حدیث ۹۷۰

۹۷۰- ۲-[۱] وَ فی الْعِلَلِ وَ عِقابِ الْأعْمالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفّارِ عَنِ السِّنْدی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ صَفْوانَ بْنِ یحْیی عَنْ صَفْوانَ بْنِ مِهْرانَ الْجَمّالِ عَنْ أبی‌عَبْدِاللهِ ع قالَ: أُقْعِدَ رَجُلٌ مِنَ الْأحْبارِ[۲] فی قَبْرِهِ فَقیلَ لَهُ إنّا جالِدوکَ مِائَةَ جَلْدَةٍ مِنْ عَذابِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقالَ لا أُطیقُها فَلَمْ یزالوا بِهِ[۳] حَتَّی انْتَهَوْا إلَی جَلْدَةٍ واحِدَةٍ (فَقالَ لا أُطیقُها) [۴]– فَقالوا لَیسَ مِنْها بُدٌّ فَقالَ فیما تَجْلِدونّیها قالوا نَجْلِدُکَ أنَّکَ[۵] صَلَّیتَ یوْماً بِغَیرِ وُضوءٍ وَ مَرَرْتَ عَلَی ضَعیفٍ فَلَمْ تَنْصُرْهُ فَجَلَدوهُ جَلْدَةً مِنْ عَذابِ اللهِ فَامْتَلَأ قَبْرُهُ ناراً.
وَ رَواهُ فی الْفَقیهِ مُرْسَلاً[۶]
أحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَرْقی فی الْمَحاسِنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسّانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلی عَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ أبی‌نَجْرانَ عَنْ صَفْوانَ الْجَمّالِ عَنْ أبی‌عَبْدِاللهِ ع مِثْلَهُ[۷].
——————————
[۱]– علل الشرائع ۳۰۹- ۱ و عقاب الأعمال ۲۶۷- ۱.
[۲]– فی العقاب الأخیار.
[۳]– فی العلل ۳۰۹- ۱ یفعلوا.
[۴]– ما بین القوسین لیس فیهما.
[۵]– فی العلل ۳۰۹- ۱ لأنک.
[۶]– الفقیه ۱- ۵۸- ۱۳۰.
[۷]– المحاسن ۷۸- ۱.

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه یک است.
شیخ صدوق این حدیث را از محمد بن حسن بن احمد بن ولید از محمد بن حسن الصفار از سندی بن محمد از صفوان بن یحیی از ثفوان بن مهران الجمال روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
ایشان شبیه این حدیث را مرسلا نقل کرده است که مرسلات ایشان هم از قاعده کلی مرسلات خارج نیست. (مرسلات کتب اربعه)
احمد بن محمد بن خالد البرقی نیز این حدیث را از محمد بن حسان الرازی از محمد بن علی، ابوسمینه از عبدالرحمن بن ابی‌نجران از صفوان بن مهران الجمال روایت کرده است که این طریق حداقل به واسطه ضعف جدی ابوسمینه، معتبر نیست.

در این روایت آمده است که فردی از أحبار یا أخیار، در قبر قرار می‌گیرد. اگر أحبار بگوییم، پسندیدگان می‌شود و اگر أخیار بگیریم، نیکان و برگزیدگان می‌شود. خلاصه این‌که در مجموع انسان خیلی خوبی است. حالا به این فرد که فوت شده، گفته می‌شود که ما باید تو را صد تازیانه بزنیم، آن هم از تایانه‌های عذاب الهی. می‌گوید طاقت ندارم و خلاصه هی کم می‌کنند و او می‌گوید طاقت ندارم، تا نهایتا به یک تازیانه می‌رسد و باز می‌گوید که طاقت ندارم، اما ملائکه می‌گویند که از این آخری، گریز و رهایی نیست. این فرد سؤال می‌کند که چرا این یکی را باید بخورم؟ می‌گویند که تو زمانی به غیر وضو نماز خواندی و بر ضعیفی عبور کردی، اما او را یاری نکردی. پس یک تازیانه از عذاب الهی به او می‌زنند که قبرش پر از آتش می‌شود.
از این روایت معلوم می‌شود که اگر فردی، انسان خوبی باشد و در مجموع به اواهر و نواهی الهی خیلی پای‌بند باشد، طبیعتا لغزش‌هایی هم دارد و ممکن است بسیاری از این لغزش‌ها را الله تعالی به قاعده لطف خود، عفو کند یا بدیلی برای آن قرار دهد، اما بعضی چیزهای راه فرار ندارد و این نشانه اهمیت بسیار زیاد این‌ها است که در این روایت، دو مورد آن آمده است. یکی بی‌تفاوت بودن نسبت به ضعفا، خصوصا آن‌هایی که در معرض انسان قرار می‌گیرند و دیگر نماز بی‌وضو. حالا این سؤال مطرح می‌شود که آیا این دو، توأمان چنین جزایی داد، یا یکیش هم چنین است. اگر بخواهیم روی کلمات این روایت حساسیت نشان دهیم و پاسخ این سؤال را بیابیم، باید بگوییم، ظهور اولیه «و» در عطف است، مگر خلاف آن معلوم شود، لذا باید بگوییم این دو خطا، باید توأمان باشند و معلوم نیست هر کدام این ها، به تنهایی مستحق عذاب باشد و در نتیجه حرام، اما به نظر حقیر بهتر است وارد این حساسیت‌های لغوی نشویم و کلیت مطلب را ببینیم که هر دو این‌ها از نظر شارع مقدس که به زبان معصوم علیه‌السلام، جاری شده است، بسیار خطا و خطای بسیار بزرگ است.

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه