حدیث 8607

(8607) الأمالی للطوسی (ص 559): وَ عَنْهُ قالَ أخْبَرَنا جَماعَةٌ عَنْ أبی‌الْمُفَضَّلِ قالَ حَدَّثَنا عَبْدُالرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیْدِاللهِ الْعَرْزَمیُّ عَنْ أبیهِ عَنْ عُثْمانَ أبی‌الْیَقْظانِ عَنْ أبی‌عُمَرَ زاذانَ قالَ: «لَمّا وادَعَ الْحَسَنُ بْنُ عَلیٍّ علیهماالسلام مُعاویَةَ، صَعِدَ مُعاویَةُ الْمِنْبَرَ وَ جَمَعَ النّاسَ. فَخَطَبَهُمْ وَ قالَ: «إنَّ الْحَسَنَ بْنَ عَلیٍّ رَآنی لِلْخِلافَةِ أهْلاً وَ لَمْ یَرَ نَفْسَهُ لَها أهْلاً» وَ کانَ الْحَسَنُ علیه‌السلام أسْفَلَ مِنْهُ بِمِرْقاةٍ. فَلَمّا فَرَغَ مِنْ کَلامِهِ، قامَ الْحَسَنُ علیه‌السلام. فَحَمِدَ اللهَ (تَعالَی) بِما هُوَ أهْلُهُ. ثُمَّ ذَکَرَ الْمُباهَلَةَ، فَقالَ: «فَجاءَ رَسولُ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله مِنَ الْأنْفُسِ بِأبی وَ مِنَ الْأبْناءِ بی وَ بِأخی وَ مِنَ النِّساءِ بِأُمّی وَ کُنّا أهْلَهُ وَ نَحْنُ لَهُ وَ هُوَ مِنّا وَ نَحْنُ مِنْهُ وَ لَمّا نَزَلَتْ آیَةُ التَّطْهیرِ، جَمَعَنا رَسولُ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله فی کِساءٍ لِأُمِّ سَلَمَةَ رضی‌الله‌عنه خَیْبَریٍّ، ثُمَّ قالَ: «اللّهُمَّ! هَؤُلاءِ أهْلُ بَیْتی وَ عِتْرَتی، فَأذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهیراً». فَلَمْ یَکُنْ أحَدٌ فی الْکِساءِ غَیْری وَ أخی وَ أبی وَ أُمّی وَ لَمْ یَکُنْ أحَدٌ یُجْنِبُ فی الْمَسْجِدِ وَ یولَدُ لَهُ فیهِ إلّا النَّبیُّ صلی‌الله‌علیه‌وآله وَ أبی، تَکْرِمَةً مِنَ اللهِ (تَعالَی) لَنا وَ تَفْضیلاً مِنْهُ لَنا وَ قَدْ رَأیْتُمْ مَکانَ مَنْزِلِنا مِنْ رَسولِ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله وَ أمَرَ بِسَدِّ الْأبْوابِ، فَسَدَّها وَ تَرَکَ بابَنا. فَقیلَ لَهُ فی ذَلِکَ، فَقالَ: «أما إنّی لَمْ أسُدَّها وَ أفْتَحُ بابَهُ وَ لَکِنَّ اللهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) أمَرَنی أنْ أسُدَّها وَ أفْتَحَ بابَهُ.» وَ إنَّ مُعاویَةَ زَعَمَ لَکُمْ أنّی رَأیْتُهُ لِلْخِلافَةِ أهْلاً وَ لَمْ أرَ نَفْسی لَها أهْلاً. فَکَذَبَ مُعاویَةُ. نَحْنُ أوْلَی النّاسِ بِالنّاسِ فی کِتابِ اللهِ وَ عَلَی لِسانِ نَبیِّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله وَ لَمْ نَزَلْ أهْلَ الْبَیْتِ مَظْلومینَ مُنْذُ قَبَضَ اللهُ (تَعالَی) نَبیَّهُ صلی‌الله‌علیه‌وآله. فَاللهُ بَیْنَنا وَ بَیْنَ مَنْ ظَلَمَنا حَقَّنا وَ تَوَثَّبَ عَلَی رِقابِنا وَ حَمَلَ النّاسَ عَلَیْنا وَ مَنَعَنا سَهْمَنا مِنَ الْفَیْءِ وَ مَنَعَ أُمَّنا ما جَعَلَ لَها رَسولُ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله وَ أُقْسِمُ بِاللهِ! لَوْ أنَّ النّاسَ بایَعوا أبی حینَ فارَقَهُمُ رَسولُ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله، لَأعْطَتْهُمُ السَّماءُ قَطْرَها وَ الْأرْضُ بَرَکَتَها وَ ما طَمِعْتَ فیها یا مُعاویَةُ! فَلَمّا خَرَجَتْ مِنْ مَعْدِنِها، تَنازَعَتْها قُرَیْشٌ بَیْنَها. فَطَمِعَتْ فیها الطُّلَقاءُ وَ أبْناءُ الطُّلَقاءِ، أنْتَ وَ أصْحابُکَ وَ قَدْ قالَ رَسولُ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله: «ما وَلَّتْ أُمَّةٌ أمْرَها رَجُلاً وَ فیهِمْ مَنْ هُوَ أعْلَمُ مِنْهُ، إلّا لَمْ یَزَلْ أمْرُهُمْ یَذْهَبُ سَفالاً حَتَّی یَرْجِعوا إلَی ما تَرَکوا.» وَ قَدْ تَرَکَتْ بَنو إسْرائیلَ هارونَ وَ هُمْ یَعْلَمونَ أنَّهُ خَلیفَةُ موسَی علیه‌السلام فیهِمْ وَ اتَّبَعوا السّامِریَّ وَ قَدْ تَرَکَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ أبی وَ بایَعوا غَیْرَهُ وَ قَدْ سَمِعوا رَسولَ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله یَقولُ: «أنْتَ مِنّی بِمَنْزِلَةِ هارونَ مِنْ موسَی إلّا النُّبُوَّةَ» وَ قَدْ رَأوْا رَسولَ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله نَصَبَ أبی یَوْمَ غَدیرِ خُمٍّ وَ أمَرَهُمْ أنْ یُبَلِّغَ الشّاهِدُ مِنْهُمْ الْغائِبَ وَ قَدْ هَرَبَ رَسولُ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله مِنْ قَوْمِهِ وَ هُوَ یَدْعوهُمْ إلَی اللهِ (تَعالَی) حَتَّی دَخَلَ الْغارَ وَ لَوْ وَجَدَ أعْواناً، ما هَرَبَ وَ قَدْ کَفَّ أبی یَدَهُ حینَ ناشَدَهُمْ وَ اسْتَغاثَ، فَلَمْ یُغَثْ. فَجَعَلَ اللهُ هارونَ فی سَعَةٍ حینَ اسْتَضْعَفوهُ وَ کادوا یَقْتُلونَهُ وَ جَعَلَ اللهُ النَّبیَّ صلی‌الله‌علیه‌وآله فی سَعَةٍ حینَ دَخَلَ الْغارَ وَ لَمْ یَجِدْ أعْواناً وَ کَذَلِکَ أبی وَ أنا فی سَعَةٍ مِنَ اللهِ حینَ خَذَلَتْنا الْأُمَّةُ وَ بایَعوکَ یا مُعاویَةُ! وَ إنَّما هیَ السُّنَنُ وَ الْأمْثالُ، یَتْبَعُ بَعْضُها بَعْضاً. أیُّها النّاسُ! إنَّکُمْ لَوِ الْتَمَسْتُمْ فیما بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ أنْ تَجِدوا رَجُلاً وَلَدَهُ نَبیٌّ، غَیْری وَ أخی، لَمْ تَجِدوهُ وَ إنّی قَدْ بایَعْتُ هَذا وَ «إنْ أدْری لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إلی حینٍ».»»

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام، معتبر درجه دو است.
شیخ‌الطائفه این حدیث را از جماعتی از ابوالمفضل الشیبانی از عبدالرحمن بن محمد بن عبیدالله العزرمی از پدرش از عثمان، ابوالیقظان که در بعضی نسخ عمار، ابوالیقظان نوشته شده است، از ابوعمر، راذان روایت کرده است که ابوالیقظان، شناسایی نشد و ابتداء در حکم مجهول است، اما به واسطه محمد بن عبیدالله العزرمی، توثیق درجه دو می‌شود. ابوالمفضل الشیبانی نیز از ثقات مشروطی است که البته مشکلی در این‌جا ایجاد نمی‌کند. جماعت مشایخ شیخ‌الطائفه هم، هر چند ابتداء مجهول هستند، اما اولاً به واسطه شیخ‌الطائفه، توثیق درجه دو می‌شوند و ثانیاً ، بعید نیست نشان از شهرت روایت، ولو شهرت نسبی در زمان شیخ‌الطائفه باشد. سایرین هم از ثقات درجه یک هستند.

ابوعمر راذان روایت کرد: «هنگامی که وداع کرد حسن بن علی علیهماالسلام معاویه را، معاویه بر منبر بالا رفت و مردم را جمع کرد. پس بر آن‌ها خطبه خواند و گفت: «همانا حسن بن علی مرا برای خلافت اهل دیده و خودش را برای آن اهل ندیده است و حسن علیه‌السلام پله‌ای پایین‌تر از او بود. پس هنگامی که از کلامش فارغ شد، حسن علیه‌السلام برخاست. پس الله (تعالی) را حمد کرد آن‌گونه که او اهل آن است. سپس ذکر (ماجرای) مباهله کرده، پس فرمودند: «رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله از نفس‌ها، پدرم و از فرزندان من و برادرم و از زنان، مادرم را آورد و ما اهل او بودیم و ما برای او بودیم و او از ما بود و ما از او بودیم و هنگامی که آیه تطهیر نازل شد، جمع کرد ما را رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله در کساء خیبری ام سلمه رضی‌الله‌عنه، سپس فرمودند: «بارالها! آن‌ها اهل بیت من و عترت من هستند، پس ببر از آن‌ها رجس را و پاکیزشان کن، پاکیزه‌کردنی». پس احدی غیر از من و برادرم و پدرم و مادرم نبود و احدی نبود در مسجد جنب شود و تولدی باشد برای او در آن مگر نبی صلی‌الله‌علیه‌وآله و پدرم، تکریمی از (جانب) الله (تعالی) برای ما و برتری از (جانب) او برای ما و دیده‌اید جایگاه ما را از رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله و (این‌که) امر کرد به بسته شدن درب‌ها، پس بست آن‌ها را و رها کرد درب حجره ما را. پس گفته شد به ایشان درباره آن، پس فرمودند: «آگاه باشید که همانا من آن‌ها را نبسته‌ام و درب (حجره) او را باز نگذاشته‌اند، بلکه الله (عزو جل) مرا امر کرد که آن‌ها ببندم و باز گزارم درب (حجره) او را.» و همانا معاویه گمان کرد برای شما که همانا من او را برای خلافت اهل دیدم و برای خودم اهلیتی برای آن ندیده‌ام. پس دروغ گفت معاویه. ما شایسته‌ترین مردم به مردم در کتاب الله و بر زبان نبی‌اش صلی‌الله‌علیه‌وآله هستیم و هم‌چنان از زمانی که الله (تعالی) نبی‌اش صلی‌الله‌علیه‌وآله را قبض (روح) کرد مظلوم قرار گرفته‌ایم. پس الله (داور) بین ما و بین کسانی است که ظلم کردند ما را (در) حقمان و جهاندند بر گرده ما و حمل کردند مردم را بر ما و منع کردند سهم ما را از فیء و منع کردند مادر ما را در آن‌چه رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله بر او قرار داده بود و قسم می‌خورم به الله! چنان‌چه مردم بیعت می‌کردند با پدرم هنگامی که ترک کرد آن‌ها را رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله، قطعاً آسمان باران (رحمتش) را به آن‌ها عطا می‌کرد و زمین برکت‌هایش و آن‌چه طلوع کرده‌ای در آن ای معاویه! پس هنگامی که خارج شد از معدن آن، منازعه کردند قریش آن را بین خود. پس طمع کردند در آن طُلقاء و فرزندان طُلقاء، تو و یارانت، در حالی که رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده است: «ولایت نپذیرد امر امتی را فردی، در حالی که کسی اعلم از او در آن‌ها باشد، مگر که همواره کارشان به پستی می‌رود تا باز گردند به سوی آن‌چه ترک کردند.» و ترک کردند بنی‌اسرائیل هارون را در حالی که آن‌ها می‌دانستند که او جانشین موسی علیه‌السلام در آن‌ها است و تبعیت کردند سامری را و ترک کردند این امت پدر مرا و بیعت کردند غیر او را، در حالی که شنیده‌اند رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرمود: «تو از من به منزله هارون از موسی است،‌مگر نبوت» و دیده‌اند رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله نصب کرد پدر مرا روز غدیر و آنها را امر کرد که ابلاغ کند شاهد از آن‌ها غایب را و فرار کرده است رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله از قومش در حالی که دعوت می‌کرد آن‌ها را به سوی الله (تعالی) تا داخل غار شدند و چنان‌چه یارانی یافته بود، فرار نکرده بود و نگه داشته بود پدرم دستش را هنگامی که مناشده کرد آن‌ها را و طلب یاری کرد، پس یاری هرگز نشد. پس قرار داد الله هارون را در وسعتی هنگامی که او را ضعیف کردند و نزدیک بود که بکشندش و قرار داد الله نبی‌اش صلی‌الله‌علیه‌وآله را در وسعتی هنگامی که داخل غار شد و یارانی نیافته بود و همین‌گونه پدرم و من در وسعتی از الله هستیم تا رها کردند ما را امت و بیعت کردند تو را ای معاویه! و این است و جز این نست که آن‌ها سنت‌ها و مثل‌هایی است که تبعیت می کند بعض آن‌ها بعض (دیگر) را. ای مردم! همانا شما اگر جست و جو کنید در آن‌چه بین مشرق و مغرب است که بیابید فردی را که زاده باشد او را نبی، غیر من و برادرم، او را نخواهید یافت و همانا من بیعت کرده‌ام این را و «إنْ أدْری لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إلی حینٍ».»»

کلیدواژه‌ها:

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه