حدیث 1018 و جمع‌بندی این باب (موقت)

1018- 2-[1] عَبْدُاللهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیری فی کِتابِ الدَّلائِلِ عَلَی ما نَقَلَهُ عَنْهُ عَلی بْنُ عیسَی فی کَشْفِ الْغُمَّةِ[2] عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلی الْوَشّاءِ قالَ: قالَ فُلانُ بْنُ مُحْرِزٍ- بَلَغَنا أنَّ أباعَبْدِاللهِ ع کانَ إذا أرادَ أنْ یعاوِدَ أهْلَهُ لِلْجِماعِ تَوَضَّأ وُضوءَ الصَّلاةِ- فَأُحِبُّ أنْ تَسْألَ أباالْحَسَنِ الثّانی ع عَنْ ذَلِکَ- قالَ الْوَشّاءُ فَدَخَلْتُ عَلَیهِ- فَابْتَدَأنی مِنْ غَیرِ أنْ أسْألَهُ فَقالَ کانَ أبوعَبْدِاللهِ ع إذا جامَعَ- وَ أرادَ أنْ یعاوِدَ تَوَضَّأ وُضوءَ الصَّلاةِ- وَ إذا أرادَ أیضاً تَوَضَّأ لِلصَّلاةِ.
أقولُ: وَ یأْتی ما یدُلُّ عَلَی ذَلِکَ فی النِّکاحِ[3].
——————————
[1]– کتاب الدلائل لم نعثر علی نسخته.
[2]– کشف الغمّة 2- 302.
[3]– یأتی ما یدلّ علی ذلک فی الباب 155 من أبواب مقدمات النکاح.

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام غیر معتبر است.
علی بن عیسی الاربلی این حدیث را از کتاب عبدالله بن جعفر الحمیری از حسن بن علی الوشاء از فلان بن محرز روایت کرده است که اولاً طریق علی بن عیسی به این کتاب معلوم نیست و ظاهرا این کتاب در اختیار کس دیگری هم نبوده است. در ضمن عبدالله بن جعفر الحمیری، معمولا با یک یا دو واسطه از حسن بن علی الوشاء روایت می‌کند و غیر این روایت موردی را سراغ ندارم که بی‌واسطه از او روایت کرده باشد. خلاصه این‌که این طریق معتبر نیست.

این حدیث هم معتبر نیست و لذا از آن می‌گذریم.
 
 
* جمع‌بندی این باب (موقت):
این دو حدیث که معتبر نبود، اما حدیث دیگری هم هست که نمی‌دانم چرا آن را در این‌جا نیاورده‌اند. تا جایی که من می‌دانم، یکی هم بیش‌تر نیست و اتفاقا در قول خودشان، به آن هم اشاره کرده‌اند، اما خود تک حدیث را نیاورده‌اند.
این حدیث، حدیث شماره 25570 است که: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإسْنادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أحْمَدَ بْنِ یَحْیَی عَنْ یَعْقوبَ بْنِ یَزیدَ (عَنْ عُثْمانَ بْنِ عیسَی عَمَّنْ ذَکَرَهُ) عَنْ أبی‌عَبْدِاللهِ ع قالَ: إذا أتَی الرَّجُلُ جاریَتَهُ ثُمَّ أرادَ أنْ یَأْتیَ الْاُخْرَی تَوَضَّأ.». البته در کتاب اصلی، یعنی تهذیب الأحکام، «عن ابن ابی‌نجران عمن رواه» آمده است که قاعدتا همین درست است.
علی ای حال! محمد بن احمد بن یحیی بن عمران، از ثقات مشروط است که مشکلی در سند حدیث ایجاد نمی‌کند. سایرین هم، همه از ثقات درجه یک هستند، مگر «من رواه» که بر مبنای ما، توثیق درجه می‌شود و می‌توانیم بگوییم که اگر کسی با جاریه‌ای هم‌بستر شد و غسل نکرد و خواست با دیگری هم‌بستر شود، وضو بگیرد. البته اگر این مورد و مشابه آن، الآن هم وجود داشته باشد.
حالا این‌جا سه سؤال مواجه هستیم.
اول این‌که آیا این امر، امر وجوبی است، تا تنزیهی؟ طبق مبنای ما که تنزیهی و استحبابی می‌شود. سایر بزرگان هم که قائل به ظهور اولیه اوامر و نواهی شارع در الزام و وجوب هستند، به دلایل مختلف، این را تنزیهی و از باب استحباب دانسته‌اند.
دوم این‌که آیا این تجدید وضو، فقط برای مورد مذکور در روایت است که ابتدا با فردی هم‌بستر شده و بعد که می‌خواهد سراغ فرد دیگری برود، بهتر است وضو بگیرد، یا اگر با فردی هم‌بستر شد و غسل نکرد و خواست با همان فرد مجددا هم‌بستر شود، خوب است که وضو داشته باشد؟ یا حتی دایره بزرگ‌تر کنیم، اگر به هر علتی جنب شد و فرصت غسل نداشت، خوب است که وضو بگیرد. بنده الآن خاطرم نیست که آیا روایت معتبری در این زمینه داریم، یا خیر، اگر داشته باشیم که باید بررسی کنیم، اما اگر نداریم، من تردید دارم که بتوان دایره این استحباب را از مورد مذکور در روایت بازتر کرد، مگر این‌که چون این وضو مستحب است و وضو گفتن هم کلا چیز خوبی است، بگوییم در همه موارد، اگر جنب شد و موقعیت غسل نداشت، خوب است وضو بگیرد. این را فعلا داشته باشید، تا ببینیم روایت دیگری داریم یا خیر.

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه