حدیث 694
694- 8-[1] وَ بِإسْنادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلی بْنِ مَحْبوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَینِ عَنْ عُثْمانَ بْنِ عیسَی عَنْ أبیهِلالٍ قالَ: سَألْتُ أباعَبْدِاللهِ ع أ ینْقُضُ الرُّعافُ وَ الْقَیءُ وَ نَتْفُ الْإبْطِ الْوُضوءَ فَقالَ وَ ما تَصْنَعُ بِهَذا هَذا قَوْلُ الْمُغیرَةِ بْنِ سَعیدٍ لَعَنَ اللهُ الْمُغیرَةَ- یجْزیکَ مِنْ الرُّعافِ وَ الْقَیءِ أنْ تَغْسِلَهُ وَ لا تُعیدُ الْوُضوءَ.
——————————
[1]– التهذیب 1- 349- 1026.
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام معتبر درجه دو است.
شیخ الطائفه این حدیث را به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به محمد بن علی بن محبوب که معتبر درجه یک است، از محمد بن حسین بن ابیالخطاب از عثمان بن عیسی از ابوهلال روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند، مگر نفر آخر که از ثقات درجه دو است.
* * *
علامه مجلسی: مجهول (مل).
«نتف» به معنای کندن است و «الإبط»، به موی زیر بغل میگویند. راوی سؤال میکند که آیا خوندماغ و استفراغ و کندن یا ازاله موی زیر بغل، ناقض وضو است. امام علیه السلام هم میفرمایند که تو را چه به این کارها، این قول مغیره بن سعید است که الله او را لعن کند. کافی است که خوندماغ و استفراغ را شست و شو کنی و اعاده وضو لازم نیست. این نتف الإبط، این وسط جالب است که چگونه به ذهن مغیره بن سعید رسیده است.
میگویند مغیره بن سعید، ابتدا از اصحاب امام باقر علیهالسلام بود، اما بعد منحرف شد. بعضی گفتهاند متمایل به نفس زکیه شد و بعضی گفتهاند که بعد از شهادت امام باقر علیهالسلام، ابتدا ادعای بابیت و سپس ادعای نبوت کرد و امام باقر را کسی دانست که الله تعالی در او حلول کرده است و خود او نبی ایشان است. میگویند بعد مدتی ادعای الوهیت هم کرد. بعضی گفتهاند قیام کرد و به دست حاکم اموی کوفه کشته شد و بعضی گفتهاند به جهت عقایدش کشته شد. اگر کسی بخواهد زندگی او را کار کند، طبیعتاً باید همه گزارشهای تاریخی و روایی پیرامون او را جمعکند و معتبر را غیر از معتبر جدا کند و ببیند با معتبرها به چه میرسد. اما آنچه قطعی است اینکه ولو بعضی از گزارشها بر ضد او معتبر نباشد، روایات معتدد معتبری بر ضد او وجود دارد که در بعضی از آنها، او را کذاب، جاعل حدیث و حتی افاک اثیم، یعنی گوینده دروغهای بزرگ گناهکار معرفی کردهاند. من حتی دلیل معتبری بر این نیافتم که او را جزء ثقات مقید یا همان مشروط قرار دهم و بگویم در ابتدا ثقه بوده است و بعد منحرف شده است، لذا کلا او را در نقل حدیث هم ضعیف میدانم.
علی ای حال! آنهچه مهم است اینکه عقائد باطلی داشت، کذاب، جاعل حدیث و افاک اثیم بود و او و یارانش کتابهای اصحاب امام ائمه علیهمالسلام را میگرفتند و نسخهبرداری کرده و به دیگران میدادند، اما مطالب باطل خود را هم میان آن قرار میدادند.