حدیث 35173 و جمعبندی این باب (موقت)
35173- 1-[1] مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إسْماعیلَ بْنِ بَزیعٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أبیالصَّبّاحِ الْکِنانی عَنْ أبیعَبْدِاللهِ ع قالَ: کانَ صِبْیانٌ فی زَمانِ عَلی ع یلْعَبونَ بِأخْطارٍ[2] لَهُمْ فَرَمَی أحَدُهُمْ بِخَطَرِهِ فَدَقَّ رَباعیَةَ صاحِبِهِ فَرُفِعَ ذَلِکَ إلَی أمیرِالْمُؤْمِنینَ ع فَأقامَ الرّامی الْبَینَةَ بِأنَّهُ قالَ حَذارِ[3] فَدَرَأ عَنْهُ الْقِصاصَ ثُمَّ قالَ قَدْ أعْذَرَ مَنْ حَذَّرَ الْحَدیثَ.
وَ رَواهُ الصَّدوقُ بِإسْنادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ[4]
وَ رَواهُ فی الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أبانٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ[5]
وَ رَواهُ الشَّیْخُ بِإسْنادِهِ عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ[6].
——————————
[1]– الکافی 7- 292- 7.
[2]– أخطار- جمع خطر، و هُوَ السبق الذی یتراهن علیه،” الصحاح (خطر) 2- 648″.
[3]– فی المصدر زیادة- حذار.
[4]– الفقیه 4- 102- 5187.
[5]– علل الشرائع- 462- 5.
[6]– التهذیب 10- 207- 819.
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام غیر معتبر است.
ثقةالاسلام الکلینی این حدیث را از محمد بن یحیی العطار از احمد بن محمد بن عیسی الاشعری از محمد بن اسماعیل بن بزیع از محمد بن فضیل الصیرفی از ابوالصباح الکنانی روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند، مگر محمد بن فضیل الصیرفی که از ضعفا است.
شیخ صدوق این حدیث را در دو جا روایت کرده است.
1. به طریق خود در الفقیه به محمد بن فضیل الصیرفی که معلوم نیست، از محمد بن فضیل الصیرفی که هم طریق معتبر نیست و هم محمد بن فضیل الصیرفی از ضعفا است. البته بعیئ نیست، این طریق همان طریق دوم باشد که عرض خواهد شد.
2. از محمد بن حسن بن احمد بن ولید از حسین بن حسن بن ابان از حسین بن سعید الاهوازی از محمد بن فضیل الصیرفی که همه از ثقات درجه یک هستند، مگر محمد بن فضیل الصیرفی
شیخ الطائفه هم شبیه این حدیث را به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به احمد بن محمد بن عیسی که معتبر درجه یک است، به باقی سند الکافی روایت کرده است.
* * *
علامه مجلسی: صحیح (مر).
* * *
مجلسی اول: فی القوی کالصحیح کالشیخین (رو).
با این که این گزارش و انتساب این حکم به امیر مؤمنان علیهالسلام معتبر نیست، اما خوب است نکاتی را به بهانه این حدیث عرض کنم.
1. «أخطار»، جمع خطر است. بعضی گفتهاند بازی مورد نظر این بوده که با قلابسنگ، به هم سنگ پرتاب میکردهاند و بعضی گفتهاند سر دستمالهایی را گره میزدند و با آن به هم میزدند. معانی دیگری هم برای آن گفتهاند که همه نشان از بازیهای پرخطر است.
2. رباعیه، به دندانهای کرسی میگویند.
3. با این حساب، گزارش این میشود که در زمان امیر مؤمنان علیهالسلام، عدهای از بچهها بازی خطرناکی میکردند و یکی از آنها زد و دندان یکی دیگر را شکست. رفتند یش امیر مؤمنان که حکم کند. ضارب بینه آورد که هشدار داده بوده است، در نتیجه ایشان هم قصاص را از ضارب برداشتند و فرمودند کسی که هشدار دهد، معذور است.
4. با اینکه این حدیث معتبر نیست، اما حکم نقل شده در آن، البته با ملاحظاتی، هم معقول است و هم مطابق نصوص معتبر. آری! کسی که هشدار بدهد، معذور است، اما به شرط آنکه اقدامات و هشدارهای معارف لازم را به موقع و درست انجام داده باشد و هشدار او به اندازه کافی هشداردهنده بوده باشد و قس علی هذا. مثلا اگر چالهای را وسط اتوبانی کندهاند، با یک تابلوی ساده که در آن سرعت و خصوصا در شب، هشدار لازم را ندارد، نمیتواند معذوریت بیاورد و اگر کسی آسیب ببیند، باید تاوانش را داد. یا یک نفر برود وسط ایستگاه مترو و فریاد بزند که مردم فرار کنید من میخواهم شکیک کنم و بعد از زمان مختصری چند شلیک کور هم بکند و عدهای را مجروح یا مقتول کند. طبیعی است که این دست هشدارها، معذوریتی نمیآورد.
5. اما نکتهای هم درباره بازیهای کودکانه یا حتی بزرگسالانه و آسیبهایی که در آن میبینند عرض کنم. ذات بازیهای پرخطر، معلوم است، لذا اگر بچههایی از روی بچگی یا هر چیز دیگری، یا بزرگسالانی، به هر دلیلی وارد این بازیها شدند، به شرط آنکه خود بازی عندالعقلا، غیر معقول نباشد، به معنای آن است که ریسک خطر را پذیرفته است و اگر آسیبی دیدند، آسیبزننده معذور است، مگر معلوم شود، ضارب خارج از قواعد بازی، یا با قصد و غرضی غیر از بازی یا مانند اینها، به مضروب آسیب زده است.
اینکه گفتم، بازی عندالعقلا، غیر معقول نباشد، یاد سریال کرهای بازی مرکب افتادم که اگر دیده باشید، میدانید چه بوده است.
6. نکته آخر هم اینکه چه در بازی و چه غیر بازی، اقدام طرف نباید غیر عاقلانه باشد، یا عمد در قتل داشته باشد و باز قس علی هذا.
* جمعبندی این باب (موقت):
همان است که در بند پنجم عرض شد.