حدیث 1554
(1554) التهذیب (ج 6، ح 774) و الإستبصار (ج 3، ح 81): سَعْدُ بْنُ عَبْدِاللهِ عَنْ أحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خالِدٍ وَ عَلیِّ بْنِ حَدیدٍ عَنْ عَلیِّ بْنِ النُّعْمانِ عَنْ داوُدَ بْنِ الْحُصَیْنِ عَنْ أبیعَبْدِاللهِ علیهالسلام قالَ: «سَألْتُهُ عَنْ شَهادَةِ النِّساءِ فی النِّکاحِ بِلا رَجُلٍ مَعَهُنَّ إذا کانَتِ الْمَرْأةُ مُنْکِرَةً. فَقالَ: «لا بَأْسَ بِهِ.» ثُمَّ قالَ لی: «ما یَقولُ فی ذَلِکَ فُقَهاؤُکُمْ؟» قُلْتُ: «یَقولونَ: «لا یَجوزُ إلّا شَهادَةُ رَجُلَیْنِ عَدْلَیْنِ.»» فَقالَ: «کَذَبوا! لَعَنَهُمُ اللهُ! هَوَّنوا وَ اسْتَخَفّوا بِعَزائِمِ اللهِ وَ فَرائِضِهِ وَ شَدَّدوا وَ عَظَّموا ما هَوَّنَ اللهُ. إنَّ اللهَ أمَرَ فی الطَّلاقِ بِشَهادَةِ رَجُلَیْنِ عَدْلَیْنِ، فَأجازوا الطَّلاقَ بِلا شاهِدٍ واحِدٍ وَ النِّکاحُ لَمْ یَجِئْ عَنِ اللهِ فی تَحْریمِهِ. فَسَنَّ رَسولُ اللهِ صلیاللهعلیهوآله فی ذَلِکَ الشّاهِدَیْنِ تَأْدیباً وَ نَظَراً لِئَلّا یُنْکَرَ الْوَلَدُ وَ الْمیراثُ وَ قَدْ ثَبَتَ عُقْدَةُ النِّکاحِ وَ یُسْتَحَلَّ الْفَرْجُ وَ لا أنْ یُشْهَدَ وَ کانَ أمیرُالْمُؤْمِنینَ علیهالسلام یُجیزُ شَهادَةَ امْرَأتَیْنِ فی النِّکاحِ عِنْدَ الْإنْکارِ وَ لا یُجیزُ فی الطَّلاقِ إلّا شاهِدَیْنِ عَدْلَیْنِ.» قُلْتُ: «فَأنَّی ذِکْرُ اللهِ تَعالَی وَ قَوْلُهُ: «فَرَجُلٌ وَ امْرَأتانِ»؟ فَقالَ: «ذَلِکَ فی الدَّیْنِ. إذا لَمْ یَکُنْ رَجُلانِ، فَرَجُلٌ وَ امْرَأتانِ وَ رَجُلٌ واحِدٌ وَ یَمینُ الْمُدَّعی إذا لَمْ تَکُنِ امْرَأتانِ. قَضَی بِذَلِکَ رَسولُ اللهِ صلیاللهعلیهوآله وَ أمیرُالْمُؤْمِنینَ علیهالسلام بَعْدَهُ عِنْدَکُمْ.
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام، معتبر درجه یک است.
شیخ الطائفه این حدیث را به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به سعد بن عبدالله القمی که معتبر درجه یک است، از ابن عیسی الاشعری از محمد بن خالد و علی بن حدید از علی بن نعمان از داود بن حصین روایت کرده است که هر چند علی بن حدید از ضعفا است، اما محمد بن خالد که در عرض او است، از ثقات درجه یک است و سایرین هم از ثقات درجه یک هستند.
* * *
علامه مجلسی: موثق.
داود بن حصین از ابوعبدالله (امام صادق) علیهالسلام روایت کرد: «از ایشان درباره شهادت زنان در نکاح بدون بودن مردی با آنها سؤال کردم، هنگامی که زن ناشناخته باشد. پس فرمودند: «مشکلی به آن نیست.» سپس به من فرمودند: «فقهایتان درباره آن چه میگویند؟» عرض کردم: «میگویند: «جایز نیست مگر به شهادت دو مرد عادل»». پس فرمودند: «دروغ میگویند! الله لعنتشان کند. ارادهها و واجبات الله را خوار شمرده و خفیف کردهاند و آنچه را الله آسان داشته، تشدید کرده و بزرگ داشتهاند. به یقین الله در طلاق به شهادت دو مرد عادل امر کرده است، پس آنها طلاق را بدون یک شاهد مجاز دانستهاند در حالی که نکاح را در تحریمش از الله چیزی نیانده است. پس رسول الله صلیاللهعلیهوآله در آن به جهت تأدیب و نظر دو شاهد سنت نهاد بلکه فرزند و میراث انکار نشود در حالی که عقد نکاح ثابت شده است و فرج زن بدون شاهد حلال شده است و امیر مؤمنان علیهالسلام شهادت دو زن را در نکاح به هنگام انکار اجازه میداد در حالی که در طلاق اجازه نمیداد مگر دو شاهد عادل را.» عرض کردم: «پس ذکر الله تعالی و سخن او: «فَرَجُلٌ وَ امْرَأتانِ» در کجاست؟» پس فرمودند: «آن در دیْن است. هنگامی که دو مرد نبود، پس یک مرد و دو زن و چنانچه دو زن نبود، یک مرد و سوگند مدعی. رسول الله صلیاللهعلیهوآله و امیر مؤمنان علیهالسلام بعد ایشان در میان شما قضاوت کرد.»»