حدیث 35085
35085- 2-[1] وَ عَنْهُ عَنْ أبیهِ عَنِ ابْنِ أبیعُمَیْرٍ عَنْ حَمّادٍ عَنِ الْحَلَبی وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إسْماعیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أبیالصَّبّاحِ الْکِنانی جَمیعاً عَنْ أبیعَبْدِاللهِ ع قالَ: سَألْناهُ عَنْ رَجُلٍ ضَرَبَ رَجُلاً بِعَصاً فَلَمْ یُقْلِعْ عَنْهُ الضَّرْبَ حَتَّی ماتَ أ یُدْفَعُ إلَی وَلیِّ الْمَقْتولِ فَیَقْتُلَهُ قالَ نَعَمْ وَ لَکِنْ لا یُتْرَکُ یَعْبَثُ بِهِ وَ لَکِنْ یُجیزُ عَلَیْهِ بِالسَّیفِ.
——————————
[1]– الکافی 7- 279- 4، التهذیب 10- 157- 630، و لم نجده فیه بالسند الثانی. و أورده فی الحدیث 1 من الباب 62 من هذه الأبواب.
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام معتبر درجه یک است.
ثقةالاسلام الکلینی این حدیث را به چند طریق روایت کرده است.
1. از علی بن ابراهیم القمی از پدرش از محمد بن ابیعمیر از حماد بن عثمان از عبیدالله بن علی الحلبی
2. از محمد بن یحیی العطار از احمد بن محمد بن عیسی الاشعری از محمد بن اسماعیل بن بزیع از محمد بن فضیل الصیرفی از ابوالصباح الکنانی
که طریق دوم به واسطه ضعف محمد بن فضیل معتبر نیست، اما در طریق اول، همه از ثقات درجه یک هستند.
شیخ الطائفه هم شبیه این حدیث را به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به احمد بن محمد بن عیسی الاشعری که معتبر درجه یک است، بت باقی سند روایت کرده است.
* * *
علامه مجلسی: سنده الأول حسن و الثانی مجهول (مر).
این حدیث هم دو قسمت دارد. ابتدا قسمت دوم را بررسی کنیم که کوتاهتر است.
1. امام بعد از اینکه میفرمایند این آدم را تحویل ولی مقتول بدهید تا قصاص کند، میفرمایند که او را رها نکنید که هر کاری خواست با قاتل بکند، بلکه تنها به شمشیر میتواند او را مجازات کند. به نظر حقیر و شاید همه فقها این فرمایش به این معنا است که قصاص باید به سریع ترین شکل ممکن انجام شود و اجازه مقابله به مثل نیست که در این مورد همراه درد و زجر است، نیست. فردی را آنقدر با عصا زدهاند که فوت شده است. طبیعتاً این مرگ دردناک و همراه زجر و شکنجه است، اگر این ضارب و قاتل، شرایط قصاص را دارد، نمیتوان به بهانه مقابله به مثل، او را مانند شکنجهای که باعثش شده، یا حتی کمتر از آن مجازات کرد. نهایتاً میتوان او را کشت، آن هم به سریع ترین و کمدردترین حالت ممکن. این واقعا نکته متمدنانهاس است که نَه تنها در آن سالها، حتی در جوامع مدعی تمدن آن زمان بیسابقه، یا حداقل کمسابقه است که حتی بعد از گذشت 1400 سال و همین قرن بیست و یک، حتی در جوامع مدعی تمدن، چه اسلامی و چه غیر اسلامی جا نیافتاده است. هنوز توقع و انتظار مقابله به مثل و موشک جواب موشک، طرفدار جدی دارد و عمل هم میشود. مقابله به مثل به طور مطلق، اصلاً موافق نظر اسلام نیست.
2. اما مطلب اولی روایت که جا انداختیم. فردی، فرد دیگر را با عصا زده است، تا اینکه مضروب، به قتل رسیده است. امام میفرمایند این فرد را بدهید تا قصاص شود. مطلب را با چند سؤال شروع میکنم. اگر این ضارب، دیوانه بود، عقبافتاده ذهنی بود و مانند اینها، باز هم باید تحویلش داد تا قصاص شود؟ فکر نکنم کسی جواب مثبت بدهد و همه میگویند خیر. پس به جرأت میتوان گفت که به صرف اینکه کسی، فرد دیگری را به عصا یا غیر آن زد، قرار نیست قصاص شود، بلکه مسائل دیگری را هم باید در نظر گرفت. حالا سؤال این است که بینی و بین الله، ضارب، قصد قتل نداشته، شواهد و قرائن هم همین را نشان میدهد. حالا باز هم به صرف اینکه در زدن زیادهروی کرده است، به گونهای که موجب قتل شده است، باید قصاص شود؟ خیلیها گفتهاند بله، همین خیلی زدن، نشانه قصد است یا اگر نشانه قصد نباشد، امام علیهالسلام اینگونه دستور دادهاند، یا این موافق اجماع یا شهرت. اما اگر اجماع و شهرت را کنار بگذاریم، به نظر من کمتوجهی شده است. اجماع و شهرت، برای آنها که معتبر است، خود دانند، اما اگر کسانی مثل حقیر اجماع و شهرت را معتبر ندانند، یا روایات معتبر را بالاتر از آن بدانند، طبیعتا در اینجا باید آن را کنار بگذارند و به روایات دقت کنند. اگر این ضارب، ولو زیادهروی کرده باشد، اما قصدش از ضرب به عصا، کشتن طرف مقابل نبوده، مثلاً تنبیه او بوده، یا به جهت رهایی از دست او بوده، به هر دلیل عصبانی شده و برای مدتی بیعقلی بر او غالب شده، اما به هر دلیلی غیر از قصد کشتن او، اختیار خود را از دست داده است، آیا مصداق «یرید الشیء، فیصیب غیره» نیست؟ بینی و بین الله که هست. پس قصاص از او برداشه است. میشود او را بر اساس موازین شرعی مجازات کرد. مجازات سخت هم کرد، اما قصاص نفس خیر. این قتل در تعریف قتل خطأیی است که امام علیهالسلام تعریف کردند.
3. مطلب قبل را میخواهم با مثالی گسترش دهم. عصا که در این روایت آمده است، معمولاً موجب قتل نیست، اما مثلا چاقو، وضعش فرق میکند. دعوایی شده و جوانهایی بیعقل با هم زد و خورد میکنند. کسی از این میان چاقویی در جیب دارد، یا از هر جایی پیدا میکند و ضربه یا ضرباتی میزند و کسی به واسطه است این کار فوت میکند. دو حالت وجود دارد. حالت اول اینکه این ضارب، به قصد و نیت کشتن زده است، خب! این قتل عمدی است، سلمنا. اما اگر خودش بگوید قصد کشتن طرف را نداشته، فقط خواسته از خود دفاع کند، طرف را بترساند، فراری دهد، یا اصلا بدبخت عصبانی شده، نفهمیده چرا این کار را کرده است و شواهد و قرائن هم نشان دهد که هر چه بوده، اما قصد کشتن نداشته، به صرف اینکه در جیب چاقو داشته، چاقو زده، مکرر هم زده، آیا مصداق «یرید الشیء، فیصیب غیره» نیست؟ انصافا که هست و او را به جهت این کار وحشتناکی کرده، هر مجازاتی که بتوان کرد، قصاص نفس شاملش نیست.
ببینید من نمیخواهم این فرد را از خطای بزرگی که کرده است، تبرئه کنم، بلکه عرضم این است که مطابق شرع او را مجازات کنید که برای خودش و دیگران بازدارندگی معمول را داشته باشد، حتی الامکان جبران خسارات هم بشود، اما این قتل مصداق «یرید الشیء، فیصیب غیره» است و قصاص ندارد.
برویم سراغ روایات بعدی، تا ببینیم این عرض حقیر نیاز به اصلاح یا تغییر اساسی دارد یا خیر.