حدیث 10130

(10130) علل الشرائع (ج 2، ص 550): وَ بِهَذا الْإسْنادِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبوبٍ عَنْ مالِکِ بْنِ عَطیَّةَ عَنْ أبی‌حَمْزَةَ الثُّمالیِّ عَنْ أبی‌جَعْفَرٍ علیه‌السلام أنَّ رَسولَ اللهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله سَألَ جَبْرَئیلَ: «کَیْفَ کانَ مَهْلِکُ قَوْمِ لوطٍ؟» فَقالَ: «إنَّ قَوْمَ لوطٍ کانوا أهْلَ قَرْیَةٍ لا یَتَنَظَّفونَ مِنَ الْغائِطِ وَ لا یَتَطَهَّرونَ مِنَ الْجَنابَةِ، بُخَلاءَ أشِحّاءَ عَلَی الطَّعامِ وَ إنَّ لوطاً لَبِثَ فیهِمْ ثَلاثینَ سَنَةً وَ إنَّما کانَ نازِلاً عَلَیْهِمْ وَ لَمْ یَکُنْ مِنْهُمْ وَ لا عَشیرَةٌ لَهُ وَ لا قَوْمٌ وَ إنَّهُ دَعاهُمْ إلَی اللهِ تَعالَی وَ إلَی الْإیمانِ بِهِ وَ اتِّباعِهِ وَ نَهاهُمْ عَنِ الْفَواحِشِ وَ حَثَّهُمْ عَلَی طاعَةِ اللهِ، فَلَمْ یُجیبوهُ وَ لَمْ یُطیعوهُ وَ إنَّ اللهَ تَعالَی لَمّا أرادَ عَذابَهُمْ، بَعَثَ إلَیْهِمْ رُسُلاً مُنْذِرینَ عُذْراً نُذْراً. فَلَمّا عَتَوْا عَنْ أمْرِهِ، بَعَثَ إلَیْهِمْ مَلائِکَةً لیُخْرِجوا مَنْ کانَ فی قَرْیَتِهِمْ مِنَ الْمُؤْمِنینَ. فَما وَجَدوا فیها «غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمینَ»، فَأخْرَجَهُمْ مِنْها وَ قالوا لِلوطٍ: «أسْرِ بِأهْلِکَ مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَةِ اللَّیْلَةَ «بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أحَدٌ وَ امْضوا حَیْثُ تُؤْمَرونَ».» فَلَمّا انْتَصَفَ اللَّیْلُ، سارَ لوطٌ بِبَناتِهِ وَ تَوَلَّتِ امْرَأتُهُ مُدْبِرَةً. فَانْقَطَعَتْ إلَی قَوْمِها، تَسْعَی بِلوطٍ وَ تُخْبِرُهُمْ أنَّ لوطاً قَدْ سارَ بِبَناتِهِ وَ إنّی نودیتُ مِنْ تِلْقاءِ الْعَرْشِ: «لَمّا طَلَعَ الْفَجْرُ یا جَبْرَئیلُ! حَقَّ الْقَوْلُ مِنَ اللهِ بِحَتْمِ عَذابِ قَوْمِ لوطٍ. فَاهْبِطْ إلَی قَرْیَةِ قَوْمِ لوطٍ وَ ما حَوَتْ، فَاقْلَعْها مِنْ تَحْتِ سَبْعِ أرَضینَ. ثُمَّ اعْرُجْ بِها إلَی السَّماءِ. فَأوْقِفْها حَتَّی یَأْتیَکَ أمْرُ الْجَبّارِ فی قَلْبِها وَ دَعْ مِنْها آیَةً بَیِّنَةً مِنْ مَنْزِلِ لوطٍ، عِبْرَةً لِلسَّیّارَةِ.» فَهَبَطْتُ عَلَی أهْلِ الْقَرْیَةِ الظّالِمینَ، فَضَرَبْتُ بِجَناحیَ الْأیْمَنِ عَلَی ما حَوَی عَلَیْهِ شَرْقیُّها وَ ضَرَبْتُ بِجَناحیَ الْأیْسَرِ عَلَی ما حَوَی عَلَیْهِ غَرْبیُّها، فَاقْتَلَعْتُها یا مُحَمَّدُ! مِنْ تَحْتِ سَبْعِ أرَضینَ إلّا مَنْزِلَ لوطٍ، آیَةً لِلسَّیّارَةِ. ثُمَّ عَرَجْتُ بِها فی خَوافی جَناحی حَتَّی أوْقَفْتُها حَیْثُ یَسْمَعُ أهْلُ السَّماءِ زُقاءَ دُیوکِها وَ نُباحَ کِلابِها. فَلَمّا طَلَعَتِ الشَّمْسُ، نودیتُ مِنْ تِلْقاءِ الْعَرْشِ: «یا جَبْرَئیلُ! اقْلِبِ الْقَرْیَةَ عَلَی الْقَوْمِ.» فَقَلَبْتُها عَلَیْهِمْ حَتَّی صارَ أسْفَلُها أعْلاها وَ أمْطَرَ اللهُ عَلَیْهِمْ «حِجارَةً مِنْ سِجّیلٍ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ وَ ما هیَ». یا مُحَمَّدُ! مِنَ الظّالِمینَ مِنْ أُمَّتِکَ بِبَعیدٍ.»

طریق این حدیث به معصوم علیه‌السلام معتبر درجه یک است.
با توجه به احادیث قبلش معلوم می‌شود که شیخ صدوق این حدیث را از محمد بن موسی بن عمران المتوکل از عبدالله بن جعفر الحمیری از ابن عیسی الاشعری از حسن بن محبوب از مالک بن عطیه از ابوحمزه الثمالی روایت کرده است که همه از ثقات درجه یک هستند.

ابوحمزه الثمالی از ابوجعفر (امام باقر) علیه‌السلام (روایت کرد) که رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله از جبرئیل سؤال کردند: «چگونه بود روش هلاکت قوم لوط؟» پس گفت: «همانا قوم لوط اهل قریه‌ای بودند که نظافت نمی‌کردند از غائط و تطهیر نمی‌نمودند از جنابت، بخیل‌های بسیار حریص بخیل بر طعام و همانا لوط درنگ کرد در آن‌ها سی سال و این است و جز این نیست که فرودآمده بر آن‌ها بود و از آن‌ها نبود و نه عشیره‌ای برای او بود و نه قومی و همانا او دعوت کرد آن‌ها را به سوی الله تعالی و به سوی ایمان به او و تبعیت از او و نهی‌کرد آن‌ها را از فحشاها را و وادار می‌کرد آن‌ها را بر اطاعت الله، پس او را اجابت نکردند و اطاعتش ننمودند و همانا الله تعالی هنگامی که اراده کرد عذاب آن‌ها را، مأمور کرد فرستادگانی را انذارکنندگان به جهت تعذیر و انذار. پس هنگامی که تجاوز کردند ازامرش، مأمور کرد به سوی آن‌ها ملائکه‌ای را تا خارج کنند کسانی را که در قریه‌شان از مؤمنان بودند. پس نیافتند در آن «غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمینَ»، پس خارج کردند آن‌ها را از آن و گفتند به لوط: «حرکت بده خانواده‌ات را از این قریه شبانه «بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أحَدٌ وَ امْضوا حَیْثُ تُؤْمَرونَ».» پس هنگامی که نیمه شب شد، حرکت داد لوط دخترانش را و بازگشت همسرش به پشت سر، پس به سوی قومش رفته، با سرعت از لوط دور شده و خبر کرد آن‌ها را که لوط حرکت داده است دخترانش را و من ندا داده شدم از جانب عرش: «هنگامی که طلوع کرد فجر، ای جبرئیل! محقق شود کلام از (جانب) الله به حتمی بودن عذاب قوم لوط. پس فرود آی به سوی قریه قوم لوط و حوالی (آن)، پس بکن آن را از زیرهفت زمین. سپس بالا ببر آن را به سوی آسمان. پس نگه‌دار آن را تا بیاید تو را امر (خدای) جبار در دگرگونی آن و رها کن از آن آیه‌ای از منزل لوط، عبرتی برای کاروان‌ها.» پس فرود آمد بر اهل قریه ظالمان، پس با بال راستم بر اطراف شرقی آن زدم و به بال چپم به اطراف غربی آن زدم، پس کندم آن را ای محمد! از زیر هفت زمین مگر منزل لوط را، آیه‌ای برای کاروان‌ها. سپس بالا بردم آن را در بین بال‌هایم تا نگاه‌داشتم آن را به گونه‌ای می‌شنیدند اهل آسمان آواز خروس‌های آن و پارس سگان آن را. پس هنگامی که طلوع کرد خورشید، ندا داده شد از جانب عرش: «ای جبرئیل! زیر و رو کن قریه را بر آن قوم.» پس زیر و رو کردم بر آن‌ها تا زیر آن‌ها بالایشان شد و باراند الله بر آن‌ها «حِجارَةً مِنْ سِجّیلٍ مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ وَ ما هیَ». ای محمد! از ظالمان از امت تو دور نیست.» (سپس امام علیه‌السلام) فرمودند: «رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله به او فرمودند: «ای جبرئیل! و قریه آن‌ها کجای از سرزمین‌ها بود؟» پس جبرئیل گفت: «جای قریه آن‌ها در موضع دریاچه زبریه امروز بود و آن در نواحی شام است.»» (امام علیه‌السلام) فرمودند: «رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله به او فرمودند: «نظرت چیست که هنگامی که زیر رو کردی آن‌ها را، در چه جایی از زمین‌ها قرار گرفت قریه آن‌ها و اهل آن؟» پس گفت: «ای محمد! قرار گرفت در آن‌چه بین دریای شام است به سوی مصر. پس بلندی‌هایی شدند در دریا.»»

فهرست مطالب

باز کردن همه | بستن همه