حدیث 35127

35127- 1-[1] مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عیسَی عَنْ بَعْضِ أصْحابِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ عَمْرِو بْنِ أبی‌الْمِقْدامِ أنَّ رَجُلاً قالَ لِأبی‌جَعْفَرٍ الْمَنْصورِ وَ هُوَ یطوفُ یا أمیرَالْمُؤْمِنینَ إنَّ هَذَینِ الرَّجُلَینِ طَرَقا أخی لَیلاً فَأخْرَجاهُ مِنْ مَنْزِلِهِ فَلَمْ یرْجِعْ إلَی وَ وَ اللهِ ما أدْری ما صَنَعا بِهِ فَقالَ لَهُما ما صَنَعْتُما بِهِ فَقالا یا أمیرَالْمُؤْمِنینَ کَلَّمْناهُ ثُمَّ رَجَعَ إلَی مَنْزِلِهِ إلَی أنْ قالَ فَقالَ لِأبی‌عَبْدِاللهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع- اقْضِ بَینَهُمْ إلَی أنْ قالَ فَقالَ یا غُلامُ اکْتُبْ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیمِ قالَ رَسولُ اللهِ ص کُلُّ مَنْ طَرَقَ رَجُلاً بِاللَّیلِ فَأخْرَجَهُ مِنْ مَنْزِلِهِ فَهُوَ ضامِنٌ إلّا أنْ یقیمَ عَلَیْهِ الْبَینَةَ أنَّهُ قَدْ رَدَّهُ إلَی مَنْزِلِهِ یا غُلامُ نَحِّ هَذا فَاضْرِبْ عُنُقَهُ فَقالَ یا ابْنَ رَسولِ اللهِ- وَ اللهِ ما أنا قَتَلْتُهُ وَ لَکِنّی أمْسَکْتُهُ ثُمَّ جاءَ هَذا فَوَجَأهُ فَقَتَلَهُ فَقالَ أنا ابْنُ رَسولِ اللهِ- یا غُلامُ نَحِّ هَذا فَاضْرِبْ (عُنُقَهُ لِلْآخَرِ) [2] فَقالَ یا ابْنَ رَسولِ اللهِ ما عَذَّبْتُهُ وَ لَکِنّی قَتَلْتُهُ بِضَرْبَةٍ واحِدَةٍ فَأمَرَ أخاهُ فَضَرَبَ عُنُقَهُ ثُمَّ أمَرَ بِالْآخَرِ فَضَرَبَ جَنْبَیهِ وَ حَبَسَهُ فی السِّجْنِ وَ وَقَّعَ عَلَی رَأْسِهِ یحْبَسُ عُمُرَهُ وَ یضْرَبُ فی کُلِّ سَنَةٍ خَمْسینَ جَلْدَةً.
وَ رَواهُ الصَّدوقُ بِإسْنادِهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ أبی‌الْمِقْدامِ مِثْلَهُ[3]
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإسْنادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ مِثْلَهُ[4].
——————————
[1]– الکافی 7- 287- 3.
[2]– فی المصدر- عنق الآخر.
[3]– الفقیه 4- 117- 5235.
[4]– التهذیب 10- 221- 868.

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام غیر معتبر است.
ثقةالاسلام الکلینی این حدیث را از محمد بن یحیی العطار از احمد بن محمد بن عیسی از بعض اصحابه از محمد بن فضیل از عمرو بن ابی‌المقدام روایت کرده است که این طریق حداقل به واسطه ضعف جدی محمد بن فضیل معتبر نیست.
طریق شیخ صدوق در الفقیه به عمرو بن ابی‌المقدام معتبر درجه یک است، اما ایشان با عبارت «روی عن» آغاز کرده است که علی الظاهر در بیان ارسال است و نَه آن طریقی که در المشیخه گفته‌اند. با این حساب بر خلاف نظر مرحوم شیخ حر که گفته‌اند «بإسناده»، شاید باید عرض کنیم «و رواه الصدوق مرسلا عن عمرو بن ابی‌المقدام». با این حساب، این‌جا سه حالت پیش رو داریم؛ اول این‌که نظر شیخ حر را بپذیریم که حدیث معتبر می‌شود. دوم این‌که نظر دوم را بپذریم که حدیث غیر معتبر می‌شود. سوم این‌که تریدید داشته باشیم که باز هم غیر معتبر می‌شود.
شیخ الطائفه هم شبیه این حدیث را به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به حسین بن سعیذد الاهوازی که معتبر درجه یک است، از محمد بن فضیل به باقی سند روایت کرده است که محمد بن فضیل در این طریق هم هست.
* * *
علامه مجلسی: صحیح (مر).
* * *
مجلسی اول: فی القوی کالصحیح کالشیخین (رو).

همان‌طور که دیدیم، به نظر حقیر طریق این داستان، معتبر نیست، لذا هر چند به ظاهر ذکاوت و کیاستی از امام باقر علیه‌السلام را نشان می‌دهد و هم شیعه پسند است و هم باب میل منبری‌ها، اما فراموش نکنیم، اگر کسی بخواهد این داستان را معتبر بداند، حدیث نبوی ضمن آن را که از زبان امام باقر علیه‌السلام روایت شده است، را هم باید معتبر بداند و حکم قطعی کند که اگر افرادی، در تاریکی شب، سراغ کسی آمدند و این فرد، با آن‌ها رفت، موظف هستند او را به منزلش برسانند و تازه بینه هم داشته باشند، و الا ضامن هستند و چنان‌چه فرد با خانه بازنگشت و گم شد، با شکایت ذی‌حقان فرد گم‌شده، محکوم به قاتل بودن هستند و تازه آغاز ماجرا است.
برای این که مطلب کمی باز شود، مثالی عرض می‌کنم. فرض کنید با چند نفر از دوستانتان قرار گذاشته‌اید که شب بروید سینما و شام بخورید. آن ها، بعد از اذان مغرب، هنگامی که هوا تاریک شده، می‌آید و در می‌زنند و با هم می‌روید و به تفریحتان می‌رسید و بعد هم از هم خداحافظی می‌کنید و هر کس می‌رود سراغ کار خودش. حالا اگر کسی بخواهد حکم این روایت را معتبر بداند، باید این رفقا، بیایند و شما را برسانند منزل و تازه شاهد هم بگیرند که ببینید صحیح و سالم به خانواده‌اش تحویل شد، و الا اگر اتفاقی بیفتد، پای آن‌ها گیر است.
البته ممکن است کسی به قرینه «فَأخْرَجاهُ مِنْ مَنْزِلِهِ» بگوید این مسأله مربوط به زمانی است که شخص را علی رغم میل او از خانه ببرند. مثلا به زور ببرند. این حرف خالی از وجه نیست. هر چند بنده این داستان را معتبر نمی‌دانم، اما قبول دارم که در این صورت، این افرادی که او را برده‌اند، متهم ردیف اول هستند، اما هنوز حتی کشته شدن طرف هم معلوم نیست که بخواهیم طرف را محکوم به قتل کنیم، چه برسد به این‌که قصاص هم بشود. بله! وقتی کسی را به زور از خانه‌اش ببرند، در گونی کنند و ببرند، یا امثال این دست مسائل و بعد معلوم شود که طرف کشته شده است، این افراد متهم ردیف اول هستند، اما نمی‌توان حکم به قاتل بودن آن‌ها داد.
نکته بعدی درباره «لیلا» است. من هم فرمایش جناب بهادری را قبول دارم که با فرض پذیرش این حدیث، این شبانگاه بودن، موضوعیت ندارد و منظور زمان خلوت است که ناظرها نیستند، یا بسیار اندک هستند که شاهد باشند.
علی ای حال! باز تأکید می‌کنم که چون طریق حدیث معتبر نیست، بنده روی این داستان و حکم آن حساب باز نمی‌کنم.
این را هم اضافه کنم که اگر کسی این حکم را قبول ندارد، یعنی دارد این حدیث منسوب به نبی مکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله را هم غیر معتبر می‌داند. پس ناچار است خود داستان را هم غیر معتبر بداند و در مقابل اگر کسی داستان را معتبر بداند، اما این حدیث نبوی را معتبر نداند، در این حدیث خاص، یعنی امام باقر علیه‌السلام را متهم به کذب کرده است. فتأمل. خلاصه این‌که مراقب باشیم، کارهای ما عواقبی دارد که گاهی نسبت به آن کم توجه هستیم.

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه