حدیث 3061

(3061) الکافی (ح 8244) و التهذیب (ج 6، ح 245): مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ قالَ: «سَمِعْتُ أباعَبْدِاللهِ علیه‌السلام یَقولُ: «کانَ أبی علیه‌السلام یَقولُ: «إنَّ لِلْحَرْبِ حُکْمَیْنِ. إذا کانَتِ الْحَرْبُ قائِمَةً، لَمْ تَضَعْ أوْزارَها وَ لَمْ یُثْخَنْ أهْلُها، فَکُلُّ أسیرٍ أُخِذَ فی تِلْکَ الْحالِ، فَإنَّ الْإمامَ فیهِ بِالْخیارِ. إنْ شاءَ ضَرَبَ عُنُقَهُ وَ إنْ شاءَ قَطَعَ یَدَهُ وَ رِجْلَهُ مِنْ خِلافٍ بِغَیْرِ حَسْمٍ وَ تَرَکَهُ یَتَشَحَّطُ فی دَمِهِ حَتَّی یَموتَ وَ هُوَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَ: «إنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبونَ اللهَ وَ رَسولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فی الْأرْضِ فَساداً أنْ یُقَتَّلوا أوْ یُصَلَّبوا أوْ تُقَطَّعَ أیْدیهِمْ وَ أرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ». أ لا تَرَی أنَّ الْمُخَیَّرَ الَّذی خَیَّرَ اللهُ الْإمامَ عَلَی شَیْءٍ واحِدٍ وَ هُوَ الْکُلُّ وَ لَیْسَ هُوَ عَلَی أشْیاءَ مُخْتَلِفَةٍ؟» فَقُلْتُ لِأبی‌عَبْدِاللهِ علیه‌السلام: «قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «أوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأرْضِ»؟» قالَ: «ذَلِکَ الطَّلَبُ أنْ تَطْلُبَهُ الْخَیْلُ حَتَّی یَهْرُبَ. فَإنْ أخَذَتْهُ الْخَیْلُ، حُکِمَ عَلَیْهِ بِبَعْضِ الْأحْکامِ الَّتی وَصَفْتُ لَکَ وَ الْحُکْمُ الْآخَرُ إذا وَضَعَتِ الْحَرْبُ أوْزارَها وَ أُثْخِنَ أهْلُها، فَکُلُّ أسیرٍ أُخِذَ فی تِلْکَ الْحالِ، فَکانَ فی أیْدیهِمْ. فَالْإمامُ فیهِ بِالْخیارِ. إنْ شاءَ مَنَّ عَلَیْهِمْ، فَأرْسَلَهُمْ وَ إنْ شاءَ فاداهُمْ أنْفُسَهُمْ وَ إنْ شاءَ اسْتَعْبَدَهُمْ، فَصاروا عَبیداً.»»

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه یک است.
ثقةالاسلام الکلینی این حدیث را از محمد بن یحیی العطار از ابن عیسی الاشعری از محمد بن یحیی الخزاز از طلحه بن زید النهدی که طلحه بن زید از ثقات مشروطی است که البته مشکلی در این‌جا ایجاد نمی‌کند و سایرین همه از ثقات درجه یک هستند.
شیخ‌الطائفه نیز شبیه این حدیث را به طریق خود التهذیب و الإستبصار به احمد بن محمد بن عیسی الاشعری که معتبر درجه یک است، از محمد بن یحیی الخزاز از عبدالله بن مغیره از طلحه بن زید روایت کرده است.
طلحه بن زید هم از مشایخ محمد بن یحیی الخزاز است و هم از مشایخ مغیره بن عبدالله. مغیره بن عبدالله هم از مشایخ محمد بن یحیی الخزاز است. لذا بعید نیست که محمد بن یحیی الخزاز یک بار بی‌واسطه از طلحه بن زید روایت کرده باشد و یک بار هم از عبدالله بن مغیره. البته ممکن است در نسخه الکافی، عبدالله بن مغیره از قلم افتاده باشد که در هر صورت تأثیری در سند حدیث ندارد.
* * *
علامه مجلسی: ضعیف کالموثق (الکافی). کالموثق (التهذیب).

طلحه بن زید روایت کرد: «شنیدم ابوعبدالله (امام صادق) علیه‌السلام می‌فرمود: «پدرم علیه‌السلام فرمودند: «همانا برای نبرد، دو حکم است. هنگامی که جنگ (هنوز) بر قرار بوده، هنوز سنگینیش فرو ننشسته، پس هر اسیری در آن حال گرفته شود، پس به یقین امام در آن اختیار دارد. اگر بخواهد گردنش را بزند و اگر بخواهد، دستش را و پایش را از خلاف جهت به غیر هلاک کردن، قطع کند و او را ترک کند که در خونش غوطه بخورد تا بمیرد و آن کلام الله عز و جل: «إنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبونَ اللهَ وَ رَسولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فی الْأرْضِ فَساداً أنْ یُقَتَّلوا أوْ یُصَلَّبوا أوْ تُقَطَّعَ أیْدیهِمْ وَ أرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظیمٌ» است. آیا نمی‌بینی که مخیری که الله، امام را بر آن اختیار داده است، بر چیز واحدی است و همان کل است و آن بر چیزهای مختلفی نیست؟»» به ابوعبدالله (امام صادق) علیه‌السلام عرض کردم: «کلام الله عز و جل: «أوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأرْضِ»؟» فرمودند: «آن طلبیدن است که سواران او می‌طلبند، هنگامی که فرار کند. پس چنان‌چه سواران او را گرفتند، به بعض احکامی که برایت وصف کردم، محکوم می‌شوند و حکم دیگر هنگامی است که سنگینی جنگ فروکش کند و اهل آن ضعیف شوند، پس هر اسیری که در آن حال گرفته شود، پس در دستان آن‌ها است. پس امام درباره آن ها مختار است. اگر بخواهد بر آن ها منت نهد، پس آن‌ها را بفرستد و اگر بخواهد جان خویش را فدیه دهند و اگر بخواهد، آن‌ها را بنده کند، پس بنده شوند.»»

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه