حدیث 11113

(11113) کمال الدین (ج1،‌ص 133): حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنُ إبْراهیمَ بْنِ إسْحاقَ رضی‌الله‌عنه قالَ حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بْنُ هَمّامٍ قالَ حَدَّثَنا حُمَیْدُ بْنُ زیادٍ الْکوفیُ قالَ حَدَّثَنا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَماعَةَ عَنْ أحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمیثَمیِّ عَنْ عَبْدِاللهِ بْنِ الْفَضْلِ الْهاشِمیِّ قالَ قالَ الصّادِقُ، جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیهماالسلام: «لَمّا أظْهَرَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالَی نُبُوَّةَ نوحٍ علیه‌السلام وَ أیْقَنَ الشّیعَةُ بِالْفَرَجِ، اشْتَدَّتِ الْبَلْوَی وَ عَظُمَتِ الْفِرْیَةُ إلَی أنْ آلَ الْأمْرُ إلَی شِدَّةٍ شَدیدَةٍ نالَتِ الشّیعَةَ وَ الْوُثوبِ عَلَی نوحٍ بِالضَّرْبِ الْمُبَرِّحِ حَتَّی مَکَثَ علیه‌السلام فی بَعْضِ الْأوْقاتِ مَغْشیّاً عَلَیْهِ ثَلاثَةَ أیّامٍ، یَجْری الدَّمُ مِنْ أُذُنِهِ، ثُمَّ أفاقَ وَ ذَلِکَ بَعْدَ ثَلاثِمِائَةِ سَنَةٍ مِنْ مَبْعَثِهِ وَ هُوَ فی خِلالِ ذَلِکَ یَدْعوهُمْ لَیْلاً وَ نَهاراً، فَیَهْرَبونَ وَ یَدْعوهُمْ سِرّاً، فَلا یُجیبونَ وَ یَدْعوهُمْ عَلانیَةً، فَیُوَلّونَ. فَهَمَّ بَعْدَ ثَلاثِمِائَةِ سَنَةٍ بِالدُّعاءِ عَلَیْهِمْ وَ جَلَسَ بَعْدَ صَلاةِ الْفَجْرِ لِلدُّعاءِ. فَهَبَطَ إلَیْهِ وَفْدٌ مِنَ السَّماءِ السّابِعَةِ وَ هُمْ ثَلاثَةُ أمْلاکٍ. فَسَلَّموا عَلَیْهِ. ثُمَّ قالوا لَهُ: «یا نَبیَّ اللهِ! لَنا حاجَةٌ.» قالَ: «وَ ما هیَ؟» قالوا: «تُؤَخِّرُ الدُّعاءَ عَلَی قَوْمِکَ، فَإنَّها أوَّلُ سَطْوَةٍ لِلّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فی الْأرْضِ.» قالَ: «قَدْ أخَّرْتُ الدُّعاءَ عَلَیْهِمْ، ثَلاثَمِائَةِ سَنَةٍ أُخْرَی» وَ عادَ إلَیْهِمْ. فَصَنَعَ ما کانَ یَصْنَعُ وَ یَفْعَلونَ ما کانوا یَفْعَلونَ حَتَّی إذا انْقَضَتْ ثَلاثُمِائَةِ سَنَةٍ أُخْرَی وَ یَئِسَ مِنْ إیمانِهِمْ. جَلَسَ فی وَقْتِ ضُحَی النَّهارِ لِلدُّعاءِ. فَهَبَطَ عَلَیْهِ وَفْدٌ مِنَ السَّماءِ السّادِسَةِ وَ هُمْ ثَلاثَةُ أمْلاکٍ. فَسَلَّموا عَلَیْهِ وَ قالوا: «نَحْنُ وَفْدٌ مِنَ السَّماءِ السّادِسَةِ. خَرَجْنا بُکْرَةً وَ جِئْناکَ ضَحْوَةً.» ثُمَّ سَألوهُ مِثْلَ ما سَألَهُ وَفْدُ السَّماءِ السّابِعَةِ. فَأجابَهُمْ إلَی مِثْلِ ما أجابَ أولَئِکَ إلَیْهِ وَ عادَ علیه‌السلام إلَی قَوْمِهِ. یَدْعوهُمْ، فَلا یَزیدُهُمْ دُعاؤُهُ إلّا فِراراً حَتَّی انْقَضَتْ ثَلاثُمِائَةِ سَنَةٍ تَتِمَّةُ تِسْعِمِائَةِ سَنَةٍ. فَصارَتْ إلَیْهِ الشّیعَةُ وَ شَکَوْا ما یَنالُهُمْ مِنَ الْعامَّةِ وَ الطَّواغیتِ وَ سَألوهُ الدُّعاءَ بِالْفَرَجِ. فَأجابَهُمْ إلَی ذَلِکَ وَ صَلَّی وَ دَعا. فَهَبَطَ جَبْرَئیلُ علیه‌السلام، فَقالَ لَهُ: «إنَّ اللهَ تَبارَکَ وَ تَعالَی، أجابَ دَعْوَتَکَ. فَقُلْ لِلشّیعَةِ: «یَأْکُلوا التَّمْرَ وَ یَغْرِسوا النَّوَی وَ یُراعوهُ حَتَّی یُثْمِرَ. فَإذا أثْمَرَ، فَرَّجْتُ عَنْهُمْ.»» فَحَمِدَ اللهَ وَ أثْنَی عَلَیْهِ وَ عَرَّفَهُمْ ذَلِکَ، فَاسْتَبْشَروا بِهِ. فَأکَلوا التَّمْرَ وَ غَرَسوا النَّوَی وَ راعوهُ حَتَّی أثْمَرَ. ثُمَّ صاروا إلَی نوحٍ علیه‌السلام بِالتَّمْرِ وَ سَألوهُ أنْ یُنْجِزَ لَهُمُ الْوَعْدَ. فَسَألَ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ فی ذَلِکَ. فَأوْحَی اللهُ إلَیْهِ: «قُلْ لَهُمْ: «کُلوا هَذا التَّمْرَ وَ اغْرِسوا النَّوَی، فَإذا أثْمَرَ، فَرَّجْتُ عَنْکُمْ.»» فَلَمّا ظَنّوا أنَّ الْخُلْفَ قَدْ وَقَعَ عَلَیْهِمْ، ارْتَدَّ مِنْهُمُ الثُّلُثُ وَ ثَبَتَ الثُّلُثانِ. فَأکَلوا التَّمْرَ وَ غَرَسوا النَّوَی حَتَّی إذا أثْمَرَ، أتَوْا بِهِ نوحاً علیه‌السلام. فَأخْبَروهُ وَ سَألوهُ أنْ یُنْجِزَ لَهُمُ الْوَعْدَ. فَسَألَ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ فی ذَلِکَ. فَأوْحَی اللهُ إلَیْهِ: «قُلْ لَهُمْ: «کُلوا هَذا التَّمْرَ وَ اغْرِسوا النَّوَی.»» فَارْتَدَّ الثُّلُثُ الْآخَرُ وَ بَقیَ الثُّلُثُ. فَأکَلوا التَّمْرَ وَ غَرَسوا النَّوَی. فَلَمّا أثْمَرَ، أتَوْا بِهِ نوحاً علیه‌السلام. ثُمَّ قالوا لَهُ: «لَمْ یَبْقَ مِنّا إلّا الْقَلیلُ وَ نَحْنُ نَتَخَوَّفُ عَلَی أنْفُسِنا بِتَأخُّرِ الْفَرَجِ أنْ نَهْلِکَ.» َصَلَّی نوحٌ علیه‌السلام، ثُمَّ قالَ: «یا رَبِّ! لَمْ یَبْقَ مِنْ أصْحابی إلّا هَذِهِ الْعِصابَةُ وَ إنّی أخافُ عَلَیْهِمُ الْهَلاکَ إنْ تَأخَّرَ عَنْهُمُ الْفَرَجُ.» فَأوْحَی اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ إلَیْهِ: «قَدْ أجَبْتُ دُعاءَکَ. فَاصْنَعِ الْفُلْکَ.» وَ کانَ بَیْنَ إجابَةِ الدُّعاءِ وَ بَیْنَ الطّوفانِ خَمْسونَ سَنَةً.»

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه یک است.
شیخ صدوق این حدیث را از محمد بن ابراهیم بن اسحاق از محمد بن همام از حمید بن زیاد الکوفی حسن بن محمد بن سماعه از احمد بن حسن المیثمی از عبدالله بن فضل الهاشمی روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.

(امام) صادق، جعفر بن محمد علیهماالسلام فرمودند: «هنگامی که ظاهر کرد الله تبارک و تعالی نبوت نوح علیه‌السلام و یقین کردند پیروان (او) به فرج، شدت گرفت بلایا و بزرگ شد آزار و اذیت تا آن‌که کار به شدتی شدید به پیروان (او) رسید و حمله کردن بر نوح به زدن شدید به گونه‌ای که (نوح) علیه‌السلام در بعض اوقات سه روز به حالت غش می‌افتاد، (در حالی که) جریان می‌یافت خون از بینیش، سپس به هوش می‌آمد و آن بعد سیصد سال از مبعثش بود، در حالی که او در خلال آن، دعوت می‌کرد آن‌ها را شبانه و روزانه، پس می‌گریختند و دعوت می‌کرد آن‌ها را مخفیانه، پس اجابت نمی‌کردند و دعوت می‌کرد آن‌ها را آشکارا، پس روی می‌گرداندند.پس تصمیم گرفت بعد سیصد سال که درخواست کند بر آن‌ها و نشست بعد نماز صبح برای درخواست. پس فرود آمد به سوی ایشان گروهی از آسمان هفتم و آن‌ها سه ملک بودند. پس سلام کردند بر او. سپس به او گفتند: «ای نبی الله! برای ما حاجتی است.» گفت: «و آن چیست؟» گفتند: «تأخیر اندازی درخواست بر قومت را، چرا که آن اولین عذاب برای الله عز و جل در زمین است.» و بازگشت به سوی آن‌ها. پس انجام داد آن‌چه انجام می‌داد و عمل کردند آن‌چه عمل کردند تا منقضی شد سیصد سال دیگر و نا امید گشت از ایمانشان. نشست در وقت ظهر روز برای درخواست. پس فرود آمد بر او گروهی از آسمان ششم و آن‌ها سه ملک بودند. پس سلام کردند بر او و گفتند: «ما گروهی از آسمان ششم هستیم. خارج شدیم صبح‌هنگام و آمدیم نزد تو ظهرهنگام.» سپس درخواست کردند از او مانند آن‌چه درخواست کردند از او گروه آسمان هفتم. پس اجابت کرد آن‌ها را مانند آن‌چه اجابت کرد آن‌ها را به سوی آن و (نوح) علیه‌السلام به سوی قومش بازگشت. دعوت می‌کرد آن‌ها را، پس زیاد نمی‌کرد آن‌ها را دعوت او مگر گرفتن تا این‌که منقضی شد سیصد سال تتمه نه‌صد سال. پس پیروان به سوی او شدند و شکایت کردن از آن‌چه به آن‌ها رسیده از عامه و طاغوت‌ها و درخواست کردند او را به فرج. پس اجابت کرد آن‌ها را به سوی آن و نماز خواند و درخواست کرد. پس فرود آمد جبرئیل علیه‌السلام، پس به ایشان گفت: «همانا الله تبارک و تعالی، اجابت کرد خواسته تو را. پس بگو به پیروان: «بخورید خرما و بکارید هسته را و مراقبت آن را تا بار دهد. پس هنگامی که ثمر داد، فرج دهم از آن ها.»» پس حمد کرد الله را و ثنا نمود بر او و آن را به آن‌ها تفهیم کرد، پس بشارت یافتند به آن. پس خرما خوردند و هسته را کاشتند و آن را مراقبت کردند تا ثمر داد. سپس به سوم نوح علیه‌السلام شدند و درخواست کردند او را که برآورده کند برای آن‌ها وعده را. پس درخواست کرد الله عز و جل را در آن. پس وحی کرد الله به سوی او: «به آن‌ها بگو: «بخورید این تمرها را بکارید هسته را، پس هنگامی که ثمر داد، پس فرج دهم از شما.»» پس هنگامی که گمان کردند که تخلف شده از آن‌چه قرار گرفت بر آن‌ها، مرتد شدند از آن‌ها یک‌سوم و ثابت ماندند دوسوم. پس خوردند خرما را و کاشتند هسته را تا هنگامی که ثمر داد، آوردند آن را نزد نوح علیه‌السلام. پس خبر کردند او را و درخواست کردند که برآورده کند برای آن‌ها وعده را. پس درخواست کرد الله عز و جل را در آن. پس وحی کرد الله به سوی او: «به آن‌ها بگو: «بخورید این خرما را و بکارید هسته را.»» پس مرتد شدند یک‌سوم دیگر و باقی ماند یک‌سوم. پس خوردند خرما را و کاشتند هسته را. پس هنگامی که ثمر داد، آوردند نزد نوح علیه‌السلام. سپس به او گفتند: «باقی نماند از ما مگر اندکی و ما می‌ترسیم بر خودمات به تأخیر افتادن فرج که هلاک شویم.» نماز خواند نوح علیه‌السلام، سپس گفت: «ای پروردگار من! باقی نمانده از اصحابم مگر این گروه و همانا من می‌ترسم بر آن‌ها هلاکت را اگر تأخیر افتد از آن‌ها فرج.» پس وحی کرد الله عز و جل به سوی او: «اجابت کرده‌ام دعای تو را. پس کشتی بساز.» و بین اجابت دعا و بین طوفان، پنجاه سال بود.»

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه