حدیث 726
726- 2-[1] وَ عَنْهُ عَنْ أبیهِ عَنْ حَمّادٍ عَنْ حَریزٍ عَنْ زُرارَةَ عَنْ أبیعَبْدِاللهِ ع[2] قالَ: إنْ سالَ مِنْ ذَکَرِکَ شَیءٌ مِنْ مَذْی أوْ وَدْی وَ أنْتَ فی الصَّلاةِ فَلا تَغْسِلْهُ وَ لا تَقْطَعْ لَهُ الصَّلاةَ وَ لا تَنْقُضْ لَهُ الْوُضوءَ وَ إنْ بَلَغَ عَقِبَیکَ فَإنَّما ذَلِکَ بِمَنْزِلَةِ النُّخامَةِ وَ کُلُّ شَیءٍ خَرَجَ مِنْکَ بَعْدَ الْوُضوءِ فَإنَّهُ مِنَ الْحَبائِلِ[3] أوْ مِنَ الْبَواسیرِ وَ لَیسَ بِشَیءٍ فَلا تَغْسِلْهُ مِنْ ثَوْبِکَ إلّا أنْ تَقْذَرَهُ.
وَ رَواهُ الشَّیخُ بِإسْنادِهِ عَنِ الْحُسَینِ بْنِ سَعیدٍ عَنْ حَمّادٍ عَنْ حَریزٍ عَنْ زَیدٍ الشَّحّامِ وَ زُرارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أبیعَبْدِاللهِ ع نَحْوَهُ[4]
وَ رَواهُ الصَّدوقُ فی الْعِلَلِ عَنْ أبیهِ عَنْ عَلی بْنِ إبْراهیمَ عَنْ أبیهِ[5]
وَ الَّذی قَبْلَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفّارِ عَنْ إبْراهیمَ بْنِ هاشِمٍ عَنِ ابْنِ أبیعُمَیرٍ مِثْلَهُ[6].
——————————
[1]– الکافی 3- 39- 1.
[2]– فی نسخة العلل 296- 3″ عن أبیجعفر (علیهالسلام)” (منه قده).
[3]– حبائل الذکر- عروقه (لسان العرب 11- 136).
[4]– التهذیب 1- 21- 52 و الاستبصار 1- 94- 305. و فیهما إلی قوله- من الحبائل.
[5]– علل الشرائع 295- 1.
[6]– علل الشرائع 296- 3.
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام معتبر درجه یک است.
ثقةالاسلام الکلینی این حدیث را از علی بن ابراهیم القمی از پدرش از حماد بن عیسی از حریز بن عبدالله از زراره بن اعین روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
شیخ الطائفه هم شبیه این حدیث را به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به حسین بن سعید الاهوازی که معتبر درجه یک است، از حماد بن عیسی از حریز بن عبدالله از زید الشحام و زراره بن اعین و محمد بن مسلم روایت کرده است که اینها هم از ثقات درجه یک هستند.
شیخ صدوق این حدیث را از پدرش از علی بن ابراهیم القمی به باقی سند روایت کرده است.
* * *
علامه مجلسی: حسن (مر). صحیح (مل).
این حدیث هم به نوعی در بیان حدیث قبل است، اما توضیح بیشتری دارد و در مورد «ودی» هم صحبت میکند. اما نکات این روایت؛
1. اول ببینیم «ودی» چیست؟ ودی، عبارت است از همان مایعاتی پروستاتی که به دلایلی مختلف از بدن خارج میشوند و دلیل خاصی که انسان در آن لحظه درک کند ندارد. البته هر اتفاقی در بدن، دلیل دارد، اما این دلایل گاهی در لحظه برای انسان محسوس است و گاهی محسوس نیست. محل خروج ادرار یا منی ناشی از هیجان جنسی، محسوس است، اما در مورد ودی، چیز خاصی محسوس نیست. این مایع گاهی شفاف است و گاهی سفید رنگ.
2. این مایع در اصل همان ترشحات غدد پروستاتی هستند که گاهی از نوک آلت مرد خارج میشوند. در اینجا هم باید گفت همواره مقداری ادرار در مسیر بین مثانه و نوک آلت هست که اگر استبراء از ادرار نشده باشد، این مقدار کمی بیشتر است، اما چنین نیست که با استبراء، تمامی آن تخلیه شود. پس با ذرات اولیه ودی هم، همیشه مقداری ذرات ادرار هست، اما بنا به دستور امام علیهالسلام، معلوم میشود که مانند مذی، به این هم نباید توجه کرد و نَه ناقض وضو است و نَه مبطل نماز.
3. حتی امام علیهالسلام تأکید میکنند که اگر مقدار ودی و مذی، زیاد هم بود، ناقض وضو و مبطل نماز نیست. از کجا معلوم شد، از عبارت «و إن بلغ عقبیک» که در بعضی نسخ هم «عقیبک» آمده است. یعنی حتی اگر به پشت یا پاشنه دو پایت رسید و این کنایه از این است که حتی اگر زیاد هم بود، نَه وضویت خراب میشود و نَه نماز را قطع کن.
4. اینکه میگوید به منزله نخامه یا همان آب بینی است، ضرب المثلی عربی است. یعنی بیارزش است و نباید به آن توجه کرد.
5. در پایان هم میفرمایند که آنچه بعد از وضو از تو خارج شد، از رگها است یا از بواسیر است و خلاصه چیزی نیست و شستن لباس نمیخواهد، مگر اینکه آن را آلودگی به حساب آوری.
6. بواسیر، یا به تعبیر خارجی، هموروئید، گشاد شدن رگهای وریدی محل خروح غائط است که به خروج غائط کمک میکند و تورم و التهاب آنها، نوعی بیماری مشهور است.خاطرم هست که هموروئید، هم داخلی داشت و هم خارجی که هم دقیق خاطرم نیست و باید نوشتههایم را مرور کنم و هم فعلا به بحث ما ربطی ندارد.
7. خلاصه اینکه امام علیهالسلام علاوه بر حکم مذی و ودی، حکم ترشحات ناشی از التهاب بواسیر را بیان میفرمایند.
8. اگر دوستان خواستند روزی روی احکام استبراء کار کنند، هم توضیحات حقیر را درباره وجود ذرات بول، بعد از استبراء، در مجرای ادرار و خارج شدن آنها همراه مایع پروستاتی که تحت عنوان مذی و ودی و غیر اینها نامگذاری شدهاند، مد نظر داشته باشند و هم این روایت معتبر را که امام علیهالسلام فرمودند، هر چیزی، دقت بفرمایید که فرمودند هر چیزی بعد از وضو از تو خارج شد، مطمئنا از حبایل و بواسیر است و چیزی نیست و لازم نیست لباست را بشویی، مگر آلودگی در آن باشد. قبلش هم که گفته بودند، ناض وضو نیست.