌غندر، عن أبی‌بصیر، قال: سمعت أباعبدالله علیه‌السلام یقول: «اتقوا الله و علیکم بالطاعة لأئمتکم، قولوا ما یقولون و اصمتوا عما صمتوا، فإنکم فی سلطان من قال الله تعالی: وَ إنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزولَ مِنْهُ الْجِبالُ یعنی بذلک ولد العباس. فاتقوا الله، فإنکم فی هدنة[2] صلوا فی عشائرهم و اشهدوا جنایزهم و أدوا الأمانة إلیهم و علیکم بحج هذا البیت فأدمنوه، فإن فی إدمانکم الحج دفع مکاره الدنیا عنکم، و أهوال یوم القیامة.»[3]
——————————
[1]. در مأخذ: حدثنا.
[2]. در مأخذ: هذه.
[3]. امالی شیخ طوسی: 678 [مجلس یوم الجمعة، 30 رجب 457، ح 5].

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه دو است.
این حدیث را شیخ الطائفه در الأمالی (ص 667) از حسین بن ابراهیم القزوینی از محمد بن وهبان از علی بن حُبشی بن قونی از عباس بن محمد بن حسین بن ابی‌الخطاب از پدرش از صفوان بن یحیی از حسین بن ابی‌غندر از ابوبصیر الاسدی روایت کرده است که حسین بن ابراهیم القزوینی، عباس بن محمد بن حسین بن ابی‌الخطاب و حسین بن ابی‌غندر، از ثقات درجه دو و سایرین از ثقات درجه یک هستند. در نتیجه طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه دو است.

