حدیث 35024

435024- 4-[1] وَ عَنْهُ عَنْ أبیهِ عَنِ ابْنِ أبی‌عُمَیْرٍ عَنْ مَنْصورِ بْنِ یونُسَ[2] عَنْ أبی‌حَمْزَةَ الثُّمالیِّ عَنْ عَلیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع قالَ: قالَ رَسولُ اللهِ ص لا یُغُرَّنَّکُمْ رَحْبُ الذِّراعَینِ بِالدَّمِ فَإنَّ لَهُ عِنْدَ اللهِ قاتِلاً لا یموتُ قالوا یا رَسولَ اللهِ وَ ما قاتِلٌ لا یموتُ فَقالَ النّارُ.
وَ رَواهُ الصَّدوقُ بِإسْنادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أبی‌عُمَیْرٍ[3]
وَ رَواهُ فی مَعانی الْأخْبارِ عَنْ أبیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِاللهِ عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعیدٍ عَنِ ابْنِ أبی‌عُمَیْرٍ[4]
وَ رَواهُ الْبَرْقیِّ فی الْمَحاسِنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلیٍّ عَنْ صَفْوانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ عاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ نَحْوَهُ[5].
——————————
[1]– الکافی 7- 272- 4.
[2]– فی الفقیه- منصور بزرج.
[3]– الفقیه 4- 93- 5152.
[4]– معانی الأخبار- 264- 1.
[5]– المحاسن- 105- 85، و هُوَ یعود للحدیث 5 الآتی لأنّه یتطابق معه سندا و متنا.

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه یک است.
ثقةالاسلام الکلینی این حدیث را از علی بن ابراهیم القمی از پدرش از محمد بن ابی‌عمیر از منصور بن یونس ازابوحمزه الثمالی روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
شیخ صدوق هم شبیه این حدیث را در دو جا روایت کرده است.
1. در الفقیه به طریق خود به محمد بن ابی‌عمیر که این طریق معتبر درجه یک است.
2. در معانی الأخبار از پدرش از سعد بن عبدالله از احمد بن محمد بن عیسی از حسین بن سعید الاهوازی از محمد بن ابی‌عمیر به باقی سند که این‌ها هم از ثقات درجه یک هستند.
احمد البرقی هم شبیه این حدیث را در المحاسن از محمد بن علی، ابوسمینه از صفوان بن یحیی از عاصم بن حمید روایت کرده است که این طریق به واسطه ضعف جدی ابوسمینه معتبر نیست.
* * *
علامه مجلسی: حسن أو موثق (مر).
* * *
مجلسی اول: فی الموثق کالصحیح (رو).

1. این روایت در ذم کسی است که در کشتن دیگران بی‌مبالات است. نکته مهم که شاید کم‌تر به آن توجه شود این است که «یغرنکم» به معنای غرور و فریفته شدن است. مخاطب کلام هم ابوحمزه الثمالی است که یکی از مشاهیر شیعه بوده است، لذا به جرأت می‌توان گفت که مخاطب این کلام امام علیه‌السلام شیعیان هستند، یعنی شما شیعیان مغرور و فریفته نشوید. حالا آیا کشتاری که امثال حجاج بن یوسف یا خلفای اموی و عباسی می‌کردند، موجب غرور یا فریفته شدن شدن شیعیان می‌شد؟ قطعاً خیر. بله! اگر غرور معنای رعب و وحشت و مانند این‌ها بدهد، قابل قبول است، اما ظاهرا چنین معنایی ندارد. در مشتقات غ‌رر به معنای فریب و تطمیع به باطل و مانند این‌ها است. پس منظور چیست؟ به نظر حقیر اشاره به کسانی دارد که نَه تنها در کشتن افراد بی‌مبالات بودند، که این کارشان مورد پسند شیعیانی هم بوده است. برای درک بهتر مطلب، در چند بند مستقل، مثال‌هایی بیان می‌کنم که قابل درک‌تر باشد.
2. می‌‌دانید که من رابطه خیلی خرابی با عرفان مصطلح و صوفیه و مانند این‌ها دارم، لذا این مثالی که می‌زنم برای دفاع از صوفیه نیست. اگر از اسامی بگذریم، می‌دانیم فقهایی داشتیم که در کشتن صوفیه عصر خود و پیروان آن‌ها چنان اهتمامی داشتند که بعضاً به صوفی‌کش مشهور شدند. الآن کاری ندارم که کار آن‌ها درست بوده یا خیر، شما موضع مرا می‌دانید. بحث در مورد کسانی است که از این اقدام و جهد آن‌ها در کشتار مغرور می‌شدند. به نظر حقیر این مغرور شوندگان، این افراد که از این اقدام، حظ می‌کنند، از مصادیق مورد نظر امام علیه‌السلام هستند. این افرادی که چنین فتواهایی دارند، حتی اگر یک مورد را اشتباه کرده باشند و الله تعالی آن‌ها را مقصر بداند، برای آن‌ها واویلا است.
3. این ماجرا در جنگ‌ها هم هست. این‌که کسی از هم‌مسلکان ما از روی جنگاوری یا تجهیزات کشنده‌ای که دارد، تعداد بیش‌تری را کشته، به صرف این‌که تعداد بیش‌تری را کشته، نباید موجب غرور ما باشد. حتی یک اشتباه واویلا دارد. متأسفانه دیده‌ام و شاید شما هم برخورد کرده باشید که در همین جنگ تحمیلی خودمان، بعضی‌ها وقتی از موفقیت‌های یک عملیات می‌گویند، به عنوان یک موفقیت، به تعداد کشته‌های عراقی هم اشار کرده و با یک مباهات و غروری می‌گویند فلان تعداد هم از آن‌ها کشته گرفتیم. خدمت این عزیزان عرض می‌کردم که مباهات به این مورد چیز خوبی نیست. بگویید فلان مقدار از مناطق را آزاد یا فتح کردیم، فلان تعداد غنیمت گرفتیم. فلان راه مواصلاتی را باز کردیم، یا فلان راه مواصلاتی دشمن را قطع کردیم و موارد مشابه شبیه این. اما این‌که فلان تعداد از آن‌ها را کشتیم، خصوصا این‌که آن‌ها مسلمان هم بودند، شیعه هم بینشان بود، این مباهات ندارد. اتفاقا باید تأسف خورد که چرا ناچار شدیم با این تعداد تلفات از آن‌ها یا خودمان به این فتح برسیم. نکته‌ای را هم خدمت عزیزان عرض کنم که شاید کم‌تر توجه شده باشد. شخصاً تجربه داشته‌ام و شاید شما هم مواجه شده باشید که اهالی بعضی مساجد یا روستاها و شهرها، نسبت به تعداد شهدایی که این سال‌ها داده‌اند، نسبت به سایر جاها، نوعی تفاخر دارند. این چیز خوبی نیست. یاد آیات «الهاکم التکاثر، حتی زرتم المقابر» می‌افتم. کشته شدن فی سبیل الله، افتخاری برای کشته‌شدگان است، اما مهم‌تر از آن جهاد فی سبیل الله است. این جهاد فی سبیل الله است که فی نفسه ارزش دارد و اگر در این راه کشته شدیم، کشته شدن اصالت پیدا می‌کند. به عبارت دیگر مطلوب الله تعالی این است که انسان، فی سبیل الله جهاد کند و کشته نشود و به جهاد خود به شکل‌های مختلف ادامه دهد. این‌ها نکات مهمی است که گاهی مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد.
4. در کشتن پیروان مذهب ضاله بهاییت، اعدام افراد مخالف دین و نظام سیاسی و …، اگر بی‌مبالاتی شده باشد و حتی یک نفر بی‌جا کشته شده باشد، واویلا است. حالا اگر صرفاً به تعداد کشته‌ها مباهات کنیم و غره شویم، چه بسا مصداق همین روایت باشیم. بله! اگر کشتیم و به حق کشتیم، إن شاء الله مأجور هم هستیم، اما در همین مورد هم باید متأسف بود که چرا ناتوان بودیم و نتوانستیم آن‌ها را به راه درست برگردانیم و مجبور به کشتن آن‌ها شدیم. حتی اگر به واقع تلاشمان را هم کردیم و نشد، باز هم باید متأسف باشیم که چرا آن‌ها لجاجت کردند و به راه درست وارد نشدند. این‌ها اموری است که باید به آن توجه کرد.

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه