حدیث 35144
35144- 1-[1] مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإسْنادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبوبٍ عَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ سِنانٍ عَنْ أبیعَبْدِاللهِ ع فی رَجُلٍ دَفَعَ رَجُلاً عَلَی رَجُلٍ فَقَتَلَهُ قالَ الدّیَةُ عَلَی الَّذی دَفَعَ[2] عَلَی الرَّجُلِ فَقَتَلَهُ لِأوْلیاءِ الْمَقْتولِ قالَ وَ یرْجِعُ الْمَدْفوعُ بِالدّیَةِ عَلَی الَّذی دَفَعَهُ قالَ وَ إنْ أصابَ الْمَدْفوعَ شَیءٌ فَهُوَ عَلَی الدّافِعِ أیضاً.
وَ رَواهُ الصَّدوقُ بِإسْنادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبوبٍ[3]
وَ رَواهُ الْکُلَیْنیُّ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أصْحابِنا عَنْ سَهْلِ بْنِ زیادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبوبٍ عَنِ ابْنِ رِئابٍ وَ عَبْدِاللهِ بْنِ سِنانٍ جَمیعاً عَنْ أبیعَبْدِاللهِ ع مِثْلَهُ[4].
——————————
[1]– التهذیب 10- 211- 836، و الاستبصار 4- 280- 1064.
[2]– فی المصدر- وقع.
[3]– الفقیه 4- 108- 5205.
[4]– الکافی 7- 288- 2.
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام معتبر درجه یک است.
شیخ الطائفه این حدیث را به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به حسن بن محبوب که معتبر درجه یک است، از عبدالله بن سنان روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
شیخ صدوق هم شبیه این حدیث را به طریق خود در الفقیه به حسن بن محبوب که معتبر درجه یک است، به باقی سند روایت شده است.
ثقةالاسلام الکلینی نیز شبیه حدیث را از عدة من اصحابنا از سهل بن زیاد از حسن بن محبوب از علی بن رئاب و عبدالله بن سنان روایت کرده است که این طریق به واسطه ضعف جدی سهل بن زیاد، معتبر نیست.
* * *
علامه مجلسی: ضعیف علی المشهور (مر).
* * *
مجلسی اول: فی الصحیح کالشیخ و فی القوی کالصحیح للکلینی (رو).
این روایت، از آن روایتهای معرکه آرا است. اگر روایت را به ظاهر کلام معنا کنیم، این میشود که فردی اولی، فرد دومی را هل میدهد و دومی، روی سومی میافتد و این سومی فوت میکند. اینجا گفته شده است که جبران بر دومی است که روی سومی افتاده است و تحویل اولیای مقتول میشود. این از این، اما این آقایی دومی که روی سومی افتاده است، به اولی که او را هل داده است، رجوع میکند و دیه را از او میگیرد و تازه اگر ضرری هم به این فرد افتاده، رسیده است، بر هل دهنده است که آن را جبران کند.
بعضی از بزرگان این حدیث را به همین شکل پذیرفتهاند، در حالی که این معنا، هم با عقل و انصاف و عدالت جور در نمیآید و هم با آیات و روایات قصاص هماهنگ نیست.
ما کلی دلیل عقلی و نقلی داشتیم که اگر قتل عمد است، در شرایطی قصاص دارد و اگر غیر عمد بود، دیه دارد و خلاصه کلی مطلب. همینطور روایاتی داشتیم که گاهی فرد مانند ابزار است و از خود اختیاری ندارد و در این حالت قصاص یا دیه بر عهده فرد اصل کاری است.
اگر ما بودیم فقط این روایت، شاید برداشت آقایان قابل قبول بود، اما ما باید مجموعه آیات و روایات را در نظر داشته باشیم.
در اینجا باید بگوییم حالات مختلفی مفروض است که برای روشن شدن موضوع، بعضی از آنها را عرض کرده و بررسی میکنیم.
1. فرض بفرمایید، نفر اول و دوم، هر دو قصد کشتن کسی را دارند و برنامهریزی میکنند که یکی، دیگری را هل دهد و نفر سوم را به قتل برساند.
2. حالت دیگر این است که نفر اول قصد کشتم نفر سوم را دارد و نفر دوم را هم به همین جهت هل میدهد، اما نفر دوم که هل داده شده است، کلاً از همه جا بیخبر است و در اصل ابزاری است دست نفر اول.
3. حالت سوم این است که نفر اول قصد کشتن کسی را ندارد و مثلا به شوخی یا جدی نفر دوم را هل داده است، اما نفر دوم به گونهای تمهیدات را فراهم کرده که بر اثر هل دادن نفر اول، روی نفر سوم بیافتد و او را به قتل برساند. اینجا نفر هل داده شده است که هر قصد کشتن دارد و هم اقدام به قصد کشتن کرده است.
4. حالت سوم اینکه نَه نفر اول قصد کشتن کسی را دارد و نَه نفر دوم، حالا به شوخی یا جدی، یکی، دیگری را هل داده و از قضای روزگار روی نفر سومی افتاده که منجر به کشته شدن او شده است.
حالا این را هم در نظر بگیرید که شاید نفر سوم در جای نامناسبی رفته و منجر به این اتفاق شده است. تازه این جای نامناسب به چه قصد و غرضی بوده است هم مهم است. مثلا ممکن است غفلت کرده و در جای نامناسبی قرار گرفته است، یا نَه اصلا قصد داشته خودکشی کند، یا مثلا باجگیری کند، مانند کسانی که خود را جلوی ماشین دیگران میاندازند و خلاصه ماجرا به همین راحتی که بعضی آقایان میفرمایند، نیست. این روایت هم قاعدتا مورد خاصی بوده است که ریز آن برای ما معلوم نیست و با توجه به حالات مختلفی که میتوان فرض کرد، نمیتوانیم دستور این روایت را حمل بر دستوری کلی و برای همه موارد کنیم.