امام علیه‌السلام در ابتدای این حدیث، توصیه‌هایی کلی داشته و در ادامه مطالبی را با توجه به شرایط راوی می‌فرمایند که یک به یک را بررسی می‌کنیم.
1- امام علیه‌السلام در ابتدا توصیه به تقوای الهی می فرمایند. تقوی از ریشه وقی به معنای حفظ چیزی از آسیب و ضرر است که بسیاری از افراد به اشتباه آن را به ترس و هم معناهای آن معنا می‌کنند. البته تلاش انسان برای حفظ چیزی از آسیب و ضرر، همواره با نوعی ترس همراه است، ترس از آسیب و ضرر، اما وقی به معنای ترس نیست، بکه ترس ملازم آن است. تقوا به معنای خود محفوظ داشتن از خطرها یا پرهیزگاری به خاطر حفظ از خطرها است. تقوای الهی پیشه‌کردن، یعنی انسان با پرهیزگاری و خودمحافظتی، خود را از عصیان نسبت به الله محفوظ بدارد تا گرفتار مجازات او نشود. دیدم تقوای الهی را پرهیزگاری به خاطر الله هم معنا کرده‌اند که قابل قبول است.
2- سپس امام علیه‌السلام توصیه به اطاعت از امامان می‌کنند که بدیهی است منظورشان امامان و پیشوایان معصوم است و نَه هر پیشوایی که ادعای امامت می‌کند، یا افرادی او را امام خود می‌دانند. طبیعی است که تنها امامان معصوم هستند که بدون هیچ اشکالی، همواره مطابق نظر الله تعالی امر و نهی می‌کنند و سایرین، هر قدر هم که خوب باشند، امکان دارد که خواسته یا ناخواسته، گاهی امر به غیر حق داشته باشند.
3- امام علیه‌السلام در ادامه توصیه به اطاعت از امامان، توضیح تکمیلی می‌فرمایند که هر آن‌چه ائمه علیهم‌السلام قائل بودند و گفتند، شما هم به همان قائل باشید و بگویید و اگر درباره چیزی سکوت کردند،‌ شما هم در آن سکوت پیشه کنید. سکوت در مقابل چیزی، با انکار آن به طور مطلق یا باطل دانستن آن به طور مطلق، فرق دارد و ممکن است فرد در مقابل چیزی که بذات باطل نیست، به مقتضیات شرایط سکوت کند. با توجه به فرمایش امام علیه‌السلام معلوم می‌شود که اگر ایشان در چیزی سکوت کردند و ما آن را حق می‌دانستیم، باز هم باید در مقابل سکوت کنیم. اطاعت از الله تعالی و به تبع او از معصومین علیهم‌السلام، به معنای واقعی همین است، یعنی قائل شدن به آن‌چه آن‌ها قائل شده‌اند و توقف کردن و سکوت نمودن، نسبت به آن‌چه آن‌ها سکوت کرده‌اند.
4- سپس امام علیه‌السلام یکی از علل این اطاعت را بیان می‌فرمایند که هم‌عصری با سلطه‌گرانی است که الله تعالی درباره آن‌ها فرموده است که مکر آن‌ها به گونه‌ای است که می‌تواند کوه‌ها را منهدم کند. یعنی مکر آن‌ها بسیار قوی و مکارانه است. طبیعی است که در این شرایط پر مکر و حیله، اطاعت از امام معصوم علیه‌السلام اهمیت ویژه‌تری پیدا می‌کند، اما این به آن معنا نیست که انسان در شرایط معمولی نباید به امر و نهی ایشان بی‌توجه باشد، خصوصاً این‌که این مکر و حیله شاید در زمان‌هایی کم‌رنگ‌تر باشد و با گمان کنیم که کم‌رنگ‌تر است و اتفاقا این از شدت مکارانه بودن آن باشد. خلاصه این‌که امام با توجه به شرایط راوی، بدترین حالت را اشاره فرموده‌اند، اما اطاعت از ایشان که در قائل شدن به آن چیزی که آن‌ها قائل شده‌اند و توقف نمودن نسبت به آن چیزی که آن‌ها سکوت نموده‌اند، ظهور و بروز پیدا می‌کند، در همه زمان‌ها و مکان‌ها لازم است.
5- در ادامه این عبارات امام، آمده است: «یَعْنی بِذَلِکَ وُلْدَ الْعَبّاسِ». این عبارات توضیحی، ممکن است از جانب امام باشد و ممکن است از جانب راوی باشد که خواسته منظور امام علیه‌السلام را برساند. علی ای حال! تغییری در معنا و مفهوم روایت ندارد.
6- سپس امام علیه‌السلام، مجدداً امر به تقوای الهی می کنند و این‌که فعلاً در زمان هدنه هستند. هدنه به معنای زمان و مکان سکون و آرامش است. یعنی مراقب باشید فریب این آرامش را نخورید و گمان کنید که هر کار درستی را می‌توان انجام داد که عبارات بعدی امام علیه‌السلام، توضیح این مطلب را واضح می‌کنند. لازم به ذکر است که در بعضی نسخ، به جای هدنه، همان‌گونه که از اصل کتاب روایت کردیم، هذه آمده است که باز تغییری در معنای روایت ایجاد نمی‌کند و اشاره به این شرایط دارد.
7- در نهایت امام علیه‌السلام می‌فرمایند که در جماعت‌های آن‌ها نماز بگزارید، در تشییع جنازه‌های آن‌ها شرکت کنید، امانت‌های آن‌ها را به سویشان باز گردانید، حج بیت الله را به جا آورید و بر آن مداومت داشته باشید و خلاصه به تعبیر حقیر گوشه‌گیری و غارنشینی نداشته باشید. یعنی نروید یک گوشه‌ای و ارتباط خود را با جمهور مردم قطع کنید، یا احیاناً از امور دینی، مانند ادای امانت و اقامه حج و غیر آن کوتاهی کنید. در پایان این عبارت هم می‌فرمایند که مداومت بر حج، ناملایمی و نیرنگ‌های دنیا و مسائل هول‌انگیز زمان قیامت را از شما دفع می‌شود. البته طبیعتاً عاقلانه رفتار کردن در تقدیر آن هست و الا صرف مداومت بر حج و احیاناً غیر عاقلانه عمل کردن، نَه تنها ضرری را دفع نمی‌کند که ممکن موجب ضررهایی هم بشود.
6- نکته آخری که درباره این روایت باید عرض کنم، این است که این روایت هم دال بر احیای مجدد حکومت بنی‌العباس، پیش از ظهور قائم آل محمد عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نیست و هر چند ممکن است چنین اتفاقی بیافتد، اما حداقل از این روایات نمی‌توان چنین چیزی را استنباط کرد.

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه