حدیث 35090

35090- 7-[1] وَ عَنْهُ عَنْ أحْمَدَوَ عَنْ حُمَیْدِ بْنِ زیادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَماعَةَ جَمیعاً عَنْ أحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِیْثَمی عَنْ أبانٍ عَنْ أبی‌الْعَبّاسِ عَنْ أبی‌عَبْدِاللهِ ع قالَ: قُلْتُ لَهُ أرْمی الرَّجُلَ بِالشَّیءِ الَّذی لا یقْتُلُ مِثْلُهُ قالَ هَذا خَطَأٌ ثُمَّ أخَذَ حَصاةً صَغیرَةً فَرَمَی بِها قُلْتُ أرْمی الشّاةَ فَأُصیبُ رَجُلاً قالَ هَذا الْخَطَأُ الَّذی لا شَکَّ فیهِ وَ الْعَمْدُ الَّذی یضْرِبُ بِالشَّیءِ الَّذی یقْتَلُ بِمِثْلِهِ.
——————————
[1]– الکافی 7- 280- 10، التهذیب 10- 157- 631.

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه یک است.
ثقةالاسلام الکلینی این حدیث را به چند طریق روایت کرده است.
1. از محمد بن یحیی العطار از احمد بن محمد بن عیسی از احمد بن حسن المیثمی از ابان بن عثمان الاحمر از ابوالعباس، فضل بن عبدالملک البقباق
2. از حمید بن زیاد و حسن بن محمد بن سماعه از احمد بن حسن المیثمی به باقی سند
که همه از ثقات درجه یک هستند.
* * *
علامه مجلسی: موثق (مر).

این هم روایت جالبی است.
1. راوی می‌گوید چیزی را که موجب کشتن نیست، پرت می‌کنم. ببینید در پرتاب کردن قصد دارد، اما این وسیله برای کشتن نیست، پس این نشانه‌ای است بر این‌که نیتش کشتن نیست. اگر می‌خواستید روایت قبل را بپذیریم، در این حدیث معتبر درجه یک که به واسطه اجلای ثقات به دست ما رسیده است، به مشکل بر می‌خوردیم. آن‌جا می‌گفت در زدن عمد داشت، کافی است که حکم عمد بر آن بار کنیم، اما این‌جا عمد در اقدام را به تنهایی کافی نمی‌داند.
البته اگر کسی اصرار داشته باشد، عمد را فقط در اقدام بداند و روایت قبل را هم بپذیرد، شاید تنها راه جمع این باشد که بگوید منظور امام علیه‌السلام در روایت قبل، هر ضرب عامدانه‌ای نیست، بلکه ضرب عامدانه‌ای است که متعارفا منجر به قتل می‌شود. در جواب عرض می‌کنم که آن‌جا آمده بود، «کل ما عمد» و این عبارت «کل»، مقیید را سخت می‌کند. ثانیاً معلوم می‌شود روایت کامل و درست نقل نشده است و این همان است که ما هم پیش از این گفتیم، با این تفاوت که ما روایت را به جهت این نقص و این‌که با تعریف عمد هماهنگ نبود و تقیید هم معقول نبود، کنار گذاشتیم، اما عده‌ای ترجیح داده‌اند که تقیید را بپذیرند.
2. این‌که امام بعد از این که فرمودند، این خطأیی است، سنگ‌ریزه‌هایی را انداختند، احتمالا کنایه از این است که حالا کاری کرده و مهم نیست، مثل انداختن این سنگ‌ریزه‌ها.
3. در بند سوم، راوی می‌گوید به قصد گوسفندی انداختم و به فردی خورد. امام علیه‌السلام می‌فرمایند این که بلاشک خطأیی است. این هم می‌تواند مؤیدی بر این باشد که قصد و عمد در هر دو مهم است. هم در اقدام و هم در نیت. طرف در انداختن قصد داشته، اما در کشتن انسانی، عمد نداشته است. گویی امام می‌فرمایند که این که دیگر حرفش را هم نزن. معلوم است که خطأیی است.
 در عبارت آخر می‌فرمایند که عمد آن است که با چیزی بزند که به مانند آن می‌کشند. حالا یک سؤال! فردی گلوله‌ای به قصد قوچی شلیک کرد، اما فردی در مسیر قرار گرفت و گلوله به او خرد و کشته شد. گلوله مصداق بارز «الشیء الذی یقتل بمثله» است. این جا باید قصاص شود؟ قطعاً خیر. ببینید به «الشیء الذی یقتل بمثله» اقدام کرده، در این اقدام هم تعمد داشته، اما قصدش کشتن انسانی نبوده است، می‌خواسته قوچ را بزند. لذا می‌توان گفت، «الشیء الذی لا یقتل مثله» که در ابتدای حدیث آمده بود، قرینه‌ای است بر تقویت احتمال عدم عمد و «الشیء الذی یقتل بمثله» قرینه‌ای است بر تقویت احتمال عمد، اما هیچ کدام دلیل تام بر عمد و خطا نیست.

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه