حدیث تکمیلی ۲ (۱۲۷۵۷)
۱۲۷۵۷- ۲-[۱] وَ بِإسْنادِهِ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ سَعیدٍ عَنِ ابْنِ أبیعُمَیرٍ عَنْ مَنْصورِ بْنِ یونُسَ عَنْ أبیبَصیرٍ قالَ سَمِعْتُ أباعَبْدِاللهِ ع یقولُ الْکَذِبَةُ تَنْقُضُ الْوُضوءَ وَ تُفَطِّرُ الصّائِمَ[۲] قالَ قُلْتُ: هَلَکْنا قالَ لَیسَ حَیثُ تَذْهَبُ إنَّما ذَلِکَ الْکَذِبُ عَلَی اللهِ وَ عَلَی رَسولِهِ وَ عَلَی الْأئِمَّةِ ع.
وَ رَواهُ الْکُلَینی عَنْ عَلی بْنِ إبْراهیمَ عَنْ أبیهِ عَنِ ابْنِ أبیعُمَیرٍ[۳] وَ
رَواهُ الصَّدوقُ فی مَعانی الْأخْبارِ عَنْ أبیهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خالِدٍ عَنْ أبیهِ عَنِ ابْنِ أبیعُمَیرٍ مِثْلَهُ[۴] إلّا أنَّهُ اقْتَصَرَ عَلَی ذِکْرِ تَفْطیرِ الصّائِمِ دونَ نَقْضِ الْوُضوءِ.
وَ کَذا الْکُلَینی فی إحْدَی رِوایتَیهِ.
——————————
[۱]– التهذیب ۴- ۲۰۳- ۵۸۵.
[۲]– فی المصدر- و تفطر الصیام.
[۳]– الکافی ۲- ۳۴۰- ۹، ۴- ۸۹- ۱۰.
[۴]– معانی الأخبار- ۱۶۵- ۱.
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام معتبر درجه یک است.
این حدیث را شیخ الطائفه به طریق خود در التهذیب به حسین بن سعید الاهوازی که معتبر درجه یک است از محمد بن ابیعمیر از منصور بن یونس از ابوبصیر الاسدی روایت کرده است که همه از ثقات درجه جه هستند.
ثقةالاسلام الکلینی هم شبیه این حدث را از علی بن ابراهیم از پدرش از ابن ابیعمیر به باقی سند روایت کرده است.
شیخ صدوق هم شبیه این حدیث را ز پدرش از سعد بن عبدالله از احمد بن محمد البرقی از ابن ابیعمیر به باقی سند روایت کرده است.
* * *
علامه مجلسی: حسن موثق (مر). موثق (مل)
در این حدیث که طریق آن معتبر است، گفته شده که کذب مبطل روزه و ناقض وضو است. بعد توضیح اضافه میفرمایند که منظورشان هر دروغی نیست، بلکه دروغ بستن به الله تعالی، رسولش و ائمه است.
ثقةالاسلام الکلینی هم شبیه همین را روایت کرده است، اما شیخ صدوق، متعرض نقض وضو نشده است که یا خود ایشان به مقتضای بحثشان تقطیع کردهاند، یا راویان قبلی این کار را کردهاند.
علی ای حال! به صراحت سخن از نقض وضو است، لذا حمل این حکم بر استحباب سخت است، مگر اینکه کسی بخواهد در معنای نقض بازبینی کند.
به نظر حقیر، اینجا سه احتمال هست؛
۱. احتمال اول اینکه حمل بر استحباب کنیم. با توجه به فعل «تنقض» که به صراحت به معنای شکستن و از بین رفتن و مانند اینها است، نمیتوان آن را به استحباب زد و اگر به استحباب بزند، شاید ناچار باشد، همه احادیثی که از مشتقات نقض استفاده کردهاند را بازبینی کند که البته احکام جالبی از آن در میآید.
حالا این را هم اضافه کنید که ابوبصیر وقتی حکم را میشنود، میگوید: «هلکنا». یعنی با حساب فرمایش شما، کلاه ما پس معرکه است، به قول معروف فاتحهمان خانده است، هلاک شدهایم. اگر قرار بود، «تنقض» و این حکم بطلان به استحباب بخورد، ولو اکیده، قاعدتا ابوبصیر نباید این اندازه دست و پایش را گم کند و نگران شود که به هلاکت و نابودی افتاده است.
۲. احتمال دوم که شاید محتملتر از قبلی باشد، حمل این روایت بر تقیه که هر چند برای حقیر محرز نیست، اما با عنایت به حدیث قبلی، خالی از وجه هم نیست، شاید عدهای از فقهای عامه در آن زمان به استناد حرف ابوهریره، حکم داده بودند که دروغ ناقض وضو است و در این صورت دروغ بستن به الله تعالی و رسولش و جانشینان ایشان، به طریق اولویت، ناقض وضو است. گفتیم که حمل روایت بر تقیه، تابع شرایط خاصی است که اگر محرز شد، میتوان آن حدیث را حمل بر تقیه کرد. مثلاً حکومت یا مردمان روی حکمی چنان حساسیت داشته باشند که جان افراد در خطر باشد، اینکه شاید چنین بوده، با شاید و ممکن است، چیزی محرز نمیشود. دیگر اینکه امام علیهالسلام،نَه تنها حکم کلی نقض وضو و صلاة را به واسطه کذب، رد میکنند و این خود نشانه تقیهای نبودن است، بلکه سخن از ائمه دارند که این به طریق اولی، حدیث را غیر تقیهای میکند. مگر کسی بگوید، وقتی امامان ما میگفتند ائمه، مرتکز مردمان و حکومت این بوده که منظور ائمه حکومتی و مانند آن است.
جمعبندی اینکه وجود شرایط تقیه بر جقیر محرز نشد، لذا این احتمال را ناچارم کنار بگذارم.
۲. احتمال سوم این است که امام علیهالسلام در صدد بیان حکم واقعی هستند. در این صورت و با عنایت به روایات قبل، باید گفت این نقض وضو به واسطه کذب بر خدا و رسولش و ائمه، مربوط به همه شرایط نیست، بلکه فقط مربوط به زمان روزه بودن فرد است. به عبارت دیگر، ناقض وضو در شرایط عادی نیست و فقط مربوط به انسان روزهدار است.
در این صورت، اصلا تعارضی بین این روایت و روایات حصر وضو نیست، کما اینکه در احادیث حضر نواقض وضو، بعضی از موارد از قلم افتاده بود و مثلا گفته شده بود: «لَیْسَ یَنْقُضُ الْوُضوءَ إلّا ما خَرَجَ مِنْ طَرَفَیْکَ الْأسْفَلَینِ» و اشارهای به نوم، آن هم با تفصیلاتش نشده که توضیح آن را عرض کردهام که اینها در تعارض با هم نیستند. البته شاید بهتر باشد بگویم، ابتداء برای عدهای متعارض به نظر میرسند و با کمی دقت، معلوم میشود که این تعارض واقعی نیست.
خلاصه اینکه استحباب منتفی است و تقیهای بودن روایت هم محرز نیست، لذا اگر احتمال دیگری مطرح نباشد، ناچاریم احتمال سوم را بپذیریم. اینگونه نَه این روایت را کنار گذاشتهایم و نَه روایت حصر نواقض وضو را. نَه خرق معنا کردهایم که انصافا اینجا، مانند خرط القتاد است و بیخود و بیدلیل، پای تقیه را وسط کشیدهایم.
درستی این احتمال سوم، هر چند کاملا واضح است، اما روایت بعدی، به شدت آن را تقویت میکند که عرض خواهم کرد.
حالا سؤالی که پیش میآید اینکه آیا دروغ بستن به الله تعالی، حضرت رسول الله و ائمه اطهار، فقط ناقض وضو و روزه در ماه مبارک رمضان است؟ یا هر روزه واجبی را شامل میشود؟ یا حتی روزههای مستحب را هم شامل میشود که اگر ما باشیم و این روایت، همه روزهها را شامل میشود.