حدیث 35045
35045- 5-[1] عَبْدُاللهِ بْنُ جَعْفَرٍ فی قُرْبِ الْإسْنادِ عَنْ هارونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زیادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبائِهِ ع أنَّ رَسولَ اللهِ ص قالَ: إنَّ أشَرَّ[2] النّاسِ یَوْمَ الْقیامَةِ الْمُثَلِّثُ قیلَ یا رَسولَ اللهِ وَ ما الْمُثَلِّثُ قالَ الرَّجُلُ یَسْعَی بِأخیهِ إلَی إمامِهِ فَیَقْتُلُهُ فَیَهْلِکُ نَفْسَهُ وَ أخاهُ وَ إمامَهُ.
أقولُ: وَ تَقَدَّمَ ما یدُلُّ عَلَی ذَلِکَ[3] وَ یَأْتی ما یَدُلُّ عَلَیهِ[4].
——————————
[1]– قرب الإسناد- 15.
[2]– فی المصدر- شر.
[3]– تقدم فی الباب 163 من أبواب أحکام العشرة، و فی الباب 1 من هذه الأبواب.
[4]– یأتی فی البابین 3 و 8 من هذه الأبواب
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام معتبر درجه یک است.
عبدالله بن جعفر الحمیری این حدیث را از هارون بن مسلم از مسعده بن صدقه روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
و اما نکاتی که درباره این حدیث باید عرض کنم؛
1. «المثلث» را در این روایت به دو گونه میتوان معنا کرد. یکی اینکه فردی کاری میکند که سه عاقبت دارد و دیگر اینکه سه کس مشمول این مطلب هستند که معنای اول به سیاق عبارات نزدیکتر است. در بندهای بعدی بیشتر توضیح خواهم داد.
2. «أخیه»، حد اقل دو معنا دارد. یکی برادر تنی و دیگری برادر دینی. اگر کسی بگوید منظور برادر انسانی است هم بیوجه نیست.
3. با این دو مقدمه، اگر معنای دوم «المثلث» را بگیریم، یعنی کسی سعایت برادرش را نزد پیشوایش میکند و باعث قتل او میشود. پس به این سبب، هم برادرش هلاک شده، هم خودش و هم آن پیشوا. اما اگر معنای اول «المثلث» را بگیریم، یعنی کسی سعایت برادرش را نزد پیشوایش میکند و باعث قتل او میشود و به این سبب، هم برادرش را هلاک کرده و هم خودش را و هم آن پیشوا را.
در این معنای دوم که گفتیم به سیاق عبارات نزدیکتر است، یعنی بخشی از گناهِ آمر و مجری قتل بر گردن سعایتکننده هم هست.
4. معلوم است که هلاکت مقتول، مرگ و هلاکت دنیوی است و هلاکت خودش و پیشوایش، هلاکت اخروی.
5. از این روایت معلوم میشود که انسان در بدگویی و سعایت دیگران باید خیلی دقت کند، اگر کوچکترین بیدقتی کند و موجب مرگ بیگناهی شود، در بخشی از گناه دیگران هم شریک است.
6. جناب شیخ حر در باب 163 از ابواب أحکام العشره، چهار حدیث دارد که همهاش، همین احادیث است و حدیث دیگری ندارد، لذا به نظر حقیر عبارت «و تقدم ما یدل علی ذلک»، لزومی نداشته است.
7. در مورد «و یأتی ما یدل علیه» هم عرض کنم که بعضیش تکراری است و بعضی جدید که به آنها خواهیم رسید.