حدیث 8258
(8258 و 8260) الکافی (ح 15244)، کمال الدین (ج 2، ص 523) و الأمالی للصدوق (ص 511): عِدَّةٌ مِنْ أصْحابِنا عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ بَعْضِ أصْحابِنا عَنْ أبیعَبْدِاللهِ علیهالسلام قالَ: «عاشَ نوحٌ علیهالسلام ألْفَیْ سَنَةٍ وَ ثَلاثَمِائَةِ سَنَةٍ، مِنْها ثَمانُمِائَةٍ وَ خَمْسینَ سَنَةً قَبْلَ أنْ یُبْعَثَ وَ ألْفُ سَنَةٍ إلّا خَمْسینَ عاماً وَ هُوَ فی قَوْمِهِ یَدْعوهُمْ وَ خَمْسُمِائَةِ عامٍ بَعْدَ ما نَزَلَ مِنَ السَّفینَةِ وَ نَضَبَ الْماءُ. فَمَصَّرَ الْأمْصارَ وَ أسْکَنَ وُلْدَهُ الْبُلْدانَ. ثُمَّ إنَّ مَلَکَ الْمَوْتِ جاءَهُ وَ هُوَ فی الشَّمْسِ. فَقالَ: «السَّلامُ عَلَیْکَ.» فَرَدَّ عَلَیْهِ نوحٌ علیهالسلام. قالَ: «ما جاءَ بِکَ؟ یا مَلَکَ الْمَوْتِ!» قالَ: «جِئْتُکَ لِأقْبِضَ روحَکَ.» قالَ: «دَعْنی أدْخُلْ مِنَ الشَّمْسِ إلَی الظِّلِّ؟» فَقالَ لَهُ: «نَعَمْ!» فَتَحَوَّلَ، ثُمَّ قالَ: «یا مَلَکَ الْمَوْتِ! کُلُّ ما مَرَّ بی مِنَ الدُّنْیا، مِثْلُ تَحْویلی مِنَ الشَّمْسِ إلَی الظِّلِّ. فَامْضِ لِما أُمِرْتَ بِهِ.» فَقَبَضَ روحَهُ علیهالسلام.»
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام معتبر درجه یک است.
ثقةالاسلام الکلینی این حدیث را از عدة من اصحابنا از احمد بن محمد که یا ابن عیسی الاشعری است و یا ابن خالد البرقی، از علی بن حکم از بعض اصحابنا که این فرد یا افراد اخیر، ابتداء مجهول هستند، اما یه واسطه علی بن حکم توثیق درجه دو میشوند. احمد البرقی هم از ثقات مشروطی است که البته مشکلی در اینجا ایجاد نمیکند و سایرین از ثقات درجه یک هستند.
شیخ صدوق نیز شبیه این حئیث را از احمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی از علی بن ابراهیم القمی از پدرش از علی بن حکم از هشام بن سالم روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
* * *
علامه مجلسی: مرسل.
ابوعبدالله (امام صادق) علیهالسلام فرمودند: «نوح علیهالسلام دوهزار و سیصد سال زندگی کرد. از آن هشتصد و پنجاه سال قبل آنکه مبعوث شود و هزار سال، پنجاه سال کم در حالی که او میان قومش آنها را دعوت میکرد و پانصد سال بعد آنکه از سفینه فرود آمد و آب فرو رفت. پس شهرها را ساخت و فرزندانش را در شهرها ساکن کرد. سپس همانا ملک الموت نزد او آمد در حالی که در آفتاب بود. پس گفت: «سلام بر تو.» پس نوح علیهالسلام جوابش را داد. گفت: «برای چه آمدهای؟ ای ملک الموت!» گفت: «نزد تو آمدهام تا روحت را قبض کنم.» گفت: «رها میکنی مرا تا از آفتاب به سوی سایه داخل شوم؟» پس به او گفت: «آری!» پس جابهجا شد، سپس گفت: «ای ملک الموت! تمام آنچه بر من گذشت از دنیا، مانند جابهجا شدنم ار آفتاب به سوی سایه بود. پس انجام بده آنچه را به آن امر شدهای.»»