حدیث 35023

35023- 3-[1] وَ عَنْهُ عَنْ أبیهِ عَنِ ابْنِ أبی‌عُمَیْرٍ عَنْ أبی‌أُسامَةَ زَیْدٍ الشَّحّامِ عَنْ أبی‌عَبْدِاللهِ ع أنَّ رَسولَ اللهِ ص وَقَفَ بِمِنًی- حینَ قَضَی مَناسِکَها فی حَجَّةِ الْوَداعِ إلَی أنْ قالَ فَقالَ أی یوْمٍ أعْظَمُ حُرْمَةً فَقالوا هَذا الْیوْمُ فَقالَ فَأی شَهْرٍ أعْظَمُ حُرْمَةً فَقالوا هَذا الشَّهْرُ قالَ فَأی بَلَدٍ أعْظَمُ حُرْمَةً قالوا هَذا الْبَلَدُ قالَ فَإنَّ دِماءَکُمْ وَ أمْوالَکُمْ عَلَیکُمْ حَرامٌ کَحُرْمَةِ یوْمِکُمْ هَذا فی شَهْرِکُمْ هَذا فی بَلَدِکُمْ هَذا إلَی یوْمِ تَلْقَوْنَهُ فَیسْألُکُمْ عَنْ أعْمالِکُمْ ألا هَلْ بَلَّغْتُ قالوا نَعَمْ قالَ اللّهُمَّ اشْهَدْ ألا مَنْ کانَتْ عِنْدَهُ أمانَةٌ فَلْیؤَدِّها إلَی مَنِ ائْتَمَنَهُ عَلَیها فَإنَّهُ لا یحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ وَ لا مالُهُ إلّا بِطیبَةِ نَفْسِهِ وَ لا تَظْلِموا أنْفُسَکُمْ وَ لا تَرْجِعوا بَعْدی کُفّاراً.
وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أصْحابِنا عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعیدٍ عَنْ أخیهِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ سَماعَةَ عَنْ أبی‌عَبْدِاللهِ ع مِثْلَهُ[2]
وَ رَواهُ الصَّدوقُ بِإسْنادِهِ عَنْ زُرْعَةَ[3]
وَ رَواهُ عَلیُّ بْنُ إبْراهیمَ فی تَفْسیرِهِ مُرْسَلاً[4].
——————————
[1]– الکافی 7- 273- 12.
[2]– الکافی 7- 274- 5.
[3]– الفقیه 4- 92- 5151.
[4]– تفسیر القمّی 1- 171.

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه یک است.
ثقةالاسلام الکلینی این حدیث را به چند طریق روایت کرده است.
1. از علی بن ابراهیم القمی از پدرش از محمد بن ابی‌عمیر از ابواسامه، زید الشحام
2. از عدة من اصحابنا از احمد بن محمد بن عیسی الاشعری از حسین بن سعید الاهوازی از برادرش حسن بن سعید از زرعه بن محمد الحضرمی از سماعه بن مهران
که همه از ثقات درجه یک هستند.
شیخ صدوق هم شبیه این حدیث را به طریق خود در الفقیه به زرعه بن محمد که معتبر درجه یک است، روایت کرده است.
این حدیث به صورت مرسل هم در تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم القمی آمده است که هم مرسل است و هم انتساب این تفسیر به علی بن ابراهیم معتبر نیست. (تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم القمی)
* * *
علامه مجلسی: حسن (مر).
* * *
مجلسی اول: فی الموثق کالکلینی (رو).

در این روایت مطالب متعددی هست که طبق معمول، فقط موارد مربوط به بحث خودمان را مرور می‌کنیم.
1. نبی مکرم اسلام بعد از این‌که از مردم حاضر در مِنی، در مراسم حجةالوداع اعتراف می‌گیرند که آن روز و آن ماه و آن سرزمین، حرمت بسیار بالایی دارد، اعلام می‌کنند که جان و مال مسلمانان حرمتی مانند آن روز و آن ماه و آن سرزمین دارد.
2. قاعدتا این اقدام ایشان به این جهت بوده است که به مردم آن زمان و حتی زمان‌های آینده، الی یومنا هذا و بعد ما که نسبت به این دست چیزها حساس بوده و اهمیت آن را درک می‌کرده‌اند، اما جان و مال مردم برایشان به اندازه کافی حرمت ندارد، نشان دهند که این دو هم بسیار اهمیت دارد. دوره این دست مسائل نگذشته است. اگر بخواهیم در مورد جامعه خودمان نگاه کنیم، کمابیش با این مسأله مواجه بوده‌ایم که افراد به امور متعدد مذهبی مقید هستند، اما در ادای دِین و قرض، حساسیت لازم را ندارند. یا قضاتی که دست به حکم اعدامشان گرم بوده و از قضای روزگار کنار رفته‌اند و قضات جای‌گزین، بسیاری یا بلکه همه احکامی را که هنوز اجرا نشده بود، منتفی کرده‌اند. یا احکامی که قبلاً اجرا شده بود، بعضاً مورد بازرسی مجدد قرار نگرفت که اگر خطا بوده، برخورد مناسب با عاملین آن و بازماندگان مقتول به انجام رسد. بسیاری پرونده‌ها را یله و رها گذاشتند. فکر کنم روضه را بیش از این باز نخوانم بهتر باشد و «اگر در سرای سعادت کس است، ز گفتار این بنده، حرفی بس است». البته جناب سعدی، به جای «این بنده»، نام خودشان را گفته‌اند که «اگر در سرای سعادت کس است، ز گفتار سعدیش، حرفی بس است».
3. بعد هم توصیه‌ای در حفظ و رد امانت دارند که بماند برای جای خودش. اما نکته بعدی درباره عبارت «فَإنَّهُ لا یحِلُّ دَمُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ وَ لا مالُهُ إلّا بِطیبَةِ نَفْسِهِ» است. خب! به حرمت جان مسلمان و مال او توصیه می‌کنند و این‌که مجاز نیست، مگر به طیب خاطرش، اما نکته‌ای مهم وجود دارد که هم از ضمیر «کم» در «دماءکم و أموالکم» به نظر می‌رسد و و هم در تصریح به مسلم در همین عبارت مورد نظر معلوم است و این‌که آیا این حرمت‌ها مربوط به مسلمانان است؟ یا نوع بشر. از مسائل مبوط به مال می‌گذریم و در جای خودش بحث خواهیم کرد، اما در مورد حرمت جان انسان‌ها دیدیم و در آینده هم مکرراً خواهیم دید که جان مطلق انسان‌ها حرمت دارد و آن‌چه در این‌جا آمده است، یا به متضای کلام بوده که مخاطب را با ضمیر «کم» خطاب می‌کنند یا از باب تأکید بوده است.
4. مسلم هم که تکلیفش روشن است. هر کسی که خود را مسلمان بداند یا در عرف به عنوان مسلمان شناخته شود، در زمره مسلمین است. حال بماند که مسلم در قرآن، حصر در معنای مسلمان متعارف بین ما ندارد و در موارد بسیاری پیامبران پیشین و پیروان آن‌ها مسلمان معرفی شده‌اند. چون در این روایت، این مطلب تفسیری، کاربرد فقهی ندارد، از آن صرف‌نظر می‌کنیم تا در صورت لزوم، در جای مناسب به آن بپردازیم.
همین‌جا نکته‌ای را عرض کنم که ما در آینده با روایاتی مواجه می‌شویم که در نگاه اول چنین به نظر می‌رسد که جان مطلق انسان‌ها محترم نیست و کفار و مشرکین به طور کلی استثنا هستند. این مسائل را می‌گذاریم برای وقتی که به آن روایات رسیدیم تا ببینیم آیا واقعاً قتل کفار و مشرکین و دیگرانی از قاعده کلی حرمت جان همه انسان‌ها استثنا شده است یا خیر. لذا لطفاً کمی صبر پیشه کنید تا به این موارد هم برسیم.

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه