حدیث ۱۱-۲۸۶
(۲۸۶-۱۱) علل الشرائع (ج ۱، ص ۲۵۲) و عیون أخبار الرضا علیهالسلام (ج ۲، ص ۹۹): حَدَّثَنی عَبْدُالْواحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدوسٍ النَّیْسابوریُّ الْعَطّارُ قالَ حَدَّثَنی أبوالْحَسَنِ عَلیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسابوریُّ قالَ أبومُحَمَّدٍ، الْفَضْلُ بْنُ شاذانَ النَّیْسابوریُ: «إنْ سَألَ سائِلٌ فَقالَ: «أخْبِرْنی! هَلْ یَجوزُ أنْ یُکَلِّفَ الْحَکیمُ عَبْدَهُ فِعْلاً مِنَ الْأفاعیلِ لِغَیْرِ عِلَّةٍ وَ لا مَعْنًی؟» قیلَ لَهُ: «لا یَجوزُ ذَلِکَ، لِأنَّهُ حَکیمٌ غَیْرُ عابِثٍ وَ لا جاهِلٍ … فَإنْ قالَ: «فَلِمَ أُمِروا بِالتَّمَتُّعِ بِالْعُمْرَةِ إلَی الْحَجِ، قیلَ: «ذلِکَ تَخْفیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَةٌ، لِأنْ یَسْلَمَ النّاسُ مِنْ إحْرامِهِمْ وَ لا یَطولَ عَلَیْهِمْ ذَلِکَ، فَتَداخَلَ عَلَیْهِمُ الْفَسادُ وَ لِأنْ یَکونَ الْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ واجِبَیْنِ جَمیعاً، فَلا تُعَطَّلَ الْعُمْرَةُ وَ لا تَبْطُلَ وَ لِأنْ یَکونَ الْحَجُّ مُفْرَداً مِنَ الْعُمْرَةِ وَ یَکونَ بَیْنَهُما فَصْلٌ [وَ] تَمْییزٌ وَ قالَ النَّبیُّ صلیاللهعلیهوآله: «دَخَلَتِ الْعُمْرَةُ فی الْحَجِ إلَی یَوْمِ الْقیامَةِ» وَ لَوْ لا أنَّهُ صلیاللهعلیهوآله کانَ ساقَ الْهَدْیَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ أنْ یُحِلَ حَتَّی یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ، لَفَعَلَ کَما أمَرَ النّاسَ وَ لِذَلِکَ قالَ: «لَوِ اسْتَقْبَلْتُ مِنْ أمْری ما اسْتَدْبَرْتُ، لَفَعَلْتُ کَما أمَرْتُکُمْ وَ لَکِنّی سُقْتُ الْهَدْیَ وَ لَیْسَ لِسائِقِ الْهَدْیِ أنْ یُحِلَ حَتَّی یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ.» فَقامَ إلَیْهِ رَجُلٌ، فَقالَ: «یا رَسولَ اللهِ! نَخْرُجُ حُجّاجاً وَ رُءوسُنا تَقْطُرُ مِنْ ماءِ الْجَنابَةِ؟!» فَقالَ: «إنَّکَ لَنْ تُؤْمِنَ بِهَذا أبَداً»»» …» حَدَّثَنا عَبْدُالْواحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدوسٍ النَّیْسابوریُّ الْعَطّارُ قالَ حَدَّثَنا عَلیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَةَ النَّیْسابوریُّ قالَ: «قُلْتُ لِلْفَضْلِ بْنِ شاذانَ لَمّا سَمِعْتُ مِنْهُ هَذِهِ الْعِلَلَ: «أخْبِرْنی عَنْ هَذِهِ الْعِلَلِ الَّتی ذَکَرْتَها عَنِ الِاسْتِنْباطِ وَ الِاسْتِخْراجِ وَ هیَ مِنْ نَتائِجِ الْعَقْلِ أوْ هیَ مِمّا سَمِعْتَهُ وَ رَوَیْتَهُ؟» فَقالَ لی: «ما کُنْتُ أعْلَمُ مُرادَ اللهِ بِما فَرَضَ وَ لا مُرادَ رَسولِهِ صلیاللهعلیهوآله بِما شَرَعَ وَ سَنَّ وَ لا أُعَلِّلُ ذَلِکَ مِنْ ذاتِ نَفْسی، بَلْ سَمِعْنا مِنْ مَوْلایَ أبیالْحَسَنِ عَلیِّ بْنِ موسَی الرِّضا علیهماالسلام مَرَّةً بَعْدَ مَرَّةٍ وَ الشَّیْءَ بَعْدَ الشَّیْءِ فَجَمَعْتُها». فَقُلْتُ: «فَأُحَدِّثُ بِها عَنْکَ عَنِ الرِّضا علیهالسلام؟» فَقالَ: «نَعَمْ!»».
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام، معتبر درجه دو است.
شیخ صدوق این حدیث را از عبدالواحد بن محمد بن عبدوس از علی بن محمد بن قتیبه از فضل بن شاذان روایت کرده است که علی بن محمد بن قتیبه ثقه درجه دو و دو نفر دیگر از ثقات درجه یک هستند.
فضل بن شاذان گفت: «اگر سؤال کنندهای سؤال کرد: «آگاه کن مرا! آیا مجاز است که حکیم بندهاش را بدون علت و معنایی به کاری از کارها مکلف کند؟» به او گفته شود: «آن جایز نیست، چرا که حکیم غیر بیهودهکار و غیر جاهل است … پس اگر گفت: «پس برای چه به تمتع عمره به سوی حج امر شده است»، گفته شود: «آن تخفیف و رحمتی از جانب پروردگارتان است، چرا که مردم از احرامشان سالم میمانند و آن بر ایشان طولانی نشود که فساد بر آنها داخل شود و چرا که حج و عمره هر دو واجب است، پس عمره تعطیل نشود و باطل نگردد و برای آنکه حج جدا شده از عمره است و بین آن دو جدایی و تشخیص باشدو نبی صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «عمره را تا زمان قیامت در حج داخل کردم» و اگر نه این بود که ایشان صلیاللهعلیهوآله قربانی همراه داشتند و بر ایشان نبود که وقتی قربانی را به محلش رساندند، مُحِل شوند، قطعاً همان میکردند که مردم را امر نمودند و برای همین فرمودند: «اگر از قبل میدانستم از کارم آنچه را بعداً دانستم، قطعاً همانگونه که شما را امر کردم، انجام میدادم ولیکن قربانی همراه دارم و بر همراهدارنده قربانی نیست که تا قربانی را به محلش برساند مُحِل شود». پس فردی به اعتراض برخاست و گفت: «ای رسول الله! حاجی خارج شویم در حالی که سرهایمان از جنابت آب میچکد؟» پس (حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «به یقین تو هرگز به این ایمان نیاوری»»» …» … علی بن محمد بن قتیبه النیشابوری گفت: «هنگامی که این علتها را از او شنیدم، به فضل به شاذان گفتم: «مرا از این علتهایی که از استنباط و استخراج ذکر کردی، آگاه کن که آنها از نتایج عقل است یا از آنچه آن را شنیدهای و روایت کردهای؟» پس به من گفت: «من نه مراد الله را به آنچه واجب کرده است میدانم و نه مراد رسولش صلیاللهعلیهوآله را به آنچه شرع و سنت نهاده است و نه آن را از خودم علتیابی کردم، بلکه از مولایم ابوالحسن، علی بن موسی الرضا علیهماالسلام نوبت بعد نوبت و چیزی بعد چیزی شنیدم و آن را جمع نمودم». پس گفتم: «آن را به واسطه تو از رضا علیهالسلام حدیث کنم؟» پس گفت: «آری!»».