الحدیث 78 / 4
78/4- ابن بابویه، قال: حدثنا محمد بن الحسن [بن أحمد] بن الولید [رضیاللهعنه] قال: حدثنا الحسین بن الحسن بن أبان، عن الحسین بن سعید، عن النضر بن سوید، عن یحیی الحلبی، عن الحارث بن المغیرة البصری، عن میمون البان، قال: کنت عند أبیعبدالله[1] علیهالسلام فی فسطاطه فرفع جانب الفسطاط فقال: «إن أمرنا (لو) قد کان (لکان) أبین من هذه الشمس (المضیئة).» ثم قال: «ینادی مناد من السماء: «فلان بن فلان هو الإمام» باسمه، و ینادی إبلیس لعنه الله من الأرض کما نادی برسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم لیلة العقبة.»[2]
——————————
[1]. در مأخذ: أبیجعفر.
[2]. کمال الدین 2: 650 [باب 57، ح 4].
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام معتبر درجه دو است.
این حدیث را شیخ صدوق در کتاب کمال الدین (ج 2،ص 650)، از محمد بن حسن بن احمد بن ولید از حسین بن حسن بن ابان از حسین بن سعید الاهوازی از نضر بن سوید از یحیی بن عمران الحلبی از حارث بن مغیره البصری از میمون البان روایت کرده است که این فرد اخیر از ثقات درجه دو و سایرین از ثقات درجه یک هستند. در نتیجه طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام معتبر درجه دو است.
نکته آخر آنکه در نسخه موجود کتاب کمال الدین و نسخه علامه مجلسی، به جای به جای ابیعبدالله، ابیجعفر آمده است که در اعتبار سند تأثیری ندارد، اما حقیر به نسخه اصلی که نزد مرحوم علامه مجلسی هم بوده است، اعتماد میکنم.
در این روایت توضیحات اضافهای وجود دارد که با هم مرور میکنیم.
1- امام علیهالسلام خیال افراد را روشن میکنند که وقتی زمان ظهور فرا برسد و دو صیحه شنیده شود، شناخت حق از باطل، از خورشید آشکارتر است و به عبارت حقیر، اگر کسی بیماری در دل نداشته باشد و ایمانش به اندازه کافی باشد و نشانهها را از قبل بشناسد، میتواند به راحتی صیحه حق را از صیحه باطل و شیطانی تشخیص دهد.
2- در این حدث، قاعدتا منظور از فلان بن فلان، امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف است که به نام خودشان و پدرشان، نام برده میشوند. اینکه در حدیث فلان بن فلان از جانب امام است، یا روات، معلوم نیست، اما قاعدتا از باب تقیه بوده است.
3- از ادامه روایت معلوم میشود که ندای حق، ندایی از جانب آسمان است و ندای شیطانی از جانب زمین که شاید نشان از این باشد که ندای اول معجزهگونه به گوش همگان میرسد، در حالی که ندای دوم، با ابزارهای زمینی رایج در آن زمان شنیده خواهد شد. شاید هم ارزش دو ندا را بیان میکند. در تفسیر قرآن گفتیم که بر خلاف نظر بسیاری از مفسران و مترجمان، همه سماءها و ارضها را نباید به آسمان زمین متعارف معنا کرد. سماء از ریشه سمو، به معنای رفعت و بلندی و ارض به معنای چیز اسفل و پایینتر است، لذا هر وقت سخن از سماء و سماوات میشود، قرار نیست حتما منظور همین آسمانی باشد که به ذهن ما متبادر میشود و هرگاه سخن از ارض میشود، قرار نیست، منظور همین زمین زیر پای ما باشد. با این مقدمه عرض کنم که شاید منظور از ندای آسمانی، ندای بلندمرتبه باشد و منظور از صدای زمینی، صدای پست و بیارزش.
4- در اینجا اشکالی پیش میآید که آیا شیطان میتواند معجزهای کند و مردم را بفریبد. عدهای به همین دلیل، منکر ندای شیطانی شدهاند و وقتی با روایات معتبر در اینباره مواجه شدهاند، گفتهاند که تعداد این روایات اندک است، در حالی که تعداد روایات نداهای آسمانی بر حق بسیار است و نتیجه گرفتهاند که باید این روایات را کنار گذاشت.
در پاسخ باید عرض کرد که اولاً تعداد این روایات معتبر دال بر ندای شیطان، در حد و اندازه همان روایات معتبر دال بر ندای آسمانی است، خیلی کمتر از آن نیست. ثانیاً، این چه حرفی است که این کمتر است آن بیشتر است؟ مگر قرار است انتخابات برگذار کنیم که رأی اقل و اکثر مهم باشد. اگر روایت معتبر باشد، حتی یکی هم باشد، قابل اغماض نیست، چه برای این طرف باشد و چه برای آن طرف. ثالثاً، این دو اصلاً منافی هم نیستند که مجبور باشیم یکی را بپذیریم و دیگری را رها کنیم، حتی این روایات متعارض هم نیستند که بخواهیم حل تعارض کنیم. اینها به راحتی قابل جمع هستند. رابعاً این ندا، اعجاز شیطان نیست و هر چند معجزهگونه است، اما معجزه نیست. البته ممکن است عدهای از افراد کم توجه یا مستضعف عقیدتی، یا بیماردل و … آن را معجزه تصور کنند و منحرف شوند، اما نباید فراموش کنیم که هر چیزی که خارق عادت به نظر آید، معجزه نیست، کما اینکه سحر ساحران در داستان حضرت موسی علیهالسلام، معجزهگونه به نظر رسید و باعث فریفتن عدهای شد، اما این به ظاهر معجزه آنها، وقتی کنار معجزه حضرت موسی علیهالسلام قرار گرفت، باطل شده و شناخت حق از باطل آشکار شد. اگر در همین روایت و بعضی روایات معتبر دیگر، دقت کنیم، میبینیم که اولاً امام علیهالسلام این ندا را از جانب زمین، یا بهتر است بگوییم زمینی معرفی میکنند که نشان از غیر معجزه بودن آن دارد و ثانیاً میفرمایند که وضعیت از خورشید آشکارتر است که انسان را به یاد همین داستان موسی و فرعون میاندازد که ظاهراً آنجا هم وضعیت از خورشید آشکارتر بود. البته در حدیث شماره 173 که در شماره 239 هم تکرار شده است، آمده است که ابلیس به هوا رفته و از چشم مردم پنهان میشود و ندا میدهد و این ممکن است جنبه اعجازگونه به ندای او بدهد، اما همانگونه عرض کردم، سحر ساحران فرعون هم معجزهگونه به نظر آمد، اما روشندلان، وقتی آن را در کنار معجزه حضرت موسی علیهالسلام دیدند، حق را از باطل تشخیص دادند و بنا بر این روایت و روایات دیگر، در زمان امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف هم وضع اینگونه است و افراد نیک اندیش و منصف، صدای حق را از باطل به راحتی تشخیص میدهند، افراد مریض و مغرض هم که تکلیفشان روشن است. به همین جهات است که حقیر معنای ندای زمینی را بر ندای از جانب زمین ترجیح میدهم، هر چند ندای از جانب زمین هم مخالفتی با ین معنا نداشته و منافی این معنا نیست. این را اضافه کنم که روایتی که به رفتن ابلیس در آسمان اشاره دارند، عمدتا به «جو السماء» یا «الهواء» و مانند اینها اشاره کردهاند که با معنای رفعت و بلندی که ما در «سماء» گفتیم متفاوت است و اشاره به همین آسمانهای متعارف دارد.
علی ای حال! شدت اعتبار سند و تعداد این روایت معتبر السند به اندازهای است که نمیتوان آنها را کنار گذاشت. ما در ادامه به مقتضای بحث، به تعدادی از این احادیث معتبر السند خواهیم رسید و إن شاء الله ضمن روایت آنها، هم از نظر سند و از نظر متن، آنها را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
5- نکته دیگر اینکه در این روایت اشاره به ندای شیطان در عقبه و در زمان حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله دارد. سؤال اینجا است که ماجرای ندای شیطان در عقبه چیست و آیا گزارشی بر آن هست؟ و اگر هست، آیا معتبر است؟ و معلوم است کیفیت آن چگونه بوده است؟
در ابتدا، از آنجایی که این حدیث مورد بحث ما، معتبر درجه دو است، ترجیح میدهم حدیثی که متعبر درجه یک است را روایت کنم تا ابتدا اصل مطلب تثبیت شود و بعد به ادامه مطلب برسیم.
محمد بن ابراهیم النعمانی در کتاب الغیبة (ص 262) از ابن عقده از علی بن حسن بن فضال از حسن بن علی بن یوسف از مثنی بن حمید از زراره بن اعین که همه از ثقات درجه یک هستند، روایت کرده است: «قُلْتُ لِأبیعَبْدِاللهِ علیهالسلام: «عَجِبْتُ أصْلَحَکَ اللهُ! وَ إنّی لَأعْجَبُ مِنَ الْقائِمِ. کَیْفَ یُقاتَلُ مَعَ ما یَرَوْنَ مِنَ الْعَجائِبِ، مِنْ خَسْفِ الْبَیْداءِ بِالْجَیْشِ وَ مِنَ النِّداءِ الَّذی یَکونُ مِنَ السَّماءِ؟!» فَقالَ: «إنَّ الشَّیْطانَ لا یَدَعُهُمْ حَتَّی یُنادیَ کَما نادَی بِرَسولِ اللهِ صلیاللهعلیهوآله یَوْمَ الْعَقَبَةِ.»» یعنی: به ابوعبدالله (امام صادق) علیهالسلام عرض کردم: «تعجب میکنم الله (کار) شما را اصلاح کند! و همانا من در عجب هستم از قائم. چگونه با او کارزار میکنند، با توجه به آنچه از عجایب میبینند، از فروبردن بیابان لشگر را و از ندای که از آسمان باشد؟!» پس (امام علیهالسلام) فرمودند: «همانا شیطان آنها را رها نمیکند تا ندا میدهد آنها را همانگونه ندا داد در زمان عقبه در مورد رسول الله صلیاللهعلیهوآله.»
حال، ماجرا چه بوده است؟ قدیمیترین گزارش تاریخی که حقیر از ماجرا سراغ دارم، مربوط به قرن دوم و ابن هشام در کتاب السیرة النبویة (ج 1، ص 447) است که آمده است: «فلمّا بایعنا رسول الله صلیاللهعلیهوسلم، صرخ الشیطان من رأس العقبة بأنفذ صوت سمعته قطّ: «یا أهل الجباجب -و الجباجب: المنازل- هل لکم فی مذمّم و الصّباة معه، قد اجتمعوا علی حربکم؟!»» قال: «فقال رسول الله صلیاللهعلیهوسلم: «هذا أزبّ العقبة، هذا ابن أزیب.»» … یعنی: یعنی هنگامی که با رسول الله بیعت کردیم، شیطان به تمام نیرو از بلندای عقبه فریاد زد که همه شنیدند: «ای اهل کسانی که در منی منزل گزیدهاید! آیا بر شما است که بسیار مذمومها و کم خردان جمع شدهاند بر جنگ با شما؟!» راوی گوید: «پس رسول الله فرمودند: «این صدای شیطان است.»» أزب العقبة کنایه از شیطان است. در ادامه گزارش آمده است که عدهای از انصار مانند عباس بن عباده بن نضله، همانجا درخواست قیام مسلحانه میکنند، اما نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآله نمیپذیرند و دستور میفرمایند که به سوی کاروانهایشان پراکنده شوند.
این ماجرا با مختصر تفاوتهایی در تاریخ طبری (ج 2، ص 364) که البته بنده حساسین منفی نسبت به آن دارم، دلائل النبوة للبیهقی (ج 2، ص 448)، المنتظم لابن الجوزی (ج 3، ص 38)، الکامل فی التاریخ لابن أثیر (ج 2، ص 100)، تاریخ الإسلام للذهبی (ج 1، ص 304)، البدایة و النهایة (ج 3، ص 164) و بسیاری کتب دیگر، از قرن دوم تا قرنهای بعدی آمده است.
حقیر در کیفیت صدا و ماجراهای آن، بیش از این نمیدانم، اما بر اساس روایات معتبر مکتب اهل بیت علیهمالسلام و گزارشهای تاریخی فریقین، همین مقدار معلوم میشود که اولاً در زمان حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله و در عقبه دوم، شیطان ندایی داده و دشمنان حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله را هشدار داده است. ثانیاً شیطان در ماجرای امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف نیز، بعد از آنکه صدای آسمانی دال بر حقانیت امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف شنیده میشود، از تلاش خود فروگذار نکرده و با اقدامی معجزهگونه تلاش میکند که عدهای را بر ضلالت خود تقویت کرده و چه بسا عده دیگری را هم به ضلالت بکشاند.
ترجمه: میمون البان روایت کرد: «بودم نزد ابوجعفر (امام باقر) علیهالسلام در خیمه ایشان، پس بلند کردند گوشه خیمه را، پس فرمودند: «به یقین امر ما هنگامی که رخ دهت، روشنتر است از این خورشید (تابان).» سپس فرمودند: «ندا میدهد منادی از آسمان: «فلان، پسر فلان، او امام است.» به نامش و ندا میدهد ابلیس که لعنت کرد او را الله از زمین، همانگونه که ندا داد به رسول الله صلیاللهعلیهوآله شب عقبه.»»