حدیث 11142
(11142) الکافی (ح 4978) و التهذیب (ج 2، ح 301)، الأمالی للصدوق (ص 413) و الفقیه (ح 915):عَلیُّ بْنُ إبْراهیمَ عَنْ أبیهِ عَنْ حَمّادِ بْنِ عیسَی قالَ: «قالَ لی أبوعَبْدِاللهِ علیهالسلام یَوْماً: «یا حَمّادُ! تُحْسِنُ أنْ تُصَلّیَ؟»» قالَ: «فَقُلْتُ: «یا سَیِّدی! أنا أحْفَظُ کِتابَ حَریزٍ فی الصَّلاةِ.» فَقالَ: «لا عَلَیْکَ یا حَمّادُ! قُمْ، فَصَلِّ.»» قالَ: «فَقُمْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ، مُتَوَجِّهاً إلَی الْقِبْلَةِ. فَاسْتَفْتَحْتُ الصَّلاةَ، فَرَکَعْتُ وَ سَجَدْتُ.» فَقالَ: «یا حَمّادُ! لا تُحْسِنُ أنْ تُصَلّیَ. ما أقْبَحَ بِالرَّجُلِ مِنْکُمْ یَأْتی عَلَیْهِ سِتّونَ سَنَةً أوْ سَبْعونَ سَنَةً، فَلا یُقیمُ صَلاةً واحِدَةً بِحُدودِها تامَّةً.»» قالَ حَمّادٌ: «فَأصابَنی فی نَفْسی الذُّلُّ. فَقُلْتُ: «جُعِلْتُ فِداکَ! فَعَلِّمْنی الصَّلاةَ.» فَقامَ أبوعَبْدِاللهِ علیهالسلام، مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ مُنْتَصِباً. فَأرْسَلَ یَدَیْهِ جَمیعاً عَلَی فَخِذَیْهِ، قَدْ ضَمَّ أصابِعَهُ وَ قَرَّبَ بَیْنَ قَدَمَیْهِ حَتَّی کانَ بَیْنَهُما قَدْرُ ثَلاثِ أصابِعَ مُنْفَرِجاتٍ وَ اسْتَقْبَلَ بِأصابِعِ رِجْلَیْهِ جَمیعاً الْقِبْلَةَ، لَمْ یُحَرِّفْهُما عَنِ الْقِبْلَةِ وَ قالَ بِخُشوعٍ: «اللهُ أکْبَرُ». ثُمَّ قَرَأ الْحَمْدَ بِتَرْتیلٍ وَ «قُلْ هُوَ اللهُ أحَدٌ». ثُمَّ صَبَرَ هُنَیَّةً بِقَدْرِ ما یَتَنَفَّسُ وَ هُوَ قائِمٌ. ثُمَّ رَفَعَ یَدَیْهِ حیالَ وَجْهِهِ وَ قالَ: «اللهُ أکْبَرُ» وَ هُوَ قائِمٌ. ثُمَّ رَکَعَ وَ مَلَأ کَفَّیْهِ مِنْ رُکْبَتَیْهِ مُنْفَرِجاتٍ وَ رَدَّ رُکْبَتَیْهِ إلَی خَلْفِهِ، حَتَّی اسْتَوَی ظَهْرُهُ حَتَّی لَوْ صُبَّ عَلَیْهِ قَطْرَةٌ مِنْ ماءٍ أوْ دُهْنٍ، لَمْ تَزُلْ لِاسْتِواءِ ظَهْرِهِ وَ مَدَّ عُنُقَهُ وَ غَمَّضَ عَیْنَیْهِ، ثُمَّ سَبَّحَ ثَلاثاً بِتَرْتیلٍ. فَقالَ: «سُبْحانَ رَبّیَ الْعَظیمِ وَ بِحَمْدِهِ.» ثُمَّ اسْتَوَی قائِماً. فَلَمّا اسْتَمْکَنَ مِنَ الْقیامِ، قالَ: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ». ثُمَّ کَبَّرَ وَ هُوَ قائِمٌ وَ رَفَعَ یَدَیْهِ حیالَ وَجْهِهِ. ثُمَّ سَجَدَ وَ بَسَطَ کَفَّیْهِ مَضْمومَتَیِ الْأصابِعِ بَیْنَ یَدَیْ رُکْبَتَیْهِ، حیالَ وَجْهِهِ، فَقالَ: «سُبْحانَ رَبّیَ الْأعْلَی وَ بِحَمْدِهِ»، ثَلاثَ مَرّاتٍ وَ لَمْ یَضَعْ شَیْئاً مِنْ جَسَدِهِ عَلَی شَیْءٍ مِنْهُ وَ سَجَدَ عَلَی ثَمانیَةِ أعْظُمٍ: الْکَفَّیْنِ وَ الرُّکْبَتَیْنِ وَ أنامِلِ إبْهامَیِ الرِّجْلَیْنِ وَ الْجَبْهَةِ وَ الْأنْفِ وَ قالَ: «سَبْعَةٌ مِنْها فَرْضٌ، یُسْجَدُ عَلَیْها وَ هیَ الَّتی ذَکَرَها اللهُ فی کِتابِهِ، فَقالَ: «وَ أنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ فَلا تَدْعوا مَعَ اللهِ أحَداً» وَ هیَ الْجَبْهَةُ وَ الْکَفّانِ وَ الرُّکْبَتانِ وَ الْإبْهامانِ وَ وَضْعُ الْأنْفِ عَلَی الْأرْضِ سُنَّةٌ.» ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ السُّجودِ. فَلَمّا اسْتَوَی جالِساً، قالَ: «اللهُ أکْبَرُ». ثُمَّ قَعَدَ عَلَی فَخِذِهِ الْأیْسَرِ وَ قَدْ وَضَعَ ظاهِرَ قَدَمِهِ الْأیْمَنِ عَلَی بَطْنِ قَدَمِهِ الْأیْسَرِ وَ قالَ: «أسْتَغْفِرُ اللهَ رَبّی وَ أتوبُ إلَیْهِ». ثُمَّ کَبَّرَ وَ هُوَ جالِسٌ وَ سَجَدَ السَّجْدَةَ الثّانیَةَ وَ قالَ کَما قالَ فی الْأولَی وَ لَمْ یَضَعْ شَیْئاً مِنْ بَدَنِهِ عَلَی شَیْءٍ مِنْهُ فی رُکوعٍ وَ لا سُجودٍ وَ کانَ مُجَّنِّحاً وَ لَمْ یَضَعْ ذِراعَیْهِ عَلَی الْأرْضِ. فَصَلَّی رَکْعَتَیْنِ عَلَی هَذا وَ یَداهُ مَضْمومَتا الْأصابِعِ وَ هُوَ جالِسٌ فی التَّشَهُّدِ. فَلَمّا فَرَغَ مِنَ التَّشَهُّدِ، سَلَّمَ. فَقالَ: «یا حَمّادُ! هَکَذا صَلِّ.»»
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام، معتبر درجه یک است.
ثقةالاسلام الکلینی این حدیث را از علی بن ابراهیم القمی از پدرش از حماد بن عیسی روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.
شیخالطائفه نیز شبیه این حدیث را به طریق خود در التهذیب و الإستبصار به ثقةالاسلام الکلینی که معتبر درجه یک است، به باقی سند روایت کرده است.
شیخ صدوق نیز شبیه این حدیث را از پدرش از علی بن ابراهیم به باقی سند روایت کرده است.
ایشان شبیه این حدیث را به طریق خود در الفقیه به حماد بن عیسی که معتبر درجه یک است، به باقی سند نیز روایت کرده است.
* * *
علامه مجلسی: صحیح و فی الفقیح حسن (الکافی). حسن (التهذیب).
* * *
مجلسی اول: فی الصحیح.
حماد بن عیسی روایت کرد: «ابوعبدالله (امام صادق) علیهالسلام روزی به من فرمودند: «ای حماد! خوب نماز میخوانی؟»» (راوی) گفت: «عرض کردم: «ای آقای من! من کتاب حریز در نماز را حفظ کردهام.» پس فرمودند: «(باکی) نیست بر تو ای حماد! برخیز، پس نماز گزار.»» (راوی) گفت: «پس برخاستم مقابل ایشان، متوجه به قبله. پس آغاز کردم نماز را، پس رکوع انجام دادم و سجده کردم. پس فرمودند: «ای حماد! نیکو نماز نمیگزاری. چه زشت است برای فردی از شما که بیاید بر او شصت سال یا هفتاد سال، پس اقامه نکند یک نمار به حدود تمام آن.»» حماد گفت: «پس احساس خواری در خودم کردم. پس عرض کردم: «فدایتان شوم! پس نماز را به من بیاموزید. پس ابوعبدالله (امام صادق) علیهالسلام برخاسته، رو به قبله ایستاد تمام قد. پس انداخت هر دو دستش را بر دو رانش، (در حالی که) بسته بود انگشتانش را و نزدیک کرد بین دو قدمش را تا جایی که بین آن دو به اندازه سه انگشت باز بود و همه انگشتان دو پایش رو به قبله بود، منحرف نکرد آن دو را از قبله و به خشوع گفت: «الله اکبر». سپس خواند حمد را به طمأنینه و «قُلْ هُوَ اللهُ أحَدٌ» (را هم خواند)». سپس صبر کرد لحظهای به اندازه آنچه تنفس میکند، در حالی که او ایستاده بود. سپس بالا برد دو دستش را اطراف صورتش و گفت: «الله اکبر»، در حالی که (هنوز) ایستاده بود. سپس رکوع کرد و پر کرد دو کفش را از دو زانویش در حالی که (انگشتانش) باز بود و رد کرد دو زانویش را به پشتش تا هموار شد پشتش، به گونهای که اگر میریخت بر آن قطرهای از آب یا روغن، نمیریخت به جهت همواری پشتش و کشید گردنش را و فروانداخت دو چشمش را، سپس با طمأنینه سه بار تسبیح گفت. پس گفت: «سبحان ربی العظیم و بحمده». سپس تکبیر گفت در حالی که او ایستاده بود و بلند کرد دو دستش را اطراف صورتش. سپس سجده کرد و قرار داد دو کف دستش را به حالت بسته بودن انگشتان مقابل دو زانویش، پس گفت: «سبحان ربی الأعلی و بحمده»، سه مرتبه و قرار نداد چیزی از بدنش را بر چیزی از آن و سجده کرد بر هشت عضو: دو کف دست و دو زانو و دو انگشت ابهام دو پا و پیشانی و بینی و فرمود: «هفت تا از آنها واجب است که سجده میشود بر آن و آنهایی که ذکر کرد آنها را در کتابش، پس گفت: «وَ أنَّ الْمَساجِدَ لِلّهِ فَلا تَدْعوا مَعَ اللهِ أحَداً» و آن پیشانی و دو کف دست و دو زانو و دو ابهام است و قرار دادن بینی بر زمین سنت است.» سپس بلند کرد سرش را از سجود. پس هنگامی که استوار نشست، گفت: «الله اکبر». سپس نشست بر ران چپش، در حالی که قرار داده بود روی قدم راستش را بر شکم قدم چپش و گفت: «أستغفر الله ربی و أتوب إلیه». سپس تکبیر گفت در حالی که نشسته بود و سجده کرد، سجده دوم را و گفت همانگونه که گفت در (سجده) اولی و قرار نداد چیزی از بدنش را بر چیزی از آن (نَه) در رکوع و نه سجود و پَر گشاده بود و قرار نداده بود دو ساعدش را بر زمین. پس نماز گزارد دو رکعت بر این (روال) و دو دستش انگشت بسته بود، در حالی که او نشسته بود در تشهد. پس هنگامی که فارغ شد از تشهد، سلام داد. پس گفت: «ای حماد! اینگونه نماز گزار.»»