حدیث 2-12003
(2-12003) الخصال (ج 2، ص 610): حَدَّثَنا أبی رضیاللهعنه قالَ حَدَّثَنا سَعْدُ بْنُ عَبْدِاللهِ قالَ حَدَّثَنی مُحَمَّدُ بْنُ عیسَی بْنِ عُبَیْدٍ الْیَقْطینیُّ عَنِ الْقاسِمِ بْنِ یَحْیَی عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ راشِدٍ عَنْ أبیبَصیرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أبیعَبْدِاللهِ علیهالسلام قالَ حَدَّثَنی أبی عَنْ جَدّی عَنْ آبائِهِ «أنَّ أمیرَالْمُؤْمِنینَ علیهالسلام عَلَّمَ أصْحابَهُ فی مَجْلِسٍ واحِدٍ أرْبَعَمِائَةِ بابٍ مِمّا یُصْلِحُ لِلْمُسْلِمِ فی دینِهِ وَ دُنْیاهُ، قال: «… إذا کَسا اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُؤْمِناً ثَوْباً جَدیداً، فَلْیَتَوَضَّأْ وَ لْیُصَلِّ رَکْعَتَیْنِ یَقْراُ فیهِما «اُمَّ الْکِتابِ» وَ «آیَةَ الْکُرْسیِّ» وَ «قُلْ هُوَ اللهُ أحَدٌ» وَ «إنّا أنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» ثُمَّ لْیَحْمَدِ اللهَ الَّذی سَتَرَ عَوْرَتَهُ وَ زَیَّنَهُ فی النّاسِ وَ لْیُکْثِرْ مِنْ قَوْلِ «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ الْعَلیِّ الْعَظیمِ» فَإنَّهُ لا یَعْصی اللهَ فیهِ وَ لَهُ بِکُلِّ سِلْکٍ فیهِ مَلَکٌ یُقَدِّسُ لَهُ وَ یَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ یَتَرَحَّمُ عَلَیْه …»»
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام، معتبر درجه دو است.
شیخ صدوق این حدیث را از پدرش از سعد بن عبدالله القمی از محمد بن عیسی بن عبید الیقطینی از قاسم بن یحیی از جدش، حسن بن راشد از ابوبصیر الاسدی و محمد بن مسلم که حسن بن راشد از ثقات درجه دو است و ابن عبید از ثقات مشروطی که البته در اینجا مشکلی ایجاد نمیکند و بقیه از ثقات درجه یک هستند.
ابوعبدالله (امام صادق) علیهالسلام از پدرانشان روایت کرده که امیر مؤمنان علیهالسلام در مجلسی اصحاب خود را از چهارصد باب که دین و دنیای فرد مسلمان را اصلاح میکند، آگاه کرده، فرمودند: «… هنگامی که الله عز و جل لباس جدیدی بر مؤمنی پوشاند، پس وضو سازد و دو رکعت نماز به جا آورد که در آن (سوره) ام الکتاب و آیة الکرسی و (سوره) «قُلْ هُوَ اللهُ أحَدٌ» و (سوره) «إنّا أنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» را بخواند. سپس الله را حمد گوید که عریانی او را پوشاند و او را بین مردم آراست و عبارت «لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم» را بسیار گوید، بلکه الله را در آن (لباس) معصیت نکند و (در این صورت) برای او به ازای هر نخی در آن (لباس)، ملکی است که به جای او تقدیس کند و برای او طلب آمرزش نماید و بر او رحمت فرستد …»
– بر اساس این روایت و سایر شواهد و قرائنی که وجود دارد، معلوم میشود که انسان باید همه نعمتهای خود را از جانب حضرت باریتعالی بداند.
– مستحب است وقتی انسان لباس جدیدی میپوشد، به یاد الله تعالی و نعمتهایش بوده، وضو بسازد و به طریقی که در روایت آمده است، دو رکعت نماز به جا آورد و اذکار مذکور یا محتوای آن را ادا نماید.
– نکته دیگر اینکه نباید فراموش کنیم، منظور از «ثوباً جدیداً»، لباس نو نست، بلکه لباسی است که انسان برای اولین بار میپوشد و ممکن است نو باشد، یا نباشد.
– عورة هر چیزی است که انسان تمایل دارد تا آن را از دیگران بپوشاند. به عبارت دیگر چیزی که انسان شرم دارد و حیا میکند که آن را آشکار کند. حال این مورد ممکن است از نظر او یا دیگران زشت باشد یا زیبا.
– از این روایت معلوم میشود که هدف مورد نظر اسلام از پوشش فقط پوشاندن برهنگیها نیست، بلکه زینت و آراستگی بین مردم نیز مورد نظر است که به این موضوع در قرآن هم اشاره شده است. البته بدیهی است که این زینت و آراستگی باید مطابق موازین شرعی مورد نظر اسلام باشد. لذا مناسب است انسان به گونهای لباس بپوشد که ضمن حفظ موازین شرعی، آراستگی داشته و برای خود و دیگران چشمنواز باشد.
– اگر انسان به دستور مذکور در روایت عمل کند، میتواند امید داشته باشد که معصیت الله تعالی را مرتکب نشده، بلکه مطابق خواست او عمل کند تا مورد رحمت و بخشش الهی قرار گیرد یا شاید بهتر باشد بگوییم اگر تلاش کند، الله تعالی هم او را یاری خواهد کرد تا معصیتی در آن لباس انجام ندهد.
– طبیعی است که اگر فردی همه این آداب و اعمال را انجام دهد به معنای مصون ماندن او از معصیت نیست و لازم است که انسان در همه شؤون زندگی و همه زمانها و مکانها دقت داشته باشد تا مطابق فرامین الهی رفتار کند.
اگر کسی در لباسی معصیت الله تعالی نکند، به ازای هر نخی که کنایه از کثرت است، مَلَکی به جای او تقدیس میکند و برای او استفغار کرده و بر او رحمت میفرستد.
– در پایان این نکته را عرض کنم که همانطور که در مقدمه این روایت هم اشاره شده است، این فرمایشات امیر مؤمنان علیهالسلام چهارصد فراز دارد و با توجه به اینکه تعدادی از آنها درباره سورهها و آیات قرآن کریم است، بعضی از آنها را به مناسبت موضوع بحثهایمان، به مرور عرض خواهیم کرد و امیدوارم خداوند متعال توفیق دهد تا مجموعه همه آنها را هم مستقلاً مورد بررسی قرار دهیم. إن شاء الله.
– این را هم اضافه کنم که یک بار تعداد فرازهای این روایت را شمردم و واقعاً چهارصد مورد بود.