سوره آل عمران – آیه 35 تا 44

إذْ قالَتِ امْرَأتُ عِمْرانَ رَبِّ إنّی نَذَرْتُ لَکَ ما فی بَطْنی مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنّی إنَّکَ أنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ (35)

فَلَمّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إنّی وَضَعْتُها أُنْثی وَ اللّهُ أعْلَمُ بِما وَضَعَتْ وَ لَیْسَ الذَّکَرُ کالْأُنْثی وَ إنّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ وَ إنّی أُعیذُها بِکَ وَ ذُرّیَّتَها مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ (36)

فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبولٍ حَسَنٍ وَ أنْبَتَها نَباتاً حَسَناً وَ کَفَّلَها زَکَریّا کُلَّما دَخَلَ عَلَیْها زَکَریّا الْمِحْرابَ وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً قالَ یا مَرْیَمُ أنَّی لَکِ هذا قالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّهِ إنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ (37)

هُنالِکَ دَعا زَکَریّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ ذُرّیَّةً طَیِّبَةً إنَّکَ سَمیعُ الدُّعاءِ (38)فَنادَتْهُ الْمَلائِکَةُ وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلّی فی الْمِحْرابِ أنَّ اللّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیی مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللّهِ وَ سَیِّداً وَ حَصوراً وَ نَبیّاً مِنَ الصّالِحینَ (39)

قالَ رَبِّ أنَّی یَکونُ لی غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنیَ الْکِبَرُ وَ امْرَأتی عاقِرٌ قالَ کَذلِکَ اللّهُ یَفْعَلُ ما یَشاءُ (40)

قالَ رَبِّ اجْعَلْ لی آیَةً قالَ آیَتُکَ ألاَّ تُکَلِّمَ النّاسَ ثَلاثَةَ أیّامٍ إلاَّ رَمْزاً وَ اذْکُرْ رَبَّکَ کَثیراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشیِّ وَ الْإبْکارِ (41)

وَ إذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إنَّ اللّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمینَ (42)

یا مَرْیَمُ اقْنُتی لِرَبِّکِ وَ اسْجُدی وَ ارْکَعی مَعَ الرّاکِعینَ (43)

ذلِکَ مِنْ أنْباءِ الْغَیْبِ نوحیهِ إلَیْکَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إذْ یُلْقونَ أقْلامَهُمْ أیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إذْ یَخْتَصِمونَ (44)

هنگامی که گفت زن عمران: «پروردگارا! به یقین من نذر کردم برای تو آن‌چه در شکمم هست آزاد شده، پس قبول کن از من! به یقین تو، (هم) تویی بسیار شنوای همیشه عالم.» (35) پس چون بزایید او را، گفت: «پروردگارا! به یقین من زاییدم او را دختر.» و الله عالم‌ترین بود به آن‌چه زایید و (ادامه داد): «نیست پسر مانند دختر و به یقین من نام نهادم او را مریم و به یقین من پناه می‌دهم او را به تو و دودمانش را از شیطان رانده شده.» (36) پس قبول کرد او را پروردگارش به قبولی نیکو و رویاند او را رویاندنی نیکو و کفیل او نمود زکریا را. هر گاه داخل می‌شد زکریا بر محراب او، یافت نزد او رزقی. گفت: «ای مریم! چگونه است برای تو این؟!» گفت: «آن از نزد الله است.» به یقین الله روزی می‌دهد هر که را اراده کند بی‌حساب (37)آن جا بود که خواند زکریا پروردگارش را، گفت: «پروردگارا! ببخش برای من از جانب خودت دودمانی پاک. به یقین تو بسیار شنوای دعا هستی.» (38) پس ندا دادند او را ملائکه در حالی که او ایستاده نماز می‌خواند که الله بشارت می‌دهد تو را به یحیی. تصدیق‌کننده به اثری از (جانب) الله و بزرگواری و خویشتن‌داری و نبی‌ای از صالحان. (39) گفت: «پروردگارا! چگونه خواهد بود برای من پسری، در حالی که به تحقیق به من رسیده است پیری و زنم نازا است؟» گفت: «این‌گونه است الله، انجام می‌دهد آن‌چه را اراده کند.» (40) گفت: «پروردگارا! قرار بده برای من نشانه‌ای خاص!» گفت: «نشانه خاص تو آن‌که تکلم نمی‌کنی مردم را سه (شبانه) روز مگر به رمز و یاد کن پروردگارت را بسیار و تسبیح کن به شام‌گاه و صبح‌گاه.» (41) و هنگامی که گفتند ملائکه: «ای مریم! به یقین الله به پاکی برگزید تو را و طاهر گردانید تو را و به پاکی برگزید تو را بر زنان جهانیان.» (42) ای مریم! اطاعت خاضعانه کن برای پروردگارت و سجده نما و رکوع کن با رکوع‌کنندگان. (43) آن از خبرهای غیبی است (که) وحی کردیم آن را به سوی تو در حالی که نبودی تو نزد ایشان هنگامی که می‌انداختند قلم‌هایشان را (که) کدامشان کفالت می‌کند مریم را و نبودی نزدشان هنگامی که مخاصمه می‌کردند. (44)

و چون زن عمران گفت: پروردگارا این کودک را که در بطن منست آزاد از قیود، نذر تو کردم. از من بپذیر که تو شنوا و دانایی. (35) و چون بار خود را بنهاد، گفت: پروردگارا! من بار خویش را دختر نهادم، و خدا نیکتر داند چه نهادم، که پسر چون دختر نیست. من او را مریم نامیدم و او را با فرزندانش از شر شیطان ملعون بتو میسپارم (36) پروردگارش بپذیرشی نیک پذیرفت، و او را نیک برآورد. و زکریا را سرپرست وی کرد. هرگاه زکریا بمحراب نزد او شدی روزی‏ای پیش وی یافتی و گفتی ای مریم! این برای تو از کجا آمده؟ و او گفتی: این از پیش خداست که خدا هر که را خواهد، بیشمار روزی دهد. (37) در این هنگام زکریا پروردگار خویش را بخواند، گفت: پروردگارا! مرا از جانب خویش فرزندی پاکیزه بخش که تو شنوای دعائی. (38) و فرشتگان او را، که در محراب بنماز ایستاده بود، ندا کردند که خدا ترا به یحیی بشارت میدهد که مصدق کلمه خداست و پیشوا و پارسا و پیمبری است از شایستگان. (39) گفت: پروردگارا! چگونه مرا پسری باشد! که پیر شده‏ام و زنم نازاست! گفت: همینطور، خدا هر چه خواهد انجام دهد. (40) گفت: پروردگارا برای من نشانه‏ای بنه گفت: نشانی تو اینست که سه روز با مردم سخن نکنی، جز برمز، پروردگار خویش را بسیار یاد کن و شبانگاه و بامداد وی را تسبیح گوی. (41) و فرشتگان گفتند: ای مریم! خدا ترا برگزیده و پاک کرده و بر زنان زمانه برتری داده است (42) ای مریم! فرمانبر پروردگار خویش باش و سجده کن و با راکعان رکوع گزار. (43) این از خبرهای غیب است که بتو وحی میکنیم، آندم که احبار قلمهای خویش را بیفکندند که کدامشان سرپرستی مریم کنند، تو پیش آنها نبودی. (44)

چون زن عمران گفت: «پروردگارا، آنچه در شکم خود دارم نذر تو کردم تا آزاد شده [از مشاغل دنیا و پرستشگر تو] باشد پس، از من بپذیر که تو خود شنوای دانایی.» (35) پس چون فرزندش را بزاد، گفت: «پروردگارا، من دختر زاده‏ام- و خدا به آنچه او زایید داناتر بود- و پسر چون دختر نیست و من نامش را مریم نهادم، و او و فرزندانش را از شیطان رانده شده، به تو پناه می‏دهم.» (36) پس پروردگارش وی [مریم‏] را با حسن قبول پذیرا شد و او را نیکو بار آورد، و زکریا را سرپرست وی قرار داد. زکریا هر بار که در محراب بر او وارد می‏شد، نزد او [نوعی‏] خوراکی می‏یافت. [می‏] گفت: «ای مریم، این از کجا برای تو [آمده است؟ او در پاسخ می‏] گفت: «این از جانب خداست، که خدا به هر کس بخواهد، بی‏شمار روزی می‏دهد.» (37) آنجا [بود که‏] زکریا پروردگارش را خواند [و] گفت: «پروردگارا، از جانب خود، فرزندی پاک و پسندیده به من عطا کن، که تو شنونده دعایی.» (38) پس در حالی که وی ایستاده [و] در محراب [خود] دعا می‏کرد، فرشتگان، او را ندا دردادند که: خداوند تو را به [ولادت‏] یحیی- که تصدیق کننده [حقانیت‏] کلمة الله [عیسی‏] است، و بزرگوار و خویشتندار [پرهیزنده از زنان‏] و پیامبری از شایستگان است- مژده می‏دهد. (39) گفت: «پروردگارا، چگونه مرا فرزندی خواهد بود؟ در حالی که پیری من بالا گرفته است و زنم «نازا» ست! [فرشته‏] گفت: « [کار پروردگار] چنین است. خدا هر چه بخواهد می‏کند.» (40) گفت: «پروردگارا، برای من نشانه‏ای قرار ده.» فرمود: «نشانه‏ات این است که سه روز با مردم، جز به اشاره سخن نگویی و پروردگارت را بسیار یاد کن، و شبانگاه و بامدادان [او را] تسبیح گوی.» (41) و [یاد کن‏] هنگامی را که فرشتگان گفتند: «ای مریم، خداوند تو را برگزیده و پاک ساخته و تو را بر زنان جهان برتری داده است.» (42) «ای مریم، فرمانبر پروردگار خود باش و سجده کن و با رکوع‏کنندگان رکوع نما.» (43) این [جمله‏] از اخبار غیب است که به تو وحی می‏کنیم، و [گرنه‏] وقتی که آنان قلمهای خود را [برای قرعه‏کشی به آب‏] می‏افکندند تا کدام یک سرپرستی مریم را به عهده گیرد، نزد آنان نبودی و [نیز] وقتی با یکدیگر کشمکش می‏کردند نزدشان نبودی (44)

(به یاد آر) هنگامی که زن عمران گفت: پروردگارا، من برای تو نذر کردم که آنچه در شکم خود دارم آزاد باشد (آزاد از هر شغل و مخصوص خدمت بیت المقدس باشد) پس، از من قبول کن، زیرا تویی که شنوا و دانایی. (خادم بیت المقدس باید پسر باشد و زن عمران گمان می‏کرد حملش پسر است). (35) پس چون او را بزاد، گفت: پروردگارا، من او را دختر آوردم- و خدا به آنچه او زاییده داناتر بود، و آن پسر (که او در نظر داشت، در فضیلت) مانند این دختر نیست- و من نام او را مریم نهادم و البته من او را و اولاد او را از (شر) شیطان رانده شده به پناه تو در می‏آورم. (36) پس پروردگارش او را به پذیرش خوبی پذیرفت و به طرز نیکی بار آورد، و زکریا را (که شوهر خاله‏اش بود) کفیل (تربیت) او نمود. هر زمان که زکریا در محراب وارد بر او می‏شد روزیی (خاص در غیر اوقات آن) در نزد او می‏یافت، (یک روز) گفت: ای مریم این روزی برای تو از کجاست؟ گفت: آن از جانب خداوند است، زیرا خدا هر کس را بخواهد روزی بی‏شمار می‏دهد. (37) آن جا و در آن وقت بود که زکریا پروردگار خود را خواند، گفت: پروردگارا، از جانب خود به من فرزندی پاکیزه عطا کن، که تو شنوای دعایی. (38) پس فرشتگان او را در حالی که در محراب خود به نماز و دعا ایستاده بود، ندا دادند که خداوند تو را به (فرزندی به نام) یحیی مژده می‏دهد که تصدیق‏کننده کلمه‏ای از خداوند (عیسی)، و رهبر و بزرگ (قوم خود) و خویشتن‏دار (از همه کارهای باطل) و پیامبری از تبار شایستگان است. (39) زکریا گفت: پروردگارا، چگونه برای من پسری خواهد بود در حالی که پیری به من رسیده و همسرم نازاست؟! گفت: همین طور است، (لکن) خداوند هر چه بخواهد می‏کند. (40) گفت: پروردگارا، برای من نشانه‏ای قرار ده (تا بدانم بشارت از جانب توست نه القاء شیطانی، و یا بدانم زنم باردار شده) گفت: نشانه تو این است که نتوانی سه روز با مردم جز با رمز و اشاره سخن بگویی و پروردگارت را ذکر بسیار گو و شامگاه و صبحگاه تسبیح و تقدیس کن. (41) و (به یاد آر) آن گاه که فرشتگان گفتند: ای مریم، همانا خداوند تو را برگزیده و پاک ساخته و بر زنان جهانیان (عصرت به افتخار خدمت بیت المقدس، رزق آسمانی، سخن گفتن با فرشته و تولد فرزندی بدون پدر) برتری داده است. (42) ای مریم، برای پروردگار خود فروتنی کن (به نماز بایست و اخلاص ورز) و سجده نما، و با رکوع‏کنندگان رکوع کن (با نمازگزاران نماز گزار). (43) این (داستان‏ها) از اخبار غیبی است که به سوی تو وحی می‏کنیم و (گرنه) آن گاه که آنها قلم‏های خود را (به عنوان قرعه‏کشی در آب) می‏افکندند که کدامیک از آنان مریم را کفالت کند، در نزد آنها نبودی و نیز در آن حال که آنها با هم (برای نگهداری مریم) در جدال و ستیز بودند در نزد آنان نبودی. (44)

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه