الحدیث 48 / 1
48/1- أبوجعفر محمد بن جریر الطبری، فی کتابه، قال: حدثنی أبوعبدالله الحسین بن عبدالله الحرمی، قال: [حدثنا أبومحمد هارون بن موسی، قال: حدثنا أبوعلی محمد بن همام]، قال: حدثنا جعفر بن محمد بن مالک، قال: حدثنا إسحاق بن محمد الصیرفی، عن إسحاق[1] بن إبراهیم الغزالی، قال: حدثنی عمران الزعفرانی، عن المفضل بن عمر، قال: قال أبوعبدالله علیهالسلام: «إذا ظهر القائم علیهالسلام من ظهر هذا البیت بعث الله معه سبعة و عشرین رجلا، منهم أربعة عشر رجلا من قوم موسی، و هم الذین قال [الله تعالی]: وَ مِنْ قَوْمِ موسی أُمَّةٌ یَهْدونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلونَ و أصحاب الکهف سبعة، و المقداد، و جابر الأنصاری، و مؤمن [آل] فرعون، و یوشع بن نون وصی موسی.»[2]
—————————————-
[1]. در مأخذ: محمد.
[2]. دلائل الإمامة: [463- 464 (ح 444)]. چنانکه میبینیم، مجموع افراد 25 تن میشود و شاید هنگام چاپ از قلم افتاده باشد و در دو روایت بعدی تعداد کامل به دست میآید. [در نسخه تصحیح و تحقیق شده دلائل الإمامة، به جای سبعة، ثمانیة آمده است که باز هم مطابق نیست.]
طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام غیر معتبر است.
این حدیث در کتاب دلائل الأمامة (ص 463) از حسین بن عبدالله الحرمی که در بعضی نسخ الخرقی نوشته شده است، از هارون بن موسی بن احمد التلعکبری از محمد بن همام از جعفر بن محمد بن مالک الفزاری از اسحاق بن محمد الصیرفی از اسحاق بن ابراهیم الغزالی که در بعضی نسخ محمد بن ابراهیم الغزالی نوشته شده است، از عمران الزعفرانی از مفضل بن عمر روایت شده است.
به این طریق چند اشکال وارد است. اول این که با فرض وثاقت صاحب کتاب دلائل الإمامة، هر چند تعدادی از رجال موجود در سند این روایت، از ثقات درجه یک و دو هستند، اما تعدادی هم مانند اسحاق بن محمد الصیرفی، اسحاق بن ابراهیم الغزالی و عمران الزعفرانی، مجهول هستند و جعفر بن محمد بن مالک نیز از ضعفا است. اشکال دوم بر خود صاحب کتاب دلائل الإمامة است که ذیل حدیث شماره 16 عرض کردم که نَه تنها مجهول است، بلکه بعید نیست از جاعلان حدیث باشد.
خلاصه اینکه طریق این حدیث به معصوم علیهالسلام معتبر نیست.
این روایت هم از جمله روایاتی است که در بحارالأنوار نیست.
با اینکه سند حدیث ضعیف است، چند نکته عرض کنم.
1- علاوه بر ضعف سندی که عرض شد، یک نکته مبهم هم در این روایت هست. در این روایت آمده است که هنگام ظهور حضرت قائم عجلاللهتعالیفرجهالشریف در بیت الله الحرام، همراه بیست و هفت مرد خوهند بود و این در حالی است که در روایات معتبر ما، تعداد یاران خاص و اولیه ایشان را سیصد و سیزده نفر دانسته است. البته باب توجیه همواره باز است و میتوان توجیهاتی برای این اختلاف مطرح کرد، اما با توجه به ضعف سندی جدی این روایت، نیازی به آن نیست.
2- اگر این روایت معتبر بود، تکلیف ما با نام و نشان عدهای از اصحاب خاص امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف مشخص میشد. معلوم میشد که چهارده نفر از ایشان، از بنیاسرائیل و اصحاب حضرت موسی علیهالسلام هستند، هفت نفرشان همان اصحاب کهف هستند، مؤمن آل فرعون و یوشع بن نون و مقداد و جابر بن عبدالله الانصاری هم جزء آنها هستند.
3- در ضمن اگر روایت معتبر بود، با عنایت به آیه 22 سوره کهف که میفرماید: «سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَليلٌ فَلا تُمارِ فيهِمْ إِلاَّ مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فيهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً» معلوم میشد که تعداد اصحاب کهف، همان هفت نفری است که در پایان آمده و با حساب سگشان هشت میشدند، اما خب! این روایت معتبر نیست و نمیتوان به آن استناد کرد.
4- نکته قابل توجه دیگر این که تعداد این افراد که نشان آنها گفته شده است، بیست و پنج نفر میشود، در حالی که در ابتدای روایت، سخن از بیست و هفت نفر بود. البته در حاشیه کتاب دلائل الأمامة آمده است که در یکی از نسخ، به جای عدد بیست و هفت ابتدای روایت، بیست شش آمده که باز هم یک نفر زیاد است.
بعضی احتمال دادهاند که یک یا دو نفر در نسخهبرداری از قلم افتادهاند که اگر چنین باشد، در نسخه اولیه بوده است، چرا که نسخ مختلف موجود از این کتاب، به بیست و پنج نفر اشاره شده است.
5- حدیث بعد، یعنی حدیث شماره 49، شباهتهایی با این حدیث دارد و البته تفاوتهایی که از جمله آن همین مورد تعداد افراد است که ذیل خودش عرض خواهم کرد.