حدیث 4805

(4805) الکافی (ح 987): عَلیُّ بْنُ إبْراهیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عیسَی عَنْ یونُسَ بْنِ عَبْدِالرَّحْمَنِ قالَ حَدَّثَنا حَمّادٌ عَنْ عَبْدِالْأعْلَی قالَ: «سَألْتُ أباعَبْدِاللهِ علیه‌السلام عَنْ قَوْلِ الْعامَّةِ، إنَّ رَسولَ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله قالَ: «مَنْ ماتَ وَ لَیْسَ لَهُ إمامٌ، ماتَ میتَةً جاهِلیَّةً» فَقالَ: «الْحَقُّ وَ اللهِ.» قُلْتُ: «فَإنَّ إماماً هَلَکَ وَ رَجُلٌ بِخُراسانَ لا یَعْلَمُ مَنْ وَصیُّهُ لَمْ یَسَعْهُ ذَلِکَ.» قالَ: «لا یَسَعُهُ. إنَّ الْإمامَ إذا هَلَکَ، وَقَعَتْ حُجَّةُ وَصیِّهِ عَلَی مَنْ هُوَ مَعَهُ فی الْبَلَدِ وَ حَقُّ النَّفْرِ عَلَی مَنْ لَیْسَ بِحَضْرَتِهِ إذا بَلَغَهُمْ، إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقولُ: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فی الدّینِ وَ لِیُنْذِروا قَوْمَهُمْ إذا رَجَعوا إلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرونَ» قُلْتُ: «فَنَفَرَ قَوْمٌ، فَهَلَکَ بَعْضُهُمْ قَبْلَ أنْ یَصِلَ فَیَعْلَمَ.» قالَ: «إنَّ اللهَ جَلَّ وَ عَزَّ یَقولُ: «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إلَی اللهِ وَ رَسولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أجْرُهُ عَلَی اللهِ»» قُلْتُ: «فَبَلَغَ الْبَلَدَ بَعْضُهُمْ، فَوَجَدَکَ مُغْلَقاً عَلَیْکَ بابُکَ وَ مُرْخًی عَلَیْکَ سِتْرُکَ، لا تَدْعوهُمْ إلَی نَفْسِکَ وَ لا یَکونُ مَنْ یَدُلُّهُمْ عَلَیْکَ. فَبِما یَعْرِفونَ ذَلِکَ؟» قالَ: «بِکِتابِ اللهِ الْمُنْزَلِ.» قُلْتُ: «فَیَقولُ اللهُ جَلَّ وَ عَزَّ کَیْفَ؟» قالَ: «أراکَ قَدْ تَکَلَّمْتَ فی هَذا قَبْلَ الْیَوْمِ.» قُلْتُ: «أجَلْ!»» قالَ: «فَذَکِّرْ ما أنْزَلَ اللهُ فی عَلیٍّ علیه‌السلام وَ ما قالَ لَهُ رَسولُ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله فی حَسَنٍ وَ حُسَیْنٍ علیهماالسلام وَ ما خَصَّ اللهُ بِهِ عَلیّاً علیه‌السلام وَ ما قالَ فیهِ رَسولُ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله مِنْ وَصیَّتِهِ إلَیْهِ وَ نَصْبِهِ إیّاهُ وَ ما یُصیبُهُمْ وَ إقْرارِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ بِذَلِکَ وَ وَصیَّتِهِ إلَی الْحَسَنِ وَ تَسْلیمِ الْحُسَیْنِ لَهُ بِقَوْلِ اللهِ: «النَّبیُّ أوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أنْفُسِهِمْ وَ أزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أولوا الْأرْحامِ بَعْضُهُمْ أوْلی بِبَعْضٍ فی کِتابِ اللهِ». قُلْتُ: «فَإنَّ النّاسَ تَکَلَّموا فی أبی‌جَعْفَرٍ علیه‌السلام وَ یَقولونَ: «کَیْفَ تَخَطَّتْ مِنْ وُلْدِ أبیهِ، مَنْ لَهُ مِثْلُ قَرابَتِهِ وَ مَنْ هوَ أسَنُّ مِنْهُ وَ قَصُرَتْ عَمَّنْ هوَ أصْغَرُ مِنْهُ.»» فَقالَ: «یُعْرَفُ صاحِبُ هَذا الْأمْرِ بِثَلاثِ خِصالٍ، لا تَکونُ فی غَیْرِهِ. هوَ أوْلَی النّاسِ بِالَّذی قَبْلَهُ وَ هوَ وَصیُّهُ وَ عِنْدَهُ سِلاحُ رَسولِ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله وَ وَصیَّتُهُ وَ ذَلِکَ عِنْدی لا أُنازَعُ فیهِ.» قُلْتُ: «إنَّ ذَلِکَ مَسْتورٌ مَخافَةَ السُّلْطانِ؟» قالَ: «لا یَکونَ فی سِتْرٍ إلّا وَ لَهُ حُجَّةٌ ظاهِرَةٌ. إنَّ أبی اسْتَوْدَعَنی ما هُناکَ. فَلَمّا حَضَرَتْهُ الْوَفاةُ، قالَ: «ادْعُ لی شُهوداً.» فَدَعَوْتُ أرْبَعَةً مِنْ قُرَیْشٍ، فیهِمْ نافِعٌ مَوْلَی عَبْدِاللهِ بْنِ عُمَرَ. قالَ: «اکْتُبْ: «هَذا ما أوْصَی بِهِ یَعْقوبُ بَنیهِ: «یا بَنیَّ إنَّ اللهَ اصْطَفی لَکُمُ الدّینَ فَلا تَموتُنَّ إلّا وَ أنْتُمْ مُسْلِمونَ» وَ أوْصَی مُحَمَّدُ بْنُ عَلیٍّ إلَی ابْنِهِ، جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أمَرَهُ أنْ یُکَفِّنَهُ فی بُرْدِهِ الَّذی کانَ یُصَلّی فیهِ الْجُمَعَ وَ أنْ یُعَمِّمَهُ بِعِمامَتِهِ وَ أنْ یُرَبِّعَ قَبْرَهُ وَ یَرْفَعَهُ أرْبَعَ أصابِعَ. ثُمَّ یُخَلّیَ عَنْهُ.»»» فَقالَ: «اطْووهُ. ثُمَّ قالَ لِلشُّهودِ: «انْصَرِفوا، رَحِمَکُمُ اللهُ!» فَقُلْتُ بَعْدَ ما انْصَرَفوا: «ما کانَ فی هَذا یا أبَتِ! أنْ تُشْهِدَ عَلَیْهِ؟» فَقالَ: «إنّی کَرِهْتُ أنْ تُغْلَبَ وَ أنْ یُقالَ إنَّهُ لَمْ یوصَ. فَأرَدْتُ أنْ تَکونَ لَکَ حُجَّةٌ. فَهُوَ الَّذی إذا قَدِمَ الرَّجُلُ الْبَلَدَ، قالَ: «مَنْ وَصیُّ فُلانٍ؟» قیلَ: «فُلانٌ»»» قُلْتُ: «فَإنْ أشْرَکَ فی الْوَصیَّةِ؟» قالَ: «تَسْألونَهُ، فَإنَّهُ سَیُبَیِّنُ لَکُمْ.»»

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام، معتبر درجه یک است.
ثقةالاسلام الکلینی این حدیث را از علی بن ابراهیم القمی از محمد بن عیسی بن عبید از یونس بن عبدالرحمن از حماد بن عثمان از عبدالاعلی بن اعین روایت کرده است که ابن عبید از ثقات مشروطی است که البته مشکلی در این‌جا ایجاد نمی‌کند و سایرین، از ثقات درجه یک هستند.
* * *
علامه مجلسی: حسن علی الظاهر.

عبدالاعلی (بن اعین) روایت کرد: «از ابوعبدالله (امام صادق) علیه‌السلام درباره سخن عامه که رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: «هر که بمیرد و امامی نداشته باشد، به مردم جاهلی مرده است.» سؤال کردم. پس فرمودند: «قسم به الله حقیقت است.» عرض کردم: «پس اگر امامی بمیرد و فردی در خراسان نداند چه کسی وصی او است، آن (برای ندانستنش) کفایت نمی‌کند؟» فرمودند: «کفایت نمی‌کند. وقتی امامی بمیرد، حجت وصی او بر کسی که در شهر او است، قرار می‌گیرد و بر کسانی که آن‌جا نیستند، وقتی خبر به آن‌ها رسید، لازم است که حرکت کنند (و اطلاع کسب نمایند)، به یقین الله عز و جل می‌فرماید: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهوا فی الدّینِ وَ لِیُنْذِروا قَوْمَهُمْ إذا رَجَعوا إلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرونَ»». عرض کردم: «پس گروهی حرکت می‌کنند، اما بعضیشان قبل آن‌که برسند و علم پیدا کنند، می‌میرند.» فرمودند: «به یقین الله عز و جل می‌فرماید: «وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إلَی اللهِ وَ رَسولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أجْرُهُ عَلَی اللهِ»». عرض کردم: «پس بعض آن‌ها به شهر رسیدند، پس شما را یافتند که درب خانه‌تان بر شما بسته است و پوششی بر شما افتاده است، آن‌ها را به سوی خود دعوت نمی‌کنید و کسی که آن‌ها را به سوی شما راهنمایی کند، نباشد. پس به چه آن را می‌شناسند؟» فرمودند: «به کتاب الله که نازل شده است.» عرض کردم: «پس الله عز و جل چگونه می‌فرماید؟» فرمودند: «می‌بینم که پیش از این روز هم درباره این سخن گفته‌ای؟» عرض کردم: «آری!»» (راوی) گفت: «پس ذکر فرمودند آن‌چه نازل کرد الله درباره علی علیه‌السلام و آن‌چه رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله برای او درباره حسن و حسین علیهماالسلام فرمودند و آن چه الله، علی علیه‌السلام را به آن مخصوص گردانید و آن‌چه رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله درباره آن فرمود از وصیتشان به او و فقط و فقط منصوب کردن ایشان و آن‌چه به آن‌ها اصابت می‌کند و افرار حسن و حسین به آن و وصیت ایشان به حسن و تسلیم شدن حسین برای او به جهت کلام الله: «النَّبیُّ أوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أنْفُسِهِمْ وَ أزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أولوا الْأرْحامِ بَعْضُهُمْ أوْلی بِبَعْضٍ فی کِتابِ اللهِ». عرض کردم: «پس همانا مردم درباره ابوجعفر علیه‌السلام صحبت می‌کنند و می‌گویند: «چگونه معین شد از فرزندان پدرش، کسانی مانند خویشاوندی او برایش بودند و کسانی که آن‌ها مسن‌تر از او بودند و باز داشته شد از کسانی که او کوچک‌تر از او بود.» پس فرمودند: «صاحب این امر به سه خصلت شناخته می‌شود که در غیر او نباشد. او شایسته‌ترین مردم است به کسی که پیش از او بود و همان وصی او است و نزد او است سلاح رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله و وصیت ایشان و آن نزد من است که درباره آن نزاع نمی‌کنم.» عرض کردم: «همانا آن از ترس سلطان پوشیده است؟» فرمودند: «در پوشش نباشد مگر این‌که برای آن دلیل واضح روشنی باشد. همانا پدرم آن‌چه آن‌جا بود، به من ودیعه داد. پس هنگامی که وفات او را حاضر شد، فرمود: «برایم شاهدان دعوت کن.» پس چهار شاهد از قریش دعوت کردم که نافع، مولا عبدالله بن عمر در میان آن‌ها بود. فرمود: «بنویس: «این چیزی است که یعقوب به پسرش به آن وصیت کرد: «یا بَنیَّ إنَّ اللهَ اصْطَفی لَکُمُ الدّینَ فَلا تَموتُنَّ إلّا وَ أنْتُمْ مُسْلِمونَ» و وصیت کرد محمد بن علی به پسرش، جعفر بن محمد و امر کرد او را که او را کفن کند در پارچه‌ای که (نماز) جمعه‌ها می‌خواند و این‌که او را به عمامه‌اش عمامه بندد و اینکه قبرش را چهارگوشه کند و چهار انگشت آن را بالا برد. سپس از آن ترک کند.»»» سپس فرمود: «آن را پیچید. سپس برای شهود فرمود: «بروید، الله شما را رحمت کند.» پس عرض کردم بعد آن‌که رفتند: «پدرم! در این چه بود که برای آن شاهد گرفتی؟» پس فرمود: «همانا من کراهت داشتم که مغلوب شوی و اینکه گفته شود همانا او وصیت نشده است. پس خواستم که آن برای تو حجتی باشد. پس همان است که چون فردی به شهر وارد شده، گوید: «وصی فلانی کیست؟» گفته شود: «فلانی»»» عرض کردم: «پس اگر در وصیت شریک کرد؟» فرمودند: «از او سؤال کنید، پس همانا او برای تبیین خواهد کرد.»».

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه