حدیث تکمیلی 4 (حدیث 1963)

1963- 4-[1] قالَ الْمُحَقِّقُ وَ فی کِتابِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبوبٍ عَنْ خالِدٍ عَنْ أبی‌الرَّبیعِ عَنْ أبی‌عَبْدِاللهِ ع فی الْجُنُبِ یمَسُّ الدَّراهِمَ وَ فیها اسْمُ اللهِ وَ اسْمُ رَسولِهِ- قالَ لا بَأْسَ بِهِ رُبَّما فَعَلْتُ ذَلِکَ.
أقولُ: یحْتَمِلُ کَوْنُ الْمَسِّ بِحَیثُ لا تُصیبُ یدُهُ اسْمَ اللهِ وَ اسْمَ رَسولِهِ وَ یحْتَمِلُ الْحَمْلُ عَلَی الضَّرورَةِ وَ قَدْ حَمَلَهُ بَعْضُ الْأصْحابِ عَلَی الْجَوازِ وَ حَمَلَ حَدیثَ عَمّارٍ عَلَی الْکَراهیةِ[2] وَ الْأوَّلُ أحْوَطُ وَ قَدْ تَقَدَّمَ فی أبْوابِ الْوُضوءِ ما یدُلُّ عَلَی بَقیةِ مَضْمونِ الْبابِ[3].
——————————
[1]– المعتبر- 50.
[2]– ورد حدیث عمار فی الحدیث 1 من هذا الباب.
[3]– تقدم فی الباب 12 من أبواب الوضوء، و یأتی ما یدلّ علیه فی الباب 37 من أبواب الحیض.

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه یک است.
طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام غیر معتبر است.
این حدیث هم مانند حدیث قبل است، یعنی محقق حلی در قرن ششم، این حدیث را از کتابی نقل کرده‌اند که منسوب به حسن بن محبوب بوده است که او هم از خالد بن جریر از ابوالربیع الشامی روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند، مگر ابوالربیع الشامی که ثقه درجه دو است.
اگر طریق محقق به کتاب بزنطی را بدانیم و معتبر باشد، این حدیث هم معتبر درجه دو می‌شود و اگر بدانیم و معتبر نباشد، طریق این حدیث هم غیر معتبر می‌شود. اما اگر ندانیم، بسته به این است که به نظر محقق حلی اعتماد کنیم یا خیر، حدیث معتبر درجه دو یا غیر معتبر می‌شود.
من طریق محقق به این کتاب را هم نمی‌دانم، اما حضرت آقای شبیری، ظاهرا طریق این حدیث را معتبر می‌دانند.

امام صادق علیه‌السلام درباره فردی که درهم‌هایی را که نام الله و رسولش بر آن است، لمس می‌کند، فرمودند مشکلی ندارد و چه بسا خودم هم چنان کنم.
این حدیث که دیگر کاملا واضح است که درباره سکه‌هایی است که نام الله و رسولش بر آن است و نَه آن تاریخ‌چه‌ای را که بنده عرض کردم، می‌خواهد و نَه توجیه مرحوم شیخ الطائفه، ذیل روایت دوم قابل قبول است. البته ایشان این بار و برای توجیه این حدیث، مطلب دیگری دارند و چند احتمال را مطرح می‌کنند. اول این‌که شاید جوری آن سکه‌ها را می‌گیرند که دست به نام الله و رسولش برخورد نکند. دوم این‌که در صورت ضرورت بوده باشد. بعد نکته جالبی دارند که هم برای بسیاری از بزرگانی که اجماع را حجت می‌دانند، اجماع‌شکن است و هم موافق مبنا و برداشت ما. ایشان می‌فرمایند که بعضی هم اصحاب هم بر جواز آن تأکید کرده‌اند و روایت عمار را حمل بر کراهت کرده‌اند. بعد اصل حرف را می‌زنند که حکم اول، یعنی ممنوعیت لمس نام الله و رسولش، موافق احتیاط است و در نهایت هم می‌فرمایند که در ابواب وضو هم روایاتی در این‌باره هست که البته ما پیش از این بررسی کردیم.
ببینید عزیزان! حرف اصلی همین است، شیخ حر از باب احتیاط این حکم را داده و دیگرانی هم یا بنا به همین احتیاط یا به هر دلیل دیگری، از شیخ تبعیت کرده‌اند و این حکم به گونه‌ای مشهور شده است که بعضی بزرگان ادعای اجماعی بودن آن را دارند، در حالی که به تصریح مرحوم شیخ حر، بعضی از بزرگان، خلاف این فتوا داده‌اند، لذا حداقل اجماع، از انواع اجماع کل نیست.
نکته دیگراین‌که، جناب شیخ حر، اخباری هستند و اصالة الاحتیاطی، لذا رفتن سراغ احتیاط از ایشان عجیب نیست و مطابق مبنایشان پیش رفته‌اند، اما عجیب و خلاف مبنا، این است که بعضی اصولیونی که اصالة البرائة‌ای هستند، باز هم سراغ احتیاط رفته‌اند که البته این موضوع، فقط مربوط به این مورد خاص نیست و از این دست امور، در کتاب‌ها و فرمایشات ایشان، باز هم هست.
و یکی مانده به آخر این‌که اگر کسی بپذیرد که جنب می‌تواند به نام الله دست بزند، از باب اولویت می‌توانیم بگوییم که بی‌وضو هم می‌تواند، چرا که جنب، بی‌وضو هم هست.
و آخر این‌که اگر کسی این حدیث را معتبر بداند، وقتی امام علیه‌السلام، می‌فرمایند «رُبَّما فَعَلْتُ ذَلِکَ» یا شبیه همین مفهوم در روایت قبلش، یعنی من هم چه بسا این کار را بکنم. شما کاسه داغ‌تر از آش نشوید.

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه