سوره حجر – آیه 27 تا 38
وَ الْجانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمومِ (27) وَ إذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إنّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنونٍ (28) فَإذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ روحی فَقَعوا لَهُ ساجِدینَ (29) فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أجْمَعونَ (30) إلاَّ إبْلیسَ أبی أنْ یَکونَ مَعَ السّاجِدینَ (31)قالَ یا إبْلیسُ ما لَکَ ألاَّ تَکونَ مَعَ السّاجِدینَ (32) قالَ لَمْ أکُنْ لِأسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنونٍ (33) قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإنَّکَ رَجیمٌ (34)وَ إنَّ عَلَیْکَ اللَّعْنَةَ إلی یَوْمِ الدّینِ (35) قالَ رَبِّ فَأنْظِرْنی إلی یَوْمِ یُبْعَثونَ (36) قالَ فَإنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرینَ (37) إلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلومِ (38)
و جن، خلق کردیم آن را از قبل، از آتش نفوذکننده. (27) و هنگامی که گفت پروردگارت به ملائکه: «به یقین من خلقکننده هستم بشری را از صلصالی از گل سیاه بدبوی تغییریافته، (28) پس هنگامی که پرداختم آن را و دمیدم در آن از روح خودم، پس درافتید برای او سجدهکنندگان.» (29) پس سجده کردند ملائکه، کلشان همگی. (30) مگر ابلیس که سرپیچی کرد که باشد از سجدهکنندگان. (31) گفت: «ای ابلیس! چه شد تو را که نبودی همراه سجدهکنندگان؟» (32) گفت: «هرگز نباشن که سجده کنم برای بشری که خلق کردی آن را از صلصالی از گل سیاه بدبوی تغییر یافته.» (33) گفت: «پس خارج شو از آن، پس به یقین تو راندهشده ای. (34) و به یقین بر تو است لعنت تا زمان حساب.» (35) گفت: «پروردگارا! پس مهلت ده مرا تا زمانی که برانگیخته میشوند.» (36) گفت: «پس به یقین تو از مهلتیافتاگانی، (37) تا زمان وقت معلوم.» (38)
و جنیان را از آتش بیدود آفریدیم (27) و چون پروردگارت بفرشتگان گفت: من از گل خشک، از گل سیاه بو گرفته انسانی خواهم آفرید (28) و چون آنرا بپرداختم و از روح خویش در آن دمیدم، سجدهکنان برابر او بیفتید (29) فرشتگان همگیشان یکسره سجده کردند (30) مگر ابلیس که از همراهی سجدهکنان ابا ورزید (31) خدا گفت: ای ابلیس، ترا چه شد که هم آهنگ سجده کنان نشدی (32) گفت: من آن نیستم که انسانی را که از گل خشک، از گل سیاه بو گرفته آفریدهای، سجده کنم (33) گفت: پس از آسمان برون شو که تو مطرو- دی (34) و تا روز رستاخیز لعنت بر تو باد (35) گفت: پروردگارا مرا تا روزی که از نو برانگیخته شوند مهلت بده (36) گفت: از جمله مهلت- یافتگانی (37) تا روز و وقت معین (38)
و پیش از آن، جن را از آتشی سوزان و بیدود خلق کردیم. (27) و [یاد کن] هنگامی را که پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من بشری را از گلی خشک، از گلی سیاه و بدبو، خواهم آفرید. (28) پس وقتی آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم، پیش او به سجده درافتید. (29) پس فرشتگان همگی یکسره سجده کردند، (30) جز ابلیس که خودداری کرد از اینکه با سجده کنندگان باشد. (31) فرمود: «ای ابلیس، تو را چه شده است که با سجده کنندگان نیستی؟» (32) گفت: «من آن نیستم که برای بشری که او را از گلی خشک، از گلی سیاه و بدبو، آفریدهای، سجده کنم.» (33) فرمود: «از این [مقام] بیرون شو که تو راندهشدهای. (34) و تا روز جزا بر تو لعنت باشد. (35) گفت: «پروردگارا، پس مرا تا روزی که برانگیخته خواهند شد مهلت ده.» (36) فرمود: «تو از مهلتیافتگانی، (37) تا روز [و] وقت معلوم.» (38)
و جان را (ابلیس اول را که پدر شیاطین است) پیش از آن از آتش بیدود پرحرارت نفوذکننده آفریدیم. (27) و (یاد آر) هنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: به یقین من بشری را از گلی خشکیده برآمده از لجنی بدبو خواهم آفرید. (28) پس چون آن را درست کردم و در آن از روح خود (روح مبارک و شایسته منسوب به خودم) دمیدم، همگی برای (تعظیم) او سجدهکنان به رو درافتید. (29) پس فرشتگان همگی یکسره (در برابر او) به سجده درافتادند. (30) مگر ابلیس که سرباز زد از اینکه با سجده کنندگان باشد. (31) خدا گفت: ای ابلیس، تو را چه شده که با سجده کنندگان نیستی؟ (32) گفت: هرگز من بر آن نیستم که در برابر بشری که او را از گلی خشکیده برآمده از لجنی بدبو آفریدهای سجده کنم. (33) خدا گفت: پس، از این جا (از مقام قرب بهشت برین، ملأ اعلی و میان فرشتگان والا) بیرون شو، که همانا تو رانده شده (از هر رحمت و کرامت) هستی. (34) و به یقین (از حال) تا روز جزا (که طول زمانهای تکلیف است) بر تو لعنت خواهد بود (و از آن به بعد هم تا ابد زمان کیفر است). (35) گفت: پروردگارا، پس مرا تا روزی که آنها (بنی آدم) برانگیخته میشوند مهلت ده. (36) خدا گفت: تو از مهلتیافتگانی. (37) (امیا نه تا قیامت بلکه) تا روز وقتی معیین (روزی که مجتمع بشری همه صالح گردند، یا نسل بشر با نفخه اول صور منقرض شود). (38)