حدیث 1917
(1917) الإرشاد (ج 2، ص 145): أخْبَرَنی أبومُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ قالَ حَدَّثَنی جَدّی قالَ حَدَّثَنی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ وَ غَیْرُهُ قالوا: «وَقَفَ عَلَی عَلیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام رَجُلٌ مِنْ أهْلِ بَیْتِهِ، فَأسْمَعَهُ وَ شَتَمَهُ، فَلَمْ یُکَلِّمْهُ. فَلَمّا انْصَرَفَ قالَ لِجُلَسائِهِ: «قَدْ سَمِعْتُمْ ما قالَ هَذا الرَّجُلُ وَ أنا أُحِبُّ أنْ تَبْلُغوا مَعی إلَیْهِ حَتَّی تَسْمَعوا رَدّی عَلَیْهِ.»» قالَ: «فَقالوا لَهُ: «نَفْعَلُ وَ لَقَدْ کُنّا نُحِبُّ أنْ تَقولَ لَهُ وَ نَقولَ.»» قالَ: «فَأخَذَ نَعْلَیْهِ وَ مَشَی وَ هُوَ یَقولُ: «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ وَ اللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ»، فَعَلِمْنا أنَّهُ لا یَقولُ لَهُ شَیْئاً.» قالَ: «فَخَرَجَ حَتَّی أتَی مَنْزِلَ الرَّجُلِ، فَصَرَخَ بِهِ، فَقالَ: «قولوا لَهُ هَذا عَلیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ.»» قالَ: «فَخَرَجَ إلَیْنا مُتَوَثِّباً لِلشَّرِّ وَ هُوَ لا یَشُکُّ أنَّهُ إنَّما جاءَهُ مُکافِئاً لَهُ عَلَی بَعْضِ ما کانَ مِنْهُ. فَقالَ لَهُ عَلیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهماالسلام: «یا أخی! إنَّکَ کُنْتَ قَدْ وَقَفْتَ عَلَیَّ آنِفاً، فَقُلْتَ وَ قُلْتَ. فَإنْ کُنْتَ قُلْتَ ما فیَّ، فَأسْتَغْفِرُ اللهَ مِنْهُ وَ إنْ کُنْتَ قُلْتَ ما لَیْسَ فیَّ، فَغَفَرَ اللهُ لَکَ.»» قالَ: «فَقَبَّلَ الرَّجُلُ ما بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ قالَ: «بَلْ قُلْتُ فیکَ، ما لَیْسَ فیکَ وَ أنا أحَقُّ بِهِ.»» قالَ الرّاوی لِلْحَدیثِ: «وَ الرَّجُلُ هُوَ الْحَسَنُ بْنُ الْحَسَنِ»
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام، معتبر درجه دو است.
شیخ مفید این حدیث را از حسن بن محمد بن یحیی از جدش از محمد بن جعفر و غیر او روایت کرده است که حسن بن محمد بن یحیی العلوی از ثقات مشروطی است که البته در اینجا مشکلی ایجاد نمیکند و افراد آخر سند، ابتداء مجهول هستند که به واسطه یحیی بن حسن العلوی، توثیق درجه دو میشوند.
محمد بن جعفر و غیر او روایت کردند: «مردی از اهل بیت علی بن حسین (امام سجاد) علیهماالسلام بر ایشان ایستاد و سخن ناروا به گوش ایشان رساند، اما (امام علیهالسلام) با او سخن نگفت. پس هنگامی که رفت، به کسانی که با ایشان نشسته بودند، فرمودند: «شنیدید که آنچه را این فرد گفت و من دوست دارم که با من به نزد او بیایید تا جوابم را بر او بشنوید.»» (راوی) گوید: «پس به او گفتند: «انجام میدهیم و دوست داشتیم که جوابش را میدادید و (ما هم) میگفتیم.» (راوی) گوید: «پس نعلینش را گرفت و در حالی که میگفت: «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ وَ اللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ» به راه افتاد، پس دانستیم که چیزی به او نخواهد گفت.» (راوی) گوید: «پس ایشان خارج شدند تا اینکه به منزل آن فرد رسیدند، پس بر او فریاد زدند، پس فرمودند: «بگویید این علی بن حسین است.» (راوی)گوید: «پس در حالی که آماده شر بود، به سوی ما خارج شد و او شک نداشت که این است و جز این نیست که او به جهت تلافی بعض از آنچه از او بود، آمده است. پس علی بن الحسین علیهماالسلام به او گفت: «ای برادرم! تو قبلا ایستادی، پس گفتی و گفتی. پس اگر گفتی آنچه را در من است، پس الله را ز آن طلب آمرزش میکنم و اگر آنچه گفتی در من نبود، الله تو را بیامرزد.»» (راوی) گوید: «پس آن فرد بین دو چشم او را بوسید و گفت: «یقینا آنچه درباره تو گفتم، در تو نبود و من به آن شایستهتر بودم.»» راوی حدیث گوید: «و آن مرد، حسن بن حسن بود.»