حدیث 5443

(5443) کفایة الأثر (ص 266): حَدَّثَنا أحْمَدُ بْنُ إسْماعیلَ قالَ حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنُ هَمّامٍ عَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَریِّ عَنْ موسَی بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ قالَ: «کُنْتُ عِنْدَ الصّادِقِ علیه‌السلام إذْ أتاهُ شَیْخٌ کَبیرٌ، قَدِ انْحَنَی، مُتَّکِئاً عَلَی عَصاهُ. فَسَلَّمَ، فَرَدَّ أبوعَبْدِاللهِ علیه‌السلام الْجَوابَ. ثُمَّ قالَ: «یا ابْنَ رَسولِ اللهِ! ناوِلْنی یَدَکَ، أُقَبِّلْها.» فَأعْطاهُ یَدَهُ، فَقَبَّلَها. ثُمَّ بَکَی. فَقالَ أبوعَبْدِاللهِ علیه‌السلام: «ما یُبْکیکَ یا شَیْخُ؟!» قالَ: «جُعِلْتُ فِداکَ! أقَمْتُ عَلَی قائِمِکُمْ مُنْذُ مِائَةِ سَنَةٍ. أقولُ هَذا الشَّهْرَ وَ هَذِهِ السَّنَةَ وَ قَدْ کَبِرَتْ سِنّی وَ دَقَّ عَظْمی وَ اقْتَرَبَ أجَلی وَ لا أرَی ما أُحِبُّ. أراکُمْ معتلین [مُقَتَّلینَ] مُشَرَدّینَ وَ أرَی عَدُوَّکُمْ یَطیرونَ بِالْأجْنِحَةِ. فَکَیْفَ لا أبْکی؟» فَدَمَعَتْ عَیْنا أبی‌عَبْدِاللهِ علیه‌السلام، ثُمَّ قالَ: «یا شَیْخُ! إنْ أبْقاکَ اللهُ حَتَّی تَرَی قائِمَنا، کُنْتَ مَعَنا فی السَّنامِ الْأعْلَی وَ إنْ حَلَّتْ بِکَ الْمَنیَّةُ، جِئْتَ یَوْمَ الْقیامَةِ مَعَ ثَقَلِ مُحَمَّدٍ صلی‌الله‌علیه‌وآله وَ نَحْنُ ثَقَلُهُ. فَقالَ صلی‌الله‌علیه‌وآله: «إنّی مُخَلِّفٌ فیکُمُ الثَّقَلَیْنِ. فَتَمَسَّکوا بِهِما لَنْ تَضِلّوا. کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی أهْلَ بَیْتی.»» فَقالَ الشَّیْخُ: «لا أُبالی بَعْدَ ما سَمِعْتُ هَذا الْخَبَرَ؟» قالَ: «یا شَیْخُ! إنَّ قائِمَنا یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ الْحَسَنِ وَ الْحَسَنُ یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ عَلیٍّ وَ عَلیٌّ یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدٌ یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ عَلیٍّ وَ عَلیٌّ یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ ابْنی هَذا وَ أشارَ إلَی موسَی علیه‌السلام وَ هَذا خَرَجَ مِنْ صُلْبی. نَحْنُ اثْنا عَشَرَ، کُلُّنا مَعْصومونَ مُطَهَّرونَ.» فَقالَ الشَّیْخُ: «یا سَیِّدی! بَعْضُکُمْ أفْضَلُ مِنْ بَعْضٍ؟» قالَ: «لا! نَحْنُ فی الْفَضْلِ سَواءٌ وَ لَکِنْ بَعْضُنا أعْلَمُ مِنْ بَعْضٍ.» ثُمَّ قالَ: «یا شَیْخٌ! وَ اللهِ! لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیا إلّا یَوْمٌ واحِدٌ، لَطَوَّلَ اللهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ حَتَّی یَخْرُجَ قائِمُنا أهْلَ الْبَیْتِ. ألا! وَ إنَّ شیعَتَنا یَقَعونَ فی فِتْنَةٍ وَ حَیْرَةٍ فی غَیْبَتِهِ. هُناکَ یُثْبِتُ عَلَی هُداهُ الْمُخْلَصینَ. اللّهُمَّ! أعِنْهُمْ عَلَی ذَلِکَ.»»

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه دو است.
علی بن محمد الخزاز از احمد بن اسماعیل السلیمانی از محمد بن همام از هبدالله بن جعفر الحمیری از موسی بن مسلم از مسعده که یا ابن صدقه است، یا ابن زیاد. محمد بن اسماعیل السلیمانی و موسی بن مسلم از ثقات درجه دو هستند و مسعده، چه ابن صدقه باشد و چه ابن زیاد، هر دو از ثقات درجه یک می‌باشند. سایرین هم از ثقات درجه یک هستند.

مسعده[1] روایت کرد: «نزد (امام) صادق علیه‌السلام بودم، هنگامی که پیرمرد مسنی نزد ایشان آمد که کمرش خمیده، بر عصایش تکیه کرده بود. پس سلام داد، پس ابوعبدالله (امام صادق) علیه‌السلام جواب داد.. سپس گفت: «ای فرزند رسول الله! دستت را به من بده تا آن را ببوسم.» پس دستش را به او داد، پس آن را بوسید. سپس گریست. پس ابوعبدالله (امام صادق) علیه‌السلام فرمودند: «چرا گریه می‌کنی ای پیرمرد؟!» گفت: «فدایتان شوم! صد سال است که (منتظر) ایستاده‌ام بر قیام‌کننده شما. می‌گویم (زمانش) این ماه و این سال است و سنم زیادشده است و استخونم نحیف شده است و مرگم نزدیک و ندیده‌ام آن‌چه را دوست دارم. می‌بینم شما را کشته‌شدگان رانده شده و می‌بینم دشمنانتان را که پرواز می‌کنند با بال‌هایشان. پس چرا گریه نکنم.» پس گریان شد دو چشم ابوعبدالله (امام صادق) علیه‌السلام، سپس فرمودند: «ای شیخ! اگر الله ترا باقی گذارد تا قیام‌کننده ما را ببینی، همراه ما در بالاترین جایگاه باشی و اگر مرگ را روزی تو کند، زمان قیامت همراه با ثقل محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله خواهی آمد و ما ثقل او هستیم. پس (نبی) صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «همانا من جانشین می‌کنم بین شما دو ثقل را. پس تمسک جویید به آن که گمراه نشوید. کتاب الله و عترتم، اهل بیتم.»» پس پیرمرد گفت: «نگرانی ندارم بعد آن‌که شنیدم این خبر را.» فرمودند: «ای شیخ! همانا قائم ما خارج می‌شود از صلب حسن و حسن خارج می‌شود از صلب علی و علی خارج می‌شود از صلب محمد و محمد خارج می‌شود از صلب علی. علی خارج می‌شود از صلب این پسرم و اشاره کرد به سومی موسی (امام کاظم) علیه‌السلام و این از صلب من خارج شده است. ما دوازده نفر همگی معصوم‌های پاکیزه هستیم.» پس پیرمرد گفت: «آقای من! بعض از شما برتر از بعض (دیگر) هستند؟» فرمودند: «خیر! ما در فضل، برابریم، لیکن بعض ما عالم‌تر از بعض (دیگر) هستند.» پس فرمودند: «ای شیخ! قسم به الله! چنان‌چه باقی نماند از دنیا مگر یک روز، قطعاً طولانی کند الله آن روز را تا خارج شود قائم ما اهل بیت. آگاه باش! همانا شیعیان ما در فتنه و حیرت قرار می‌گیرند در غیبت او. آن گاه مخلصان بر هدایت او ثابت(قدم) می‌شوند. بارالها! یاری کن آن‌ها را بر آن.»»
——————–
[1]– با توجه به سند روایت، یا مسعده بن صدقه است و یا مسعده بن زیاد که هر دو از ثقات هستند.

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه