حدیث 2112

(2112 و 4609) الکافی (ح 9346): عَلیُّ بْنُ إبْراهیمَ عَنْ أبیهِ عَنِ ابْنِ أبی‌عُمَیْرٍ عَنْ حَمّادِ بْنِ عیسَی عَنْ حَریزٍ قالَ : «کانَتْ لِإسْماعیلَ بْنِ أبی‌عَبْدِاللهِ علیه‌السلام دَنانیرُ وَ أرادَ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ أنْ یَخْرُجَ إلَی الْیَمَنِ. فَقالَ إسْماعیلُ: «یا أبَتِ! إنَّ فُلاناً یُریدُ الْخُروجَ إلَی الْیَمَنِ وَ عِنْدی کَذا وَ کَذا دیناراً. فَتَرَی أنْ أدْفَعَها إلَیْهِ یَبْتاعُ لی بِها بِضاعَةً مِنَ الْیَمَنِ؟» فَقالَ أبوعَبْدِاللهِ علیه‌السلام: «یا بُنَیَّ! أ ما بَلَغَکَ أنَّهُ یَشْرَبُ الْخَمْرَ؟» فَقالَ إسْماعیلُ: «هَکَذا یَقولُ النّاسُ!» فَقالَ: «یا بُنَیَّ! لا تَفْعَلْ!» فَعَصَی إسْماعیلُ أباهُ وَ دَفَعَ إلَیْهِ دَنانیرَهُ، فَاسْتَهْلَکَها وَ لَمْ یَأْتِهِ بِشَیْءٍ مِنْها. فَخَرَجَ إسْماعیلُ وَ قُضیَ أنَّ أباعَبْدِاللهِ علیه‌السلام حَجَّ وَ حَجَّ إسْماعیلُ تِلْکَ السَّنَةَ. فَجَعَلَ یَطوفُ بِالْبَیْتِ وَ یَقولُ: «اللّهُمَّ! أْجُرْنی وَ أخْلِفْ عَلَیَّ.» فَلَحِقَهُ أبوعَبْدِاللهِ علیه‌السلام، فَهَمَزَهُ بِیَدِهِ مِنْ خَلْفِهِ، فَقالَ لَهُ: «مَهْ! یا بُنَیَّ! فَلا وَ اللهِ ما لَکَ عَلَی اللهِ [هَذا] حُجَّةٌ وَ لا لَکَ أنْ یَأْجُرَکَ وَ لا یُخْلِفَ عَلَیْکَ وَ قَدْ بَلَغَکَ أنَّهُ یَشْرَبُ الْخَمْرَ، فَائْتَمَنْتَهُ.» فَقالَ إسْماعیلُ: «یا أبَتِ! إنّی لَمْ أرَهُ یَشْرَبُ الْخَمْرَ، إنَّما سَمِعْتُ النّاسَ یَقولونَ.» فَقالَ: «یا بُنَیَّ! إنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقولُ فی کِتابِهِ: «یُؤْمِنُ بِاللهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ». یَقولُ یُصَدِّقُ اللهَ وَ یُصَدِّقُ لِلْمُؤْمِنینَ، فَإذا شَهِدَ عِنْدَکَ الْمُؤْمِنونَ، فَصَدِّقْهُمْ وَ لا تَأْتَمِنْ شارِبَ الْخَمْرِ، فَإنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقولُ فی کِتابِهِ: «وَ لا تُؤْتوا السُّفَهاءَ أمْوالَکُمُ»، فَأیُّ سَفیهٍ أسْفَهُ مِنْ شارِبِ الْخَمْرِ. إنَّ شارِبَ الْخَمْرِ لا یُزَوَّجُ إذا خَطَبَ وَ لا یُشَفَّعُ إذا شَفَعَ وَ لا یُؤْتَمَنُ عَلَی أمانَةٍ. فَمَنِ ائْتَمَنَهُ عَلَی أمانَةٍ، فَاسْتَهْلَکَها، لَمْ یَکُنْ لِلَّذی ائْتَمَنَهُ عَلَی اللهِ أنْ یَأْجُرَهُ وَ لا یُخْلِفَ عَلَیْهِ.»»

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام، معتبر درجه یک است.
ثقةالاسلام الکلینی این حدیث را از علی بن ابراهیم القمی از پدرش از ابن ابی‌عمیر از حماد بن عیسی از حریز بن عبدالله روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
* * *
علامه مجلسی: حسن.

حریز (بن عبدالله)‌روایت کرد: «برای اسماعیل فرزند ابوعبدالله (امام صادق) علیه‌السلام دینارهایی بود و فردی از قریش می‌خواست به سوی یمن خارج شود، پس اسماعیل گفت: «ای پدرم! به یقین فلانی می‌خواهد به سمت یمن خارج شود و نزد من فلان و فلان مقدار دینار است. پس نظر دارید که آن را به او بدهم تا برایم به آن سرمایه‌ای از یمن خریداری کند؟» پس ابوعبدالله (امام صادق) علیه‌السلام فرمودند: «ای فرزند عزیزم! آیا به تو نرسیده است که او خمر می‌نوشد؟» پس اسماعیل گفت: «مردم این‌گونه می‌گویند.» پس (امام علیه‌السلام) به او فرمودند: «ای فرزند عزیزم! انجام نده!» پس اسماعیل پدرش را سرپیچی کرد و دینارهایش را به او داد، پس آن را از بین برد و چیزی از آن به او باز نگرداند. پس اسماعیل خارج شد و آن سال قضا بر این بود که ابوعبدالله علیه‌السلام حج به جا آورد و اسماعیل (نیز) حج به جا آورد. پس (اسماعیل) در حالی که طواف می‌کرد، می‌گفت: «بار الها! مرا اجر ده و بر من جای‌گزین گردان!» پس ابوعبدالله علیه‌السلام به او رسید، و از پشت با دست به او زد، پس به او فرمود: «دست نگه‌دار! ای فرزند عزیزم! پس قسم به الله این حجت برای تو بر الله نیست و نیست برای تو که اجر ببری و نه بر تو جای‌گزین شود در حالی که به تو رسیده بود که او خمر می‌نوشد، پس او را امین قرار دادی.» پس اسماعیل گفت: «ای پدرم! به یقین من ندیده‌ام او خمر بنوشد، این است و جز این نیست که مردم می‌گویند.» پس (امام علیه‌السلام) فرمودند: «ای فرزند عزیزم! به یقین الله عز و جل در کتابش می‌فرماید: «یُؤْمِنُ بِاللهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ». می‌فرماید الله را تصدیق می‌کند و برای مؤمنان هم تصدیق می‌کند، پس هنگامی که مؤمنان نزدت شهادت دادند، پس آن‌ها را تصدیق کن و به شارب خمر اعتماد نکن، چرا که الله عز و جل در کتابش می‌فرماید: «وَ لا تُؤْتوا السُّفَهاءَ أمْوالَکُمُ»، پس کدام سفیهی، سفیه‌تر شارب خمر است. به یقین شارب خمر، همسر داده نمی‌شود هنگامی که خواستگاری کند و شفاعت نمی‌شود هنگامی که شفاعت بخواهد و بر امانتی امین نمی‌گردد. پس هر کس او را بر امانتی امین گردانید، پس آن را از بین برد، بر کسی که او را امین گردانیده، بر الله نباشد که او را اجر دهد و نه جای‌گزین بر او گرداند.»

کلیدواژه‌ها:

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه