حدیث 3987
(3987) البصائر (ص 137): حَدَّثَنا عَلیُّ بْنُ خالِدٍ عَنْ یَعْقوبَ بْنِ یَزیدَ عَنْ عَبّاسٍ الْوَرّاقِ عَنْ عُثْمانَ بْنِ عیسَی عَنِ ابْنِ مُسْکانَ عَنْ لَیْثٍ الْمُرادیِّ أنَّهُ حَدَّثَهُ عَنْ سَدیرٍ بِحَدیثٍ. فَأتَیْتُهُ، فَقُلْتُ: «فَإنَّ لَیْثَ الْمُرادیَّ حَدَّثَنی عَنْکَ بِحَدیثٍ.» فَقالَ: «وَ ما هُوَ؟» قُلْتُ: «جُعِلْتُ فِداکَ! حَدیثُ الْیَمانیِّ.» قالَ: «نَعَمْ! کُنْتُ عِنْدَ أبیجَعْفَرٍ علیهالسلام. فَمَرَّ بِنا رَجُلٌ مِنْ أهْلِ الْیَمَنِ، فَسَألَهُ أبوجَعْفَرٍ عَنِ الْیَمَنِ. فَأقْبَلَ یُحَدِّثُ. فَقالَ لَهُ أبوجَعْفَرٍ علیهالسلام: «هَلْ تَعْرِفُ صَخْرَةً فی مَوْضِعِ کَذا وَ کَذا؟» قالَ: «نَعَمْ! وَ رَأیْتُها.» فَقالَ الرَّجُلُ: «ما رَأیْتُ رَجُلاً أعْرَفَ بِالْبِلادِ مِنْکَ.» فَلَمّا قامَ الرَّجُلُ، قالَ لی أبوجَعْفَرٍ علیهالسلام: «یا أباالْفَضْلِ! تِلْکَ الصَّخْرَةُ الَّتی حَیْثُ غَضِبَ موسَی، فَألْقَی الْألْواحَ. فَما ذَهَبَ مِنَ التَّوْراةِ، الْتَقَمَتْهُ الصَّخْرَةُ. فَلَمّا بَعَثَ اللهُ رَسولَهُ، أدَّتْهُ إلَیْهِ وَ هیَ عِنْدَنا.»»
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام معتبر درجه دو است.
محمد بن حسن الصفار از علی بن خالد از یعقوب بن یزید از عباس الوراق از عثمان بن عیسی از عبدالله بن مسکان از ابوبصیر، لیث المرادی از سدیر الصیرفی که علی بن خالد از ثقات درجه دو است و سایرین، از ثقات درجه یک هستند.
(عبدالله) ابن مسکان از لیث الرادی (روایت کرد که) سدیر (بن حکیم) او را به حدیثی، حدیث کرد. پس نزد او رفتم و گفتم: «پس همانا لیث المرادی حدیثی از تو برایم حدیث کرد.» پس فرمودند: «و آن چیست؟» عرض کردم: «فدایت شوم! حدیث یمانی.» گفت: «آری! نزد ابوجعفر (امام باقر) علیهالسلام بودم. پس مردی از اهل یمن بر ما عبور کرد و ابوجعفر از یمن سؤال کرد. پس ابوجعفر (امام باقر) علیهالسلام به او فرمود: «آیا صخره در فلان جا را میشناسی؟» گفت: «آری! و آن را دیدهام.» پس آن فرد گفت: «فردی را آشناتر از شما به سرزمینها ندیدهام.» پس هنگامی که آن فرد برخواست، ابوجعفر (امام باقر) علیهالسلام به من فرمودند: «ای ابوالفضل! آن صخرهای است که هنگامی که موشی غضب کرد، پس لوحها را بر آن انداخت. پس آنچه از تورات (از بین) رفته است، آن را صخره در خود نگه داشته است. پس هنگامی الله رسولش را مبعوث کرد، به سوی او به تمامه به او داد و آن نزد ما است.»»