حدیث 2482

(2482) الکافی (ح 2922): عَلیُّ بْنُ إبْراهیمَ عَنْ أبیهِ عَنْ حَمّادِ بْنِ عیسَی عَنْ إبْراهیمَ بْنِ عُمَرَ الْیَمانیِّ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ أبانِ بْنِ عَیّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ قالَ: «سَمِعْتُ عَلیّاً علیه‌السلام یَقولُ وَ أتاهُ رَجُلٌ فَقالَ لَهُ: «ما أدْنَی ما یَکونُ بِهِ الْعَبْدُ مُؤْمِناً وَ أدْنَی ما یَکونُ بِهِ الْعَبْدُ کافِراً وَ أدْنَی ما یَکونُ بِهِ الْعَبْدُ ضالّاً؟» فَقالَ لَهُ: «قَدْ سَألْتَ، فَافْهَمِ الْجَوابَ. أمّا أدْنَی ما یَکونُ بِهِ الْعَبْدُ مُؤْمِناً أنْ یُعَرِّفَهُ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالَی نَفْسَهُ، فَیُقِرَّ لَهُ بِالطّاعَةِ وَ یُعَرِّفَهُ نَبیَّهُ صلی‌الله‌علیه‌وآله، فَیُقِرَّ لَهُ بِالطّاعَةِ وَ یُعَرِّفَهُ إمامَهَ وَ حُجَّتَهُ فی أرْضِهِ وَ شاهِدَهُ عَلَی خَلْقِهِ، فَیُقِرَّ لَهُ بِالطّاعَةِ.» قُلْتُ لَهُ: «یا أمیرَالْمُؤْمِنینَ! وَ إنْ جَهِلَ جَمیعَ الْأشْیاءِ إلّا ما وَصَفْتَ؟» قالَ: «نَعَمْ! إذا أُمِرَ، أطاعَ وَ إذا نُهیَ، انْتَهَی. وَ أدْنَی ما یَکونُ بِهِ الْعَبْدُ کافِراً، مَنْ زَعَمَ أنَّ شَیْئاً نَهَی اللهُ عَنْهُ، أنَّ اللهَ أمَرَ بِهِ وَ نَصَبَهُ دیناً، یَتَوَلَّی عَلَیْهِ وَ یَزْعُمُ أنَّهُ یَعْبُدُ الَّذی أمَرَهُ بِهِ وَ إنَّما یَعْبُدُ الشَّیْطانَ وَ أدْنَی ما یَکونُ بِهِ الْعَبْدُ ضالّاً، أنْ لا یَعْرِفَ حُجَّةَ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالَی وَ شاهِدَهُ عَلَی عِبادِهِ الَّذی أمَرَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطاعَتِهِ وَ فَرَضَ وَلایَتَهُ.» قُلْتُ: «یا أمیرَالْمُؤْمِنینَ! صِفْهُمْ لی.» فَقالَ: «الَّذینَ قَرَنَهُمُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِنَفْسِهِ وَ نَبیِّهِ، فَقالَ: «یا أیُّها الَّذینَ آمَنوا أطیعوا اللهَ وَ أطیعوا الرَّسولَ وَ أولی الْأمْرِ مِنْکُمْ»». قُلْتُ: «یا أمیرَالْمُؤْمِنینَ! جَعَلَنیَ اللهُ فِداکَ! أوْضِحْ لی.» فَقالَ: «الَّذینَ قالَ رَسولُ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله فی آخِرِ خُطْبَتِهِ یَوْمَ قَبَضَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إلَیْهِ: «إنّی قَدْ تَرَکْتُ فیکُمْ أمْرَیْنِ، لَنْ تَضِلّوا بَعْدی ما إنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما. کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی أهْلَ بَیْتی. فَإنَّ اللَّطیفَ الْخَبیرَ قَدْ عَهِدَ إلَیَّ أنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتَّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْضَ، کَهاتَیْنِ.» وَ جَمَعَ بَیْنَ مُسَبِّحَتَیْهِ، «وَ لا أقولُ کَهاتَیْنِ» وَ جَمَعَ بَیْنَ الْمُسَبِّحَةِ وَ الْوُسْطَی، «فَتَسْبِقَ إحْداهُما الْأُخْرَی. فَتَمَسَّکوا بِهِما، لا تَزِلّوا وَ لا تَضِلّوا وَ لا تَقَدَّموهُمْ، فَتَضِلّوا.»»»

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه یک است.
ثقةالاسلام الکلینی این حدیث را از علی بن ابراهیم القمی از پدرش از حماد بن عیسی از ابراهیم بن عمر الیمانی از عمر بن اذینه از ابان بن ابی‌عیاش از سلیم بن قیس روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
بعضی معتقدند که بین ابراهیم بن عمر و ابن اذینه، واو عطف است که در این صورت دو طریق می‌شود که بر مبنای ما هر دو طریق معتبر است.
لازم به ذکر است که ابان بن ابی‌عیاش را جمعی از محدثین و فقهای ما تضعیف کرده‌اند که مطابق آن‌چه در مباحث حدیث، تفسیر و فقه، بارها بررسی کرده‌ایم، بر مبنای نه تنها ضعیف نیست، بلکه از ثقات درجه یک است.
* * *
علامه مجلسی: مختلف فیه، معتبر عندی.

سلیم بن قیس روایت کرد: «شنیدم علی علیه‌السلام هنگامی که فردی نزد او آمد و به ایشان گفت: «نزدیک‌ترین چیزی که بنده به آن مؤمن می‌شود، چیست و نزدیک‌ترین چیزی که بنده به آن کافر می‌شود، چیست و نزدیک ترین چیزی که بنده به آن کافر می‌شود، چیست؟»، به او فرمود: «سؤال کرده‌ای، پس جواب را بفهم. اما نزدیک‌ترین چیزی که بنده به آن مؤمن می‌شود این‌که الله تبارک و تعالی خود را به او بشناساند، پس به اطاعت برای او اقرار کند و نبیش صلی‌الله‌علیه‌وآله را به او بشناساند، پس به اطاعت برای او اقرار کند و امامش را و حجتش را در زمین و شاهدش را برخلقش به او بشناساند، پس به اطاعت برای او اقرار کند.» به ایشان عرض کردم: «ای امیر مؤمنان! و اگر هیچ چیز نداند مگر آن‌چه توصیف فرمودی؟» فرمودند: «آری! هنگامی که امر شد، اطاعت کند و هنگامی که نهی شد، خودداری نماید و نزدیک‌ترین چیزی که بنده به آن کافر شود این‌که کسی گمان کند چیزی را که الله از آن نهی کرده، الله به آن امر کرده است و آن را دین قرار دهد، به آن ولایت جوید و تصور می‌کند که او کسی را بندگی می‌کند که به آن امر کرده است و این است و جز این نیست که شیطان را بندگی می‌کند و نزدیک‌ترین چیزی که بنده به آن گمراه می‌شود، این‌که حجت الله تبارک و تعالی و شاهد او بر بندگانش را که الله عز و جل به اطاعت او امر کرده و ولایت او را واجب گردانیده، نشناسد.» عرض کردم: «ای امیر مؤمنان! آن‌ها را برایم توصیف کن.» پس فرمودند: «کسانی که الله عز و جل قرین خودش و نبیش قرار داد، پس فرمود: «یا أیُّها الَّذینَ آمَنوا أطیعوا اللهَ وَ أطیعوا الرَّسولَ وَ أولی الْأمْرِ مِنْکُمْ»» عرض کردم: «ای امیر مؤمنان! الله مرا فدای شما کند! برایم روشن کنید.» پس فرمودند: «کسانی که رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله در آخر سخنشان زمانی که الله عز و جل او را به سوی خویش گرفت، فرمود: «به یقین من دو امر را بین شما ترک می‌کنم که آن کس به آن دو تمسک جوید، بعد من گمراه نشود. کتاب الله و عترت اهل بیتم. چرا که (الله) لطیف خبیر با من عهد کرد که آن دو هرگز جدا نمی‌شود تا بر گرد من باز گردند، مانند این دو» و دو انگشت سبابه‌اش را به هم چسباند و (ادامه دادند): «نمی‌گویم مانند این دو» و انگشت سبابه و میانه را به هم چسباند (و ادامه دادند:) «که یکی دیگری را پیشی گیرد. پس به آن تمسک جویید تا نلغزید و گمراه نشوید و جلو نیفتاید که گمراه شوید.»»»

کلیدواژه‌ها:

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه