حدیث 258
(258 و 10641) الکافی (ح 236 و 313) و التوحید (ص 220): عَلیُّ بْنُ إبْراهیمَ عَنْ أبیهِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ هِشامِ بْنِ الْحَکَمَ أنَّهُ سَألَ أباعَبْدِاللهِ علیهالسلام عَنْ أسْماءِ «اللهِ» وَ اشْتِقاقِها، «اللهُ» مِمّا هُوَ مُشْتَقٌّ؟ قالَ: «فَقالَ لی: «یا هِشامُ! «اللهُ» مُشْتَقٌّ مِنْ إلَهٍ وَ الْإلَهُ یَقْتَضی مَأْلوهاً وَ الِاسْمُ غَیْرُ الْمُسَمَّی. فَمَنْ عَبَدَ الِاسْمَ دونَ الْمَعْنَی، فَقَدْ کَفَرَ وَ لَمْ یَعْبُدْ شَیْئاً. وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَی فَقَدْ کَفَرَ وَ عَبَدَ اثْنَیْنِ. وَ مَنْ عَبَدَ الْمَعْنَی دونَ الِاسْمِ فَذاکَ التَّوْحیدُ. أ فَهِمْتَ یا هِشامُ؟»» قالَ: «فَقُلْتُ: «زِدْنی».» قالَ: «إنَّ لِلّهِ تِسْعَةً وَ تِسْعینَ اسْماً، فَلَوْ کانَ الِاسْمُ هُوَ الْمُسَمَّی، لَکانَ کُلُّ اسْمٍ مِنْها إلَهاً وَ لَکِنَّ اللهَ مَعْنًی یُدَلُّ عَلَیْهِ بِهَذِهِ الْأسْماءِ وَ کُلُّها غَیْرُهُ. یا هِشامُ! «الْخُبْزُ» اسْمٌ لِلْمَأْکولِ وَ «الْماءُ» اسْمٌ لِلْمَشْروبِ وَ «الثَّوْبُ» اسْمٌ لِلْمَلْبوسِ وَ «النّارُ» اسْمٌ لِلْمُحْرِقِ. أ فَهِمْتَ یا هِشامُ فَهْماً تَدْفَعُ بِهِ وَ تُناضِلُ بِهِ أعْداءَنا وَ الْمُتَّخِذینَ مَعَ اللهِ جَلَّ وَ عَزَّ غَیْرَهُ؟»» قُلْتُ: «نَعَمْ!» قالَ: «فَقالَ: «نَفَعَکَ اللهُ بِهِ وَ ثَبَّتَکَ یا هِشامُ!»» قالَ هِشامٌ: «فَوَ اللهِ ما قَهَرَنی أحَدٌ فی التَّوْحیدِ حَتَّی قُمْتُ مَقامی هَذا.»
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام، معتبر درجه یک است.
ثقةالاسلام الکلینی این حدیث را از علی بن ابراهیم القمی از نضر بن سوید از هشام بن صالح روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
شیخ صدوق نیز شبیه این حدیث را از محمد بن محمد بن عصام الکلینی و علی بن احمد بن محمد بن عمران الدقاق از ثقةالاسلام الکلینی به باقی سند روایت کرده است که دو نفر اول از ثقات درجه یک هستند و بقیه سند مطابق الکافی است.
* * *
علامه مجلسی: حسن.
هشام بن حکم از ابوعبدالله (امام صادق) علیهالسلام درباره نامهای الله و مشتقاتش و اینکه الله از چه مشتق شده است، سؤال کرد. (راوی) گوید: «پس به من فرمودند: «ای هشام! الله از اله مشتق شده است و اله (چیزی است که) اقتضایش بندگی شدن است و (بدان که) نام، غیر از صاحب نام است. کسی که نام را بدون معنا بندگی کند، پس به یقین کفر ورزیده است، چرا که چیزی را بندگی نمیکند و کسی که نام و معنا را (با هم) بندگی کند، پس به یقین کفر ورزیده است، چرا که دو چیز را بندگی کرده است. در حالیکه اگر کسی معنا را بدون نام بندگی کند، پس آن توحید است. آیا فهمیدی، ای هشام؟!»» (هشام) گوید: «پس عرض کردم: «بیشتر برایم توضیح دهید.»» فرمودند: «به یقین برای الله نود و نُه نام است. پس اگر قرار بود نام همان صاحب نام باشد، قطعاً به ازای هر نامی از آنها خدایی بود در حالی که الله معنایی است که با این نامها بر آن دلالت میشود، در حالی که همه آن (نام)ها غیر او هستند. ای هشام! نان، نامی است برای (چیزی) خوردنی و آب، نامی برای (چیزی) نوشیدنی و لباس، نامی برای (چیزی) پوشیدنی و آتش، نامی برای (چیزی) سوزاندنی (اما خود این چیزها نیست). آیا فهمیدی ای هشام! فهمی که به وسیله آن، دشمنان ما را و کسانی را که با الله عز و جل، غیر او را (به خدایی) میگیرند، به آن دفع کنی و کارزار نمایی؟» عرض کردم: «آری». (راوی) گوید: «پس (به من) فرمودند: «الله تو را به واسطه آن نفع رساند و ثابت قدم دارد، ای هشام!»» هشام گفت: «از هنگامی که از این مجلس برخاستم، احدی در توحید بر من چیره نشد.».