حدیث 35038
35038- 18-[1] أحْمَدُ بْنُ أبیعَبْدِاللهِ الْبَرْقی فی الْمَحاسِنِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی بْنِ الْحَلَبیِّ عَنْ أیوبَ بْنِ عَطیَّةَ الْحَذّاءِ قالَ سَمِعْتُ أباعَبْدِاللهِ ع یَقولُ إنَّ عَلیاً ع وَجَدَ کِتاباً فی قِرابِ سَیفِ رَسولِ اللهِ ص- مِثْلَ الْإصْبَعِ فیهِ أنَّ أعْتَی النّاسِ عَلَی اللهِ الْقاتِلُ غَیرَ قاتِلِهِ وَ الضّارِبُ غَیرَ ضارِبِهِ وَ مَنْ والَی غَیرَ مَوالیهِ فَقَدْ کَفَرَ بِما أنْزَلَ اللهُ عَلَیَّ[2] وَ مَنْ أحْدَثَ حَدَثاً أوْ آوَی مُحْدِثاً فَلا یقْبَلُ اللهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لا عَدْلاً وَ لا یحِلُّ لِمُسْلِمٍ أنْ یشْفَعَ فی حَدٍّ.
——————————
[1]– المحاسن- 17- 49.
[2]– فی المصدر- علی محمد (صلّیاللهعلیهوآله) .
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام معتبر درجه یک است.
احمد بن محمد بن خالد البرقی این حدیث را از نضر بن سوید از یحیی بن عمران الحلبی از ایوب بن عطیه الحذاء روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند، مگر خود احمد البرقی که ثقه مشروط است که البته مشکلی در اینجا ایجاد نمیکند.
1. بعضی مطالب این روایت را در روایت قبل هم دیدیم. یکی از مطالب اضافهتری که در این روایت هست، عبارت «وَجَدَ کِتاباً فی قِرابِ سَیفِ رَسولِ اللهِ» است. اگر خاطرتان باشد، پیش از این گفتیم که حتی در جنگها هم باید در کشتن افراد احتیاط کرد و تنها کسی را کشت که قصد کشتن ما را دارد، آن هم به شرط اینکه راه گریز و گزیری از این کار نباشد. به نظر حقیر اینکه در غلاف شمشیر حضرت رسول اللهp، چنین چیزی نوشته شده است، مؤید همین عرض بنده است.
2. از عبارت «مَنْ والَی غَیرَ مَوالیهِ» در کنار «الْقاتِلُ غَیرَ قاتِلِهِ وَ الضّارِبُ غَیرَ ضارِبِهِ» معلوم میشود که یک طرفه هم نباید بود، بلکه باید شدت و محبت را کنار هم گذاشت. نَه بیپروا کشت و نَه بیدلیل محبت کرد. به هر حال ترحم بر پلنگ تیزدندان، ستمکاری بود بر گوسفندان. اما گرفتن جان افراد، ملاحظات زیادی دارد، عاقلانه باید تا جای امکان از آن پرهیز کرد که پیش از مفصل صحبت کردیم.
3. مطلب بعدی هم در عبارات پایانی است که آمده است کسی که این ملاحظات را که در حدیث آمده و از جمله آن مطالبِ مربوط به قتل است، مراعات نکند، مصداق کفر بما انزل الله است و هیچ فدیه و توبه و عملی از او پذیرفته نیست که باز هم تأکید جدی بر رعایت این مسائل است.
4. در مورد اینکه منظور از حدث و محدث چیست، در روایات بعدی به آن خواهیم رسید.
5. حدیث، مطلبی هم درباره پذیرش ولایت دارد که بماند برای جای خودش.