حدیث 35170

35170- 5-[1] وَ عَنْ عَلیِّ بْنِ إبْراهیمَ عَنْ أبیهِ عَنْ حَمّادِ بْنِ عیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتارِ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرارَةَ قالَ سَمِعْتُ أباعَبْدِاللهِ ع یَقولُ بَینَما رَسولُ اللهِ ص فی حُجُراتِهِ مَعَ بَعْضِ أزْواجِهِ وَ مَعَهُ مَغازِلُ یقْلِبُها إذْ بَصُرَ بِعَینَینِ تَطَّلِعانِ فَقالَ لَوْ أعْلَمُ أنَّکَ تَثْبُتُ لی لَقُمْتُ حَتَّی أنْخُسَکَ[2] – فَقُلْتُ نَفْعَلُ نَحْنُ مِثْلَ هَذا إنْ فُعِلَ مِثْلُهُ فَقالَ إنْ خَفی لَکَ فَافْعَلْهُ.
——————————
[1]– الکافی 7- 292- 11.
[2]– النخس- الطعن و الطرد.” القاموس المحیط (نخس) 2- 253″.

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه یک است.
ثقةالاسلام الکلینی این حدیث را از علی بن ابراهیم القمی از پدرش از حماد بن عیسی الجهنی از حسین بن مختار از عبید بن زراره بن اعین روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
* * *
علامه مجلسی: حسن أو موثق (مر).

این روایت به بعضی روایات قبل، خصوصا روایت اول همین باب شباهت دارد، اما تفاوت‌هایی هم دارد. در این روایت آمده است که حضرت رسول الله به اتفاق یکی از همسرانشان در یکی از اتاق‌هایشان بودند که چرخ‌های ریسندگی هم با ایشان بود که کار می‌کردند و در این بین متوجه دو چشم شدند که دید می‌زند. تا همین‌جای کار نگه دارید تا یکی دو مطلب باربط و بی‌ربط به بحثمان عرض کنم.
1. حجرات و بیوت حضرت رسول الله و سایر اصحاب، چند نوع بوده است که بعضی از همه این انواع داشته‌اند و بعضی فقط بعضی از آن را داشته‌اند. یکی از انواع بیوت، خانه‌های مایه‌دارتر بوده. مثلا چند اتاق داشته، حتی حیاط داشته، بعضا در و پیکر درست و حسابی‌تر داشته و … مثلا خانه‌ای که خانه اصلی حضرت علی و فاطمه که کنار خانه عقیل و ابوایوب انصاری بوده و بقیع پشتش قرار داشته، از این دست خانه‌ها بوده که هم حیات داشته و هم حداقل دو اتاق. این خانه برای یکی از متولین مدینه به نام حارثة بن نعمان بود که به نبی مکرم هبه کرد تا در اختیار علی و فاطمه علیهماالسلام قرار گیرد. در مقابل بیت علی که در کنار مسجد النبی بود و در ماجرای سد ابواب، از بسته شدن در، استثنا شد، تنها یک اتاق کوچک بوده که دیوارها و سقفش با شاخه‌های خرما ساخته شده بود و احتمالا مختصری هم گل به آن کشیده بودند و درز و شکاف هم کمابیش داشته است. این همان خانه‌ای است که حضرت صدیقه کبری را در آن دفن کردند و بعد از مدتی هم مزار ایشان معلوم شد و در نتیجه به بیت فاطمه معروف شد. آن خانه بزرگ الآن خراب شده است، اما این خانه کوچک، همین الآن هم موجود است و مزار حضرت صدیقه در آن قرار دارد که در کتاب صحیح الزیارات، بخش حضرت صدیقه کبری، موقعیت مکانی و حتی عکسش هم موجود است.
      خانه‌های دیگری هم وجود داشته که بنا بر کاربردشان بین این دو شکلی که توضیح دادم، بوده است.
2. با توجه به این‌که در این روایت، سخن از فی حجراته است، قاعدتا باید شبیه همان خانه‌های سبک باشد که مثلا یک اتاق بیش‌تر نبوده است.
3. مردمان عصر نبوی، بر خلاف آن‌چه بعضی تصور می‌کنند، بیش‌ترشان نَه فرهنگ درست و حسابی داشتند و نه آداب‌دان بودند و نَه حتی باورشان نسبت به اسلام، خیلی درست و درمان بوده است. البته انسان‌ها بافرهنگ و مؤدب، یا بسیار باورمند بینشان بوده است، اما وقتی تاریخ صدر اسلام را مرور می‌کنیم، می‌بینیم درصدشان خیلی زیاد نیست و هر چند تلاش‌های پیامبر بی‌تأثیر نبود، اما مانند سایر پیامبران و مصلحان، خیلی هم آن‌چنانی نبود. البته بنده نمی‌خواهم ارزش تلاش پیامبر کوچک بشمرم، خیر! همین‌که ایشان آن عرب جاهلی را در حدود دو دهه تلاش، از آن وضعیت به وضعیت جدیدشان رساندند، با این‌که با ایده‌آل خیلی فاصله داشته، اما باز هم حرکت رو به جلو فوق‌العاده‌ای بوده است. بالاخره هر چند شاگردان خیلی مساعد نبودند و کم تلاش می کردند، اما معلم و استادی داشتند که نزدیک بود خود را برای هدایت و رشد آن‌ها به هلاکت بیاندازد، تا جایی که الله تعالی بارها به او هشدار می‌دهد که بس است و خودت را نکش. دقیقا خاطرم نیست، ولی فکر کنم بیش از بیست آیه با این مضمون داشته باشیم. علی ای حال! این‌ها را عرض کردم که بگویم این سرک کشیدن‌ها، احتمالا عادت مردمان آن عصر بوده است و در نتیجه بارها و بارها تکرار می‌شده است.
اما برویم سراغ ادامه روایت. نبی مکرم، وقتی متوجه دو چشم فضول می‌شوند که دید می‌زند، می‌فرمایند، اگر می‌دانستم می‌مانی، بلند می‌شدم که خدمتت می‌رسیدم. «أبخسک» که در این‌جا به اشتباه «أنخسک» نوشته شده است، از ریشه بخس است، یعنی ناقص کردن. با این حساب معنی عبارت این می‌شود که اگر می‌دانستم به این کارت ادامه می‌دهی، بلند می‌شدم و یه بلایی سرت می‌آوردم. این شبیه همان چیزی است که از مادرها و پدرها و دیگران کم نشنیده‌ایم. عملا تهدید است و برو پی کارت و الا … که توضیحش را ذیل روایات قبلی عرض کردم و مطلب جدیدی ندارد.
بعد راوی می‌گوید که ما هم همین کار را بکنیم؟ امام علیه‌السلام هم می‌فرمایند اگر مخفیانه با تو چنین می‌کند، یعنی یواشکی انجام می‌دهد که تو متوجه نشوی، آن را انجام بده. یعنی چه کار را انجام بده؟ همان کاری را که رسول الله انجام دادند، یعنی او را تهدید کن و از این کار باز بدار.
بنده به قطع عرض می‌کنم که امام علیه‌السلام، عملا دارند از برخورد بیش‌تر منع می‌کنند و می‌گویند تو هم همین کار را انجام بده که می‌شود تهدید و نَه بیش‌تر.
بله! حالا اگر طرفی که عصبانی شد و ناخواسته کاری کرد و آسیبی به این فرد فضول بی‌ادب وارد، حسابش جدا است که در روایات قبلی داشتیم.

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه