حدیث 411
(411) عیون أخبار الرضا علیهالسلام (ج 1، ص 306) و معانی الأخبار (ص 124): حَدَّثَنا عَبْدُالْواحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدوسٍ النَّیْسابوریُّ الْعَطّارُ رضیاللهعنه قالَ حَدَّثَنا عَلیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ عَنْ حَمْدانَ بْنِ سُلَیْمانَ عَنْ عَبْدِالسَّلامِ بْنِ صالِحٍ الْهَرَویِّ قالَ: «قُلْتُ لِلرِّضا علیهالسلام: «یا ابْنَ رَسولِ الله!ِ أخْبِرْنی عَنِ الشَّجَرَةِ الَّتی أکَلَ مِنْها آدَمُ وَ حَوّاءُ ما کانَتْ، فَقَدِ اخْتَلَفَ النّاسُ فیها. فَمِنْهُمْ مَنْ یَرْوی أنَّها الْحِنْطَةُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَرْوی أنَّها الْعِنَبُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَرْوی أنَّها شَجَرَةُ الْحَسَدِ» فَقالَ علیهالسلام: «کُلُّ ذَلِکَ حَقٌّ.» قُلْتُ: «فَما مَعْنَی هَذِهِ الْوُجوهِ عَلَی اخْتِلافِها؟» فَقالَ: «یا أباالصَّلْتِ! إنَّ شَجَرَةَ الْجَنَّةِ تَحْمِلُ أنْواعاً، فَکانَتْ شَجَرَةُ الْحِنْطَةِ وَ فیها عِنَبٌ وَ لَیْسَتْ کَشَجَرَةِ الدُّنْیا وَ إنَّ آدَمَ علیهالسلام لَمّا أکْرَمَهُ اللهُ تَعالَی ذِکْرُهُ بِإسْجادِ مَلائِکَتِهِ وَ بِإدْخالِهِ الْجَنَّةَ، قالَ فی نَفْسِهِ: «هَلْ خَلَقَ اللهُ بَشَراً أفْضَلَ مِنّی؟» فَعَلِمَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ ما وَقَعَ فی نَفْسِهِ، فَناداهُ: «ارْفَعْ رَأْسَکَ یا آدَمُ! وَ انْظُرْ إلَی ساقِ الْعَرْشِ». فَرَفَعَ آدَمُ رَأْسَهُ، فَنَظَرَ إلَی ساقِ الْعَرْشِ، فَوَجَدَ عَلَیْهِ مَکْتوباً «لا إلَهَ إلّا اللهُ، مُحَمَّدٌ رَسولُ اللهِ صلیاللهعلیهوآله وَ عَلیُّ بْنُ أبیطالِبٍ علیهالسلام أمیرُالْمُؤْمِنینَ وَ زَوْجَتُهُ فاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِساءِ الْعالَمینَ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدا شَبابِ أهْلِ الْجَنَّةِ» فَقالَ آدَمُ علیهالسلام: «یا رَبِّ! مَنْ هَؤُلاءِ؟» فَقالَ عَزَّ وَ جَلَّ: «هَؤُلاءِ مِنْ ذُرّیَّتِکَ وَ هُمْ خَیْرٌ مِنْکَ وَ مِنْ جَمیعِ خَلْقی وَ لَوْ لا هُمْ ما خَلَقْتُکَ وَ لا خَلَقْتُ الْجَنَّةَ وَ النّارَ وَ لا السَّماءَ وَ الْأرْضَ. فَإیّاکَ أنْ تَنْظُرَ إلَیْهِمْ بِعَیْنِ الْحَسَدِ، فَأُخْرِجَکَ عَنْ جِواری.» فَنَظَرَ إلَیْهِمْ بِعَیْنِ الْحَسَدِ وَ تَمَنَّی مَنْزِلَتَهُمْ. فَتَسَلَّطَ عَلَیْهِ الشَّیْطانُ حَتَّی أکَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ الَّتی نُهیَ عَنْها وَ تَسَلَّطَ عَلَی حَوّاءَ لِنَظَرِها إلَی فاطِمَةَ علیهاالسلام بِعَیْنِ الْحَسَدِ، حَتَّی أکَلَتْ مِنَ الشَّجَرَةِ کَما أکَلَ آدَمُ علیهالسلام، فَأخْرَجَهُما اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ جَنَّتِهِ فَأهْبَطَهُما عَنْ جِوارِهِ إلَی الْأرْضِ.»»
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام، معتبر درجه دو است.
شیخ صدوق این حدیث را از عبدالواحد بن محمد بن عبدوس از علی بن محمد بن قتیبه از حمدان بن سلیمان از ابوالصلت الهروی روایت کرده است که علی بن محمد بن قتیبه ازثقات درجه دو و سایرین، از ثقات درجه یک هستند.
عبدالسلام بن صالح روایت کرد: «به رضا علیهالسلام عرض کردم: «ای فرزند رسول الله! مرا از درختی که آدم و حوا از آن خوردند، آگاه کنید، چرا که مردم در آن اختلاف کردهاند. عدهای روایت میکنند که گندم بوده و عدهای روایت میکنند که انگور و عدهای هم روایت میکنند که درخت حسد.» پس فرمودند: «همهاش درست است.» عرض کردم: «پس معنای این حالتها با توجه به اختلافشان چیست؟» پس فرمودند: «ای اباصلت! بیگمان درخت آن فردوس انواع (مختلفی) را بار میداد. درخت گندم بود که در آن انگور هم بود و مانند درخت دنیایی نبود. هنگامی که الله تعالی ذکره آدم علیهالسلام را به واسطه سجده کردن ملائکهاش و داخل شدن او در فردوس، تکریم کرد، (آدم علیهالسلام) پیش خود گفت: «آیا الله بشری بافضیلتتر از من خلق کرده است؟» پس الله تعالی آنچه در نفس او است دانست، پس او را ندا داد: «ای آدم! سرت را بلند کن و به پایه عرش نگاه کن.» پس آدم سرش را بلند کرد و به پایه عرش نگاه کرد، پس دید که بر آن نوشته شده است: «نیست خدایی مگر الله، محمد صلیاللهعلیهوآله رسول الله است و علی بن ابیطالب علیهالسلام، امیر مؤمنان و همسرش فاطمه، سرور زنان جهانیان و حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشت.» پس آدم علیهالسلام گفت: «پروردگارا! اینها چه کسانی هستند؟» پس (الله) عز و جل فرمود: «اینها از نسل تو هستند، اما از تو و همه خلقم بهتر میباشند و اگر آنها نبودند، نه تو را خلق میکردم و نه بهشت و آتش را و نه آسمان و زمین را. پس بپرهیز از آنکه به چشم حسد در آنها بنگری که تو را از جوار (رحمت) خود اخراج خواهم کرد». اما او به چشم حسد در آنها نگریست و منزلت آنها را تمنا کرد. پس شیطان را بر او تسلط داد تا از درختی بخورد که از آن نهی شده بود و بر حوا تسلط داد به جهت نگاهش به چشم حسادت به فاطمه علیهاالسلام تا او نیز از آن درخت بخورد همان گونه که آدم علیهالسلام خورد. پس الله عز و جل آن دو را از بهشتش اخراج کرد و از جوار (رحمتش) به زمین تنزل مقام داد.»»