حدیث 750
750- 7-[1] وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أبیعُمَیرٍ عَنْ حَنانِ بْنِ سَدیرٍ قالَ: سَمِعْتُ رَجُلاً سَألَ أباعَبْدِاللهِ ع- فَقالَ إنّی رُبَّما بُلْتُ فَلا أقْدِرُ عَلَی الْماءِ وَ یشْتَدُّ ذَلِکَ عَلَی فَقالَ إذا بُلْتَ وَ تَمَسَّحْتَ فَامْسَحْ ذَکَرَکَ بِریقِکَ فَإنْ وَجَدْتَ شَیئاً فَقُلْ هَذا مِنْ ذاکَ[2].
وَ رَواهُ الْکُلَینی عَنْ عَلی بْنِ إبْراهیمَ عَنْ أبیهِ عَنْ حَنانِ بْنِ سَدیرٍ[3]
وَ رَواهُ الصَّدوقُ بِإسْنادٍ عَنْ حَنانِ بْنِ سَدیرٍ قالَ: سَألْتُ أباعَبْدِاللهِ ع وَ ذَکَرَ مِثْلَهُ[4].
وَ بِإسْنادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أحْمَدَ بْنِ یحْیی عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ سَعیدٍ مِثْلَهُ[5].
أقولُ: ینْبَغی أنْ یکونَ الْمَسْحُ بِالرّیقِ فی غَیرِ مَحَلِّ النَّجاسَةِ لِئَلّا تَتَعَدَّی.
——————————
[1]– التهذیب 1- 353- 1050.
[2]– الوجه فی حدیث سماعة و حنان، أن البواطن لا تنجس لما یأتی، و أن ملاقاة البلل الطاهر من المخرج غیر متیقنة غالبا، و هو طاهر غیر ناقض للطهارة فلا باس به مع احتماله التقیة (منه قده).
[3]– الکافی 3- 20- 4.
[4]– الفقیه 1- 69- 160.
[5]– التهذیب 1- 348- 1022.
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام معتبر درجه یک است.
شیخ الطائفه این حدیث را به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به حسین بن سعید الاهوازی که معتبر درجه یک است، از محمد بن ابیعمیر از حنان بن سدیر روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
ثقةالاسلام الکلینی هم شبیه این حدیث را از علی بن ابراهیم القمی از پدرش از حنان بن سدیر روایت کرده است که اینها هم از ثقات درجه یک هستند.
شیخ صدوق این حدیث را به طریق خود در الفقیه به حنان بن سدیر که معتبر درجه یک است، روایت کرده است.
شیخ الطائفه این حدیث را به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به محمد بن احمد بن یحیی بن عمران که معتبر درجه یک است، از احمد بن محمد بن عیسی از حسین بن سعید الاهوازی روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
* * *
علامه مجلسی: حسن أو موثق (مر). موثق (مل).
* * *
مجلسی اول: موثق … (رو).
این روایت، از آن روایتهای خیلی جالب است و که ضمن تأیید نظر حقیر، به خوبی نشان میدهد که اسلام تا چه اندازه به دنبال سهلگیری بوده و اینکه افراد به مشقت نیفتند.
در این حدیث آمده است که فردی از امام صادق علیهالسلام سؤال میکند که پیش میآید که میخواهم بول کند، اما دسترسی به آب ندارم و در تنگنا و سختی هم هستم، یعنی نمیتوانم بول خود را نگهدارم. امام علیهالسلام در جواب میفرمایند که هنگامی که بول کردی و مسحش کردی، یعنی بول سر آلت را پاک کردی، آلتت را به آن دهانت آغشته کن که اگر چیزی یافتی، بگویی آن آب دهان بوده است.
میبینیم که امام علیهالسلام، با یک راهکار ساده، طرف را از دردسر طهارت و وضو و همه چیز نجات میدهند.
هر چند راوی سؤال را بر اساس شرایط خاص مطرح میکند، اما از فرمایش امام میتوان راهکاری کلی پیدا کرد. چه آب بود و چه نبود، هر وقت ادرار کردی، آت تناسلی یا لباس را بهگونهای خیس کن که موجب تردید شود که آیا خیسی از آب بوده یا ادارار یا هر چیز دیگری، حالا که شک داشتی، اصالة الطهارة و اصالة البرائة و مانند اینها به کمک میآیند و نَه نگران نجس و پاکی میشوی و نَه نقض وضو و نه چیز دیگری. راحت راحت. اینها نشان میدهد که هر چند اسلام تکالیفی دارد، اما نظرش به سهل کردن تکلیف است و دنبال بهانهای است که تکلیف را سهلتر کند